معرفی و دانلود رایگان کتاب کارآگاه کوچولو
برای دانلود قانونی کتاب کارآگاه کوچولو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کارآگاه کوچولو
صفیه پرماس در کتاب کارآگاه کوچولو، از مجموعه ماجراهای افشین و دایی بروز، اتفاقات یک مهمانی در خانهی خالهای مهربان را روایت میکند. دایی بروز نیز در این مهمانی حضور دارد و به جای اینکه از فضای گرم و صمیمی به وجود آمده، لذت ببرد مدام مشغول بازیهای کامپیوتری است، تا زمانیکه مادربزرگ فکری به سرش میزند.
دربارهی کارآگاه کوچولو:
افشین بسیار خوشحال بود و لباسهای قشنگ خود را پوشید تا با خانوادهاش به مهمانی برود. در آنجا همهی افراد با یکدیگر بازی میکردند و شاد بودند جز دایی بروز!
افشین و مادربزرگ تصمیم میگیرند تا به دایی بروز و تمام کسانی که در مهمانی مشغول فضای مجازی و یا بازیهای کامپیوتری هستند، یاد بدهند که از حضور در کنار دیگر افراد خانواده لذت ببرند و قدر لحظاتشان را بدانند.
کتاب کارآگاه کوچولو برای چه کسانی مناسب است؟
این داستان جذاب برای کودکان سنین 7 تا 12 سال مناسب است و به آنها میآموزد که استفاده از فضای مجازی و بازیهای کامپیوتری در مهمانی اصلاً صحیح نیست!
در بخشی از کتاب کارآگاه کوچولو میخوانیم:
اونا که خیلی ناراحت شده بودن، تصمیم گرفتن که باهم نقشهای بکشن تا بتونن شهر رو مثل گذشته قشنگ کنن و مردم شهر رو متوجه کنن که بیش از حد با موبایل و تبلت و کامپیوتر بازی کردن کار درستی نیست.
اونا فکر کردن و فکر کردن و باهم مشورت کردن تا اینکه به این نتیجه رسیدن که یه مهمونی بزرگ برگزار کنن. همهی مردم شهر رو دعوت کنن و توی مهمونی کاری کنن تا مردم چشمشون رو از موبایل بردارن و متوجه شهر و اطرافشون بشن. مادربزرگ گفت: «من یه کیک بزرگ میپزم که بوش توجه همه را جلب کند. کارآگاه کوچولو که کیک توت فرنگی رو خیلی دوست داشت، گفت: «مادربزرگ! نظرتون چیه که کیک توت فرنگی درست کنیم؟» مادربزرگ لبخندی زد و گفت: «خیلی عالیه.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کارآگاه کوچولو |
نویسنده | صفیه پرماس |
ناشر چاپی | انتشارات عترت نو |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 22 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-6094-40-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان آموزنده کودک، کتابهای کودک 9 تا 12 سال |
داستان درباره افشین بود که به همراه خانواده قرار بود بروند خانه خاله بزرگترش و انجا پسرخاله سعیدش و دایی بروز اش هم بودند در راه سعید فکر میکرد خاطرات فوتبال بازی کردن با پسرخاله و دایی اش چه قدر خوب بود وقتی به انجا رسیدند افشین این موضوع را به سعید گفت و سعید پیشنهاد داد که بیا بازی کامپیوتری فوتبال بازی کنیم کمی بعد افشین که یاد نداشت زود باخت و دایی بروز با سعید بازی فوتبال رایانه ایی کردند و سرو صدا کردند که باعث شد مادربزرگ و بقیه نوه ها بروند به باغ. در باغ مادربزرگ قصه ایی تعریف کرد و در آن یک دختر کوچولو کاراگاه فهمید که مردم شهر انقدر درگیر موبایل شدند که دیگر شهر داره خراب میشه حتی رفتگر ها هم دست از کار کشیده بودند تا اینکه به وسیله کیکی که مادربزرگ دختر پخته بود همه به خاطر بوی کیک سر از گوشی ها بیرون آوردند و انجا دخترک سخنرانی کرد که شهر به خاطر بی توجهی شما داره خراب میشه. وقتی به خانه خاله برگشتند افشین سریع رفت و یک کاسه قرمه سبزی را در حالیکه سعید و دایی داشتند بازی میکردند پیش آن ها برد و ناگهان آن ها حواسشان از بازی پرت شد و رایانه را رها کردند و سر سفره آمدند همه برای افشین هورا کشیدند و آن شب به خوبی و خوشی در کنار هم جمع بودند