معرفی و دانلود کتاب هیزم‌های خیس

معرفی کتاب هیزم‌های خیس

شنیدن قصه‌ای که ما را به دنبال خود به جهان دیگری بکشاند، شانسی نیست که نصیب هر کسی شود. کتاب هیزم‌های خیس نوشته‌ی کریستینا بیکر کلاین روایت دختر کوچک و گوشه‌گیری به نام مالی است که از طریق ملاقات با خانم دیلی، قصه‌ای می‌شنود که او را با دنیای بزرگ‌تری آشنا می‌کند. رمان حاضر بیشتر از دو سال در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز بوده و نامزد جایزه ادبی گودریدز شده است.

درباره‌ی کتاب هیزم‌های خیس:

همه چیز با دزدیدن یک کتاب شروع می‌شود... آلما دختر بچه‌ی گوشه‌گیری است که به راحتی با دیگران ارتباط برقرار نمی‌کند، او یک روز از کتابخانه‌ی عمومی کتابی کهنه و قدیمی را می‌دزد. دزدی کتاب لو می‌رود و آلما به عنوان تنبیه باید مدتی را در خانه‌ی پیرزنی به نام ویوین دیلی کار کند و از او مراقبت کند.

کتاب هیزم‌های خیس (Orphan Train) از جایی آغاز می‌شود که آلما روی صندلی عقب ماشین نشسته و دارد به خانه‌ی بزرگ پیرزن نگاه می‌کند. مالی که هیچ علاقه‌ای به معاشرت با خانم دیلی ندارد و از این تنبیه بسیار ناراحت است، با بی‌میلی به خانه‌ی پیرزن می‌رود. آلما باید ساعت‌های مشخصی از هفته را بعد از زمان مدرسه برای انجام خدمات اجتماعی به خانه‌ی پیرزن بیاید. مدتی طول می‌کشد تا او بتواند با این پیرزن عجیبی که اتاق شیروانی خانه‌اش پر از خرت‌و‌پرت‌هایی قدیمی است، ارتباط برقرار کند. اما کم‌کم همه چیز تغییر می‌کند. خانم دیلی قصه‌هایی برای گفتن دارد که به آلما ثابت می‌کند آن دو خیلی هم با هم متفاوت نیستند و تجربیات او موجب آشنایی آلما با جهانی بزرگ‌تر می‌شود.

ماجرای قصه‌ی خانم دیلی بر می‌گردد به سال 1929 میلادی، زمانی که قطارهای مسافربری‌ بسیار کثیفی که معمولا برای جابه‌جایی فقرا استفاده می‌شد، به طور منظم از شهرهای ساحل شرقی به طرف زمین‌های کشاورزی غرب میانه حرکت می‌کردند و هزاران هزار کودک یتیم و رهاشده به حال خود را جا به جا می‌کردند. کودکانی که همیشه این وحشت را در ذهن داشتند که در نهایت وقتی از قطار پیاده شوند چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ آیا خانواده‌ی مهربانی پیدا می‌شود که آن‌ها را به سرپرستی بگیرد، یا باید کودکی‌شان را با کارهای طاقت‌فرسا بگذرانند؟

کریستینا بیکر کلاین (Christina Baker Kline) این رمان جذاب را در دو زمان متفاوت به صورت موازی پیش می‌برد: یکی زمان حال که مربوط به آشنایی آلما و خانم دیلی است. یکی هم سال 1929 که بیان‌گر قصه‌ی دختر بچه‌ی ایرلندی مهاجری است که با یکی از همان قطارها به آینده‌ای مبهم فرستاده می‌شود. در آخر این دو روایت به شیوه‌ای هنرمندانه به هم گره می‌خورند.

در نکوداشت کتاب هیزم‌های خیس:

- رمانی دوست‌داشتنی درباره‌ی جستجوی خانواده که در عین حال فصلی جذاب و فراموش‌شده از تاریخ آمریکا را روشن می‌کند. (Ann Parker)
- کریستینا بیکر کلاین در کتاب هیزم‌های خیس، گذشته و حال دو زن، یکی جوان و دیگری پیر را به شیوه‌ای یکپارچه به هم گره می‌زند. کلاین به ما یادآوری می‌کند که ما هیچ‌کس و هیچ‌چیز مهم‌تر از خودمان را از دست نمی‌دهیم. (Ann Hood)

جوایز و افتخارات کتاب هیزم‌های خیس:

- رتبه‌ی یک لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز به مدت پنج هفته
- حضور در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز بیش از دو سال
- نامزد جایزه‌ی ادبی گودریدز (2013)
- نامزد جایزه‌ی ادبی لینکلن (2016)
- نامزد جایزه‌ی Maine Literary در سال (2014)

کتاب هیزم‌های خیس مناسب چه کسانی است؟

نوجوانان بالای دوازده سال، دوست‌داران ادبیات نوجوانان و علاقه‌مندان به ادبیات جهان از خواندن این کتاب لذت فراوانی خواهند برد.

با کریستینا بیکر کلاین بیشتر آشنا شویم:

کریستینا بیکر کلاین در سال 1964 در کمبریج انگلستان متولد شده است. کلاین نویسنده‌ای آمریکایی است که تا به حال هشت رمان و تعدادی ناداستان منتشر کرده و به عنوان ویراستار در پروژه‌های ادبی دیگر نیز فعالیت داشته است. او دانش آموخته‌ی زبان انگلیسی و ادبیات است و در کنار نویسندگی، نگارش خلاق در دانشگاه فوردهام را تدریس می‌کند.

در بخشی از کتاب هیزم‌های خیس می‌خوانیم:

وقتی مالی از مدرسه به خانه می‌رسد، جاروبرقی را از کمد دیواریِ راهرو بیرون می‌آورد و فرش توی اتاقش را جارو می‌کشد. با دقت این کار را انجام می‌دهد و همه‌ی گوشه‌کنارها را تمیز می‌کند. لحاف تختش را باز می‌کند و دوباره آن را مرتب می‌کند و حواسش هست تا گوشه‌های لحاف شَق‌ورَق بایستد. چندتا کاغذ مچاله‌شده و پوسته‌ی اسمارتیز توی سطل آشغال کوچک کنار میزش است، برای همین آن را برمی‌دارد و به آشپزخانه می‌رود.

دینا زودتر از همیشه از سر کار برگشته و مشغول درآوردن ظرف‌ها از ماشین ظرف‌شویی شده است. وقتی چشمش به مالی می‌افتد که می‌آید تا سطل آشغالش را توی سطل بزرگ زیر سینک خالی کند، نفسش را آرام از دماغش بیرون می‌دهد و می‌گوید: «اگه این‌قدر انرژی داری، چرا اتاق نشیمن رو تمیز نمی‌کنی؟» و کارد و چنگال‌های نقره را توی کشو می‌ریزد.

مالی جوابش را نمی‌دهد و هرچه سریع‌تر به اتاقش برمی‌گردد. خودش را روی تختش که حسابی مرتب شده می‌اندازد و به سقف خیره می‌شود.

همیشه تَروتمیز کردن اتاق حالش را خوب می‌کند، اما این‌دفعه نه. مالی می‌داند چرا مثل شیر تاریخ‌مصرف گذشته تُرش کرده؛ قضیه سر آن پروژه‌ی کوله‌کشی است. انگار هیچ‌وقت معلم‌ها به ذهنشان نمی‌رسد که شاید همه خانواده‌ی بزرگی نداشته باشند؛ پدر و مادر و مادربزرگ پدربزرگی که مشتاقانه بخواهند کمکت کنند.

آقای رید مرد خوبی است و اگر مالی برایش توضیح بدهد که کسی را برای مصاحبه ندارد، حتماً اجازه می‌دهد به‌جای این پروژه کار دیگری انجام دهد؛ اما مالی خسته شده از بس برای همه توضیح داده که چرا مثل بقیه نیست.