معرفی و دانلود کتاب موبی دیک: متن کوتاه شده

معرفی کتاب موبی دیک: متن کوتاه شده

شاهکاری بی‌نظیر از ادبیات کلاسیک آمریکا؛ کتاب موبی دیک رمانی درخشان به قلم هرمان ملویل است. در این اثر مخاطب ماجراجویی گروهی از دریانوردان به رهبری ناخدا اهب خواهید بود که در پی شکار والی سفیدند که پیشتر، کشتی ناخدا اهب را نابود ساخته بوده است. گفتنی است که رمان موبی دیک، از سوی نشریه‌ی گاردین یکی از برترین کتاب‌های تاریخ ادبیات لقب گرفته است.

درباره کتاب موبی دیک

کتاب موبی دیک (Moby-Dick) از آن دست آثاری است که نامشان بی‌شک به گوش هر مخاطب جدی یا حتی نیمه‌جدی ادبیات خورده است؛ شاهکاری بی‌بدیل که از زمان نگارش در اواسط سده‌ی نوزدهم، تا به امروز، توسط طیف وسیعی از مخاطبان در سراسر جهان خوانده شده، و از سوی اغلب آن‌ها با تحسین و ستایش مواجه گشته است.

جالب است بدانید که رمان موبی دیک، در نخستین سال‌های انتشار، چندان که باید و شاید مورد توجه صاحب‌نظران ادبیات، و حتی مخاطبین عام قرار نگرفت، و به عنوان اثری بازاری که در آن ماجراجویی‌های مشتی دریانورد نیمه‌دیوانه روایت گشته شناخته شد. اندکی پس از مرگ نویسنده اما، این اثر به مرور در قامت شاهکاری کلاسیک عرض اندام کرد و چند سال بعد، یکی از خواندنی‌ترین رمان‌های تاریخ ادبیات آمریکا لقب گرفت.

هرمان ملویل، نویسنده‌ی کتاب موبی دیک، اغلب ایام جوانی را در قامت دریانورد بر پهنه‌ی آب‌ها گذراند. او در نگارش موبی دیک از تجارب زیسته‌ی خویش در مقام یک ملوان جوان بهره‌های بسیار گرفته است.

رمان موبی دیک از زبان اسماعیل روایت می‌شود؛ دریانوردی جوان که روزگاری به عنوان یکی از خدمه‌ی کشتی پکوئود خدمت کرده، و حالا، سال‌ها بعد، به بازگویی حوادثی می‌پردازد که کشتی پکوئود و مردانِ آن از سر گذراندند. ناخدای کشتی پکوئود که اهب نام دارد، شخصیت اصلی روایتِ اسماعیل است. کشتی اهب، سال‌ها پیش از زمان روایتِ اسماعیل، توسط والی سفید که به موبی دیک شهره است، واژگون و غرق گشته است. اهب که در جریان این حادثه یکی از پاهای خود را از دست داده، حالا در تدارک عملی انتقام‌جویانه است. او قصد دارد به شکار وال سفید برود و تقاص آنچه را که در حقش روا داشته شده، از این جانور غول‌آسا بگیرد. اما کیست که نداند وال سفید سخت‌ترین جانور آبزی برای شکار است؟...

برخی کتاب موبی دیک را رمانی تمثیلی دانسته‌اند. در بطن این اثر خرده‌روایت‌های بسیاری وجود دارد که این خوانش را تأیید می‌کند. به طور کلی، می‌توان داستان موبی دیک را، تمثیلی از تقابل نیک و بد دانست؛ تقابلی که در قلب آن، حقایق بسیاری در باب جهان هستی و ماهیت زندگی بشری نهفته است.

کتاب موبی دیک تاکنون توسط مترجمان بسیاری به زبان فارسی برگردانده شده است. ترجمه‌ای که هم‌اینک پیش روی شماست به قلم نوشین ابراهیمی فراهم آمده و از سوی نشر افق روانه‌ی بازار گشته است.

اقتباس سینمایی از کتاب موبی دیک

رمان موبی دیک هرمان ملویل، از سال 1926 تا به امروز، دستمایه‌ی خلق آثار سینمایی، تئاتری و تلویزیونی بسیاری قرار گرفته است. از میان این اقتباس‌ها، به عنوان نمونه می‌توان به فیلم سینمایی موبی دیک، ساخته‌ی ماندگار جان هیوستون اشاره کرد. اثر مذکور که در سال 1956 به روی پرده رفت، بارها از تلویزیون ملی ایران پخش شده است.

افتخارات کتاب موبی دیک

• یکی از پرفروش‌ترین عناوین داستانی تاریخ
• حضور در فهرست «صد کتاب برتر تاریخِ» نشریه‌ی گاردین

نکوداشت‌های کتاب موبی دیک

• هرمان ملویل در این داستان جذاب، با شور و احساسی ژرف در اعماق روح و روان آدمی کاوش می‌کند. (American Literature)
• کتاب موبی دیک آکنده از حقایق و البته افسانه‌هایی است که ملویل از مجرای تجربه‌ی زیسته‌ی خویش به دست آورده است. (Amazon)
• شاهکاری در داستان‌سرایی و رئالیسم نمادین. (Barnes & Noble)
• آرزو داشتم که کاش من کتاب موبی دیک را نوشته بودم. (ویلیام فاکنر، داستان‌نویس بزرگ آمریکایی)
• یکی از شگفت‌انگیزترین کتاب‌های تاریخ، و بهترین رمانی که در باب دریا به نگارش درآمده است. (دی. اچ. لارنس، نویسنده‌ی مطرح بریتانیایی)

کتاب موبی دیک مناسب چه کسانی است؟

دوست‌داران ادبیات آمریکا، طرفداران ادبیات داستانی کلاسیک و خوانندگان رمان‌های رئالیستی، سه گروه از مخاطبین کتاب موبی دیک، شاهکار پرآوازه‌ی هرمان ملویل، به شمار می‌روند.

با هرمان ملویل بیشتر آشنا شویم

هرمان ملویل (Herman Melville) داستان‌نویس و شاعر پرآوازه‌ی اهل آمریکا بود. او به سال 1819 در نیویورک سیتی دیده به جهان گشود و در سال 1891 در همین شهر درگذشت. ملویل یازده‌ساله بود که به همراه خانواده عازم شهر کوچک آلبانی در ایالت نیویورک شد. پدرش در این ایام مجبور بود که برای امرار معاش کارهای گوناگونی را امتحان کند؛ از کارگری و فروشندگی گرفته تا تدریس. خود هرمان ملویل در همین دوران تحصیل را در آکادمی آلبانی شروع کرد و هجده‌ساله که شد، به کسوت ملوانی درآمد و به همراه یک کشتی تجاری عازم بندر لیورپول در انگلستان شد. او در طول ایام ملوانی خود ناراستی‌ها و خطاهای بسیاری را در همکاران و همراهان خود دید؛ ناراستی‌ها و خطاهایی که جملگی تصویر رمانتیک ملویل از کار بر پهنه‌ی دریاها را مخدوش ساختند. باری، ملویل کار دیگری بلد نبود و ناگزیر، به زندگی در کسوت یک دریانورد ادامه داد. او تا بیست و پنج‌سالگی دریانورد باقی ماند. در این مدت ماجراهای بسیاری را پشت سر گذاشت؛ از شورش و به تبع آن حبس شدن در زندان، تا اقامتی کوتاه‌مدت در میان قبایل آدم‌خوار تیپس! به هر رو، تمام این تجارب بعدها در زمینه‌ی نویسندگی بسیار به کار او آمدند.

هرمان ملویل نویسندگی را از سال 1846، با نگارش داستان «تای پی» آغاز کرد. یک سال بعد از آن کتاب «امو» را به انتشار رساند، و در سال 1851، شاهکار بی‌بدیلش، «موبی‌دیک» را به دست ناشر سپرد. عمده‌ی آثار داستانی ملویل، چنان‌که پیشتر به اشاره گفتیم، با الهام از تجارب شخصی او در حیطه‌ی دریانوردی به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. از میان این آثار، جز عناوین ذکر شده می‌توان به کتاب‌های پیش رو نیز اشاره داشت: «بارتلبی محرر»، «مرد مطمئن»، «افسانه‌های پیازا»، «بیلی باد» و «قصه‌های بازار».

در بخشی از کتاب موبی دیک می‌خوانیم

به سرعت اتاق را به دنبال نشانه‌اى از سر فروش غایب گشتم. کیسه‌ى سنگینى پر از لباس در اتاق بود، تعدادى قلاب ماهیگیرى بالاى بخارى آویزان بود و زوبینى هم به دیوار تکیه داده شده بود. تمام این چیزها براى گذران زندگى کسى که کارش زوبین‌اندازى به نهنگ‌هاست، کاملاً عادى بود، اما از یافتن چیزى غیرعادى که روى صندوق دریایى افتاده بود، ترسیدم: مستطیلى از جنس زبر، نمناک و کثیف. اول فکر کردم یک پادرى است، اما سوراخى وسطش بریده بودند. در تمام عمرم چنین چیزى ندیده بودم.

بعد از کمى بالا و پایین رفتن در اتاق سردم شد. احتمالاً ساعت یک صبح بود و کافین حق داشت؛ زوبین‌انداز آن شب جاى دیگرى خوابیده بود. من که احساس سرما و خستگى شدیدى مى‌کردم، لباس‌هایم را در آوردم، شمع را فوت کردم و زیر شمدها گلوله شدم. مدتى طول کشید تا خستگى از استخوان‌هایم در برود. داشت خوابم مى‌برد که صداى تاپ تاپى از راهرو به گوشم خورد. با وحشت چشم‌هایم را باز کردم. صدا ادامه داشت. صداى پا بود. از زیر شمدها سرک کشیدم و چشمم به نور زیر در افتاد.

با ترس و لرز گفتم: «همان سرفروش است.» اولین واکنشم این بود که رواندازها را تا روى صورتم بالا کشیدم. وقتى شجاعتم را جمع کردم و دوباره سرم را از زیر شمدها بیرون آوردم، دیدم در تاب مى‌خورد و شمعى در تاریکى پایین و بالا مى‌رود. قبل از آن‌که صورتش را ببینم، شمع را روى زمین گذاشت و مشغول جست و جوى ساکش شد. فقط مى‌توانستم شکل مبهم و سایه‌ى تهدیدآمیزش را روى دیوار ببینم. خیلى دلم مى‌خواست قبل از این‌که از وجودم باخبر بشود، یک نظر صورتش را ببینم، اما همین که برگشت و شمع را تا چانه‌اش بالا آورد، از شدت وحشت تقریبا زبانم را قورت دادم.

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ى کتاب
درباره‌ى نویسنده
1: آب‌هاى روان
2: دوست من
3: به طرف دریا
4: خشم اهب
5: پنج شبح
6: مشاهده‌هاى عجیب
7: قتل‌عام کوسه‌ها
8: یک بشکه روغن
9: ناوگان باشکوه
10: عنبر
11: روى کشتىِ ساموئل اندربى
12: کویکوئگ یک تابوت سفارش مى‌دهد
13: کارگاه آهنگرى
14: چهار پیشگویى
15: توفان دریایى
16: راشل و دیلایت
17: تعقیب شروع مى‌شود
18: آب‌هاى روان
19: موبى دیک