معرفی و دانلود کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن
برای دانلود قانونی کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن
کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن نوشتهی مهرنوش رستم پور، روایتی از زندگی دختری بهنام شادآفرید هامون است که همه او را شادی صدا میزنند. شادی مدت شش سال در آلمان درس خوانده و کار کرده و حالا پس از کشمکشهای درونی فراروان با خودش، تصمیم به مهاجرت معکوس و بازگشت به ایران گرفته است. با برگشتنش به ایران، تصمیم میگیرد کار کند و بهدنبال استقلال مالیست تا پساندازی را که از اروپا با خود آورده، خرج نکند. همزمان با این کشمکشهای درونی خواستگاری برایش پیدا میشود و ماجراهای جالب و البته چالشبرانگیز دیگری در زندگیاش رخ میدهد.
دربارهی کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن
مهرنوش رستمپور در کتاب کوک محمتری به دکمهات بزن داستانی از بازگشت به وطن پس از مهاجرت و کشمکش و آشوبهای روحیِ آن را روایت میکند. سرنوشتی که شاید بسیاری از ما یا نزدیکان و آشنایانمان آن را تجربه کرده باشند؛ انتخاب بین ماندن و بازگشتن. شادی دختریست که سالها پیش تصمیم میگیرد کشورش را تَرک و خوشبختی را در سرزمین دیگری پیدا کند. آن روزها پیش خودش فکر میکرد که در زادگاه خود کاری برای انجام دادن ندارد و اگر مهاجرت نکند، همیشه افسوس خواهد خورد که شانسش را برای ساختن یک زندگی جدید امتحان نکرده.
بعد از شش سال کار و زندگی در آلمان، شادی تصمیم به مهاجرت معکوس میگیرد. او در حالیکه مدتها برای ماندن در اروپا یا بازگشت به وطن دچار شک و تردید بود، بالاخره به ایران برمیگردد. حالا سه ماه است که او بازگشته و در شرکت عموی دوستش مشغول بهکار شده تا از نظر مالی هم مستقل باشد. شادی حالات ضد و نقیضی را درون خودش تجربه میکند و مدام در حال مرور خاطرات گذشتهاش است؛ روزهایی که تصمیم به مهاجرت گرفته و برای محقق کردن تصمیمش ماهها تلاش کرده بود. او دائم این سوال را از خودش میپرسد که آیا تمام آن کارها ارزشش را داشت؟ آیا تصمیمش برای بازگشت، درست بوده؟!
مهرنوش رستمپور صفحات آغازین کتاب کوک محکمتری به دکمهان بزن را به شرح یک مهمانی اختصاص میدهد که شیده، خواهر شادی از آن صحبت میکند. قرار است خانوادهای بهنام زرگریان به دیدن آنها بیایند و بهگفتهی شیده، پسرشان آراد هم همراه آنهاست تا شادی را از نزدیک ببیند و شاید برای ازدواج با او اقدام کند. دو خواهر در حال خرید برای مهمانی پیش رو هستند و شادی دامنی مخمل بهرنگ سرمهای را میپسندد که دکمههای گلدار زیبایی دارد، دکمههایی از جنس همان پارچه و با گلهای ریز صورتی و گلبهیِ گلدوزیشده. اما با وجود خرید لباس و تدارکچینی برای مهمانی، شادی هیچ حس خوبی ندارد و دلش نمیخواهد ازدواج کند. او سعی دارد مادرش را راضی کند تا قرار مهمانی را پس بگیرد. مادر از او دلگیر و ناراحت است و هرطور شده تلاش میکند مهمانی را برگزار کند. اما ... .
اینکه بالاخره چه اتفاقی زخ میدهد و آیا شب مهمانی فرا خواهد رسید یا نه، را از دریچهی نگاه و با قلم مهرنوش رستمپور در کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن بخوانید انتشارات وانیا کتاب حاضر را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقهمند قرار داده است.
کتاب کوک محکمتری به دکمهان بزن برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستان و رمان معاصر ایرانی علاقهمند هستید و از این سبک لذت میبردید، کتاب پیش رو انتخاب مناسبی برای شماست.
در بخشی از کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن میخوانیم
ترافیک سنگینی بود. دیر میرسید. بهتر بگوییم، امروز هم دیر میرسید. چرا آنقدر شلوغ بود. این همه آدم توی خیابان چه کار میکردند؟! حتماً همان کاری که او میکرد. جوابی نبود که راضیاش کند. فقط میخواست خودش بود تا بدون معطلی و دیرکرد سرکارش برسد. حالا بقیهی مردم چه خاکی به سرشان میریختند به او ربطی نداشت. خودخواهیاش زمان داشت. بعضی اوقات عود میکرد. آقا جلال نگاهی از آینه به او کرد و گفت:
_ میگم شما با این وضع چهجوری اونورِ آب زندگی میکردین؟ خارجه رو میگم. والا ما این مدت ِهر وقت شما رو دیدیم دیرتون بوده. مگه میشه؟
نگاهش را از شیشه برنداشت. زل زده بود به آژانس هواپیمایی زیر پل که کارهای سفارتش را کرده بود. چقدر مضطرب و ناامید هر روز پلههای پل عابر را آنطرف رفته بود تا هر دفعه مدارک ناقصش را کامل کند.
_ نه اونجا دیرم نمیشد. همیشه یه ربعی زودتر سر کارم بودم.
کل هزینهای که به آژانس داده بود دویست هزار تومان بود. فقط برای اینکه وقت سفارت ویایپی برایش بگیرند. بقیهی کارهایش را خودش کرده بود. آن موقع خیلی وقت نداشت. تمام زندگیاش عجله بود. حالا حدس میزد این جور کارها بیشتر از اینها آب میخورد. خیلی وقت نبود برگشته بود. سه ماه. بعد از شش سال زندگی، به قول آقا جلال، اونور آب، حالا آمده بود تا ببیند میتواند دوباره اینور آب زندگی کند؟ خودش هم نمیدانست چرا؟! شاید آنقدر یکهویی رفته بود که انگار خیلی چیزها را جا گذاشته بود. بیشتر برگشته بود دنبال خودش بگردد. مطمئن بود خودش را جا گذاشته. آن روزها حال خودش را نمیفهمید. تمام فکر و ذکرش رفتن بود. نیمهجان بود. ریشهاش پا نمیگرفت. بیحوصله بود. کارش را دوست نداشت. مردم را نمیفهمید. فکر میکرد اینجا که فرار نمیکند همیشه هست. من همیشه ایرانیام، ولی اگر نروم بعداً پشیمان میشوم که چرا شانسم را امتحان نکردم. اصلاً برای چه بمانم. کاری اینجا ندارم. کاری اینجا نداشت؟! حالا هم که برگشته بود... . انگار هیچوقت به اینجا تعلق نداشته. انگار در جهانی دیگر اینجا زنده بوده. اصلاً شاید خودش نبوده. همهچیز توی ذهنش روشنِ روشن اما قدیمیِ قدیمی بود. انگار همیشه اینجا بوده اما انگار هم نبوده!! چیزی روحش را میسایید. سرش را پایین انداخت. همهمهی خیابانها اعصابش را بهم میریخت. هنوز به اینهمه شلوغی عادت نکرده بود. نگاهش روی بارانیاش افتاد. دکمهاش لق میزد. دوباره اضطراب گرفت. نخ پشت دکمه را کمی پیچ داد و با حرص دستش را کشید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کوک محکمتری به دکمهات بزن |
نویسنده | مهرنوش رستم پور |
ناشر چاپی | انتشارات وانیا |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 115 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-360-027-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |