معرفی و دانلود کتاب نوزده تماس بیپاسخ
برای دانلود قانونی کتاب نوزده تماس بیپاسخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نوزده تماس بیپاسخ
خدیجه خانی در کتاب نوزده تماس بیپاسخ، داستان یک پدر و دختر را در زمان و مکانهای گوناگون و در دوران همهگیری ویروس کووید 19 روایت میکند و رخدادهای طبیعی و غیرطبیعی را با شرایط کنونی کرونا مورد مقایسه قرار میدهد.
دربارهی کتاب نوزده تماس بیپاسخ:
"فرامیرسد روزی که آدمی میگریزد از برادرش، مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش / سوره عبس آیه 36-34"؛ آیهای که در آغاز کتاب آورده شده و هدف کلی نویسنده را از داستان نشان میدهد. شخصیتهای اصلی رمان پیش رو، پدر و دختری هستند که در شرایط کرونایی به علل گوناگون از یکدیگر دور ماندهاند و دسترسی به همدیگر برایشان غیرممکن است.
پدر، جانبازی شیمیایی و موجزده است که با رجوع به گذشتهی او در دو فصل، زندگیاش به تصویر کشیده و اثرات شرایط وی در دوران کنونی، برای جامعه و خانوادهاش به نمایش گذاشته میشود.
در روند داستان به مسائل اجتماعی دیگری نیز به صورت غیرمستقیم اشاره شده که نویسنده کشف آنها را به شما واگذار کرده است.
کتاب نوزده تماس بیپاسخ برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهای اجتماعی علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست.
در بخشی از کتاب نوزده تماس بیپاسخ میخوانیم:
نگهبان چند قدم برمیدارد و درِ کانتینر پنجم را باز میکند. جعبۀ دوم را میکشد بیرون. زیپ کاور را سُر میدهد پایین. صورت مردی حدود چهلساله بیرون میماند. الناز که در آن لحظه دست کمی از آن مردهها نداشت، نزدیکتر رفته و خیره میشود به صورت مردی که سرش مو ندارد و لبهای گوشتیاش به سفیدی گچ دیوار است. درحالیکه سرش گیج میرود بهسمت بازپرس میچرخد. دست جلوِ صورتش تکان میدهد و میفهماند که ویل نیست.
آن روز الناز وقتی به خانه رسید لیندا و احمد او را در وضعیت آشفتهای دیدند و نگران شدند. الناز موبهمو برایشان گفت که چه لحظههای وحشتناکی را امروز تحمّل کرده است. لیندا کنار او مینشیند و به حرفهای او گوش میدهد و چهرۀ غمگینی به خود میگیرد. احمد توی آشپزخانه جلوِ اجاقگاز ایستاده و بندری میخواند تا الناز از آن فضا کمی جدا شود. بوی رنگینک خانه را پر کرده است. در همان حال، گاه به اجارهخانه و تعطیلی مغازه فکر میکند؛ ولی به قول زنش، احمد آدم روزهای سخت است و با شادبودن سختیها را درون خودش میشوید؛ میچلاند و پهن میکند.
الناز که ضعیفتر از قبل شده بود، روی صفحۀ گوشیاش عکس مادرش را نگاه کرده و به یاد تلخترین شب زندگیاش میافتد. همان شبی که پدرش نیمهشب مادر را فریادکنان به باد کتک گرفته و داد میزد:
«پدرسوخته تو اینجا چه میکنی؟»
الناز خوابآلود از اتاقش بیرون آمده و حیرتزده گوشۀ هال میلرزید. درحالیکه مادرش سعی میکرد خودش را از زیر مشت و لگدهای پدر نجات بدهد، به هر طرف میدوید. تااینکه خودش را بیرون میاندازد و با مشت روی درِ همسایه میکوبد. پیرزن هراسان در را باز میکند و ایپک هجوم میبرد توی خانه و بعد در را به روی الیاس میبندد. برای ایپک یک لیوان آب میآورد. زن یک قولوپ میخورد و هقهق گریه میکند. پیرزن متعجّب میگوید:
«چی شده بازم نصفهشبی؟»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نوزده تماس بیپاسخ |
نویسنده | خدیجه خانی |
ناشر چاپی | نشر محتوای الکترونیک صاد |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 148 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7459-37-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |