معرفی و دانلود کتاب متروک بی‌انتها

معرفی کتاب متروک بی‌انتها

کتاب متروک بی‌انتها دربردارنده‌ی نمایشنامه‌ای‌ست که واتسلاف هاول با الهام از زندگی شخصی خود نگاشته است. در این کتاب، ماجرای فیلسوف و نویسنده‌ای را می‌خوانید که هم از سوی جامعه و هم از طرف مأموران حکومتی با سرکوب و سانسور مواجه می‌شود. این نمایشنامه‌ی نیمه‌اتوبیوگرافیک از سوی نشریه‌ی تلگراف به‌عنوان یکی از پانزده نمایشنامه‌ی برتر تمام دوران برگزیده شده است.

درباره‌ی کتاب متروک بی‌انتها

لئوپولد نتلز فیلسوف و شخصیتی است که سراسر ماجراهای کتاب متروک بی‌انتها (Largo desolato) حول محور او می‌چرخند. این فیلسوف با کتاب‌هایش توانسته به نویسنده‌‌ای محبوب در کشورش بدل شود، اما اتفاقاً همین کتاب‌ها موجب شده‌اند تا حکومت به مخالفت با او برخیزد. خشم عوامل حکومتی و علاقه‌ی مردم نسبت به نوشته‌هایش، هر دو به یک اندازه موجب رنجش او می‌شوند‌. همه‌ی این‌ها در کنار فشاری که از سوی اطرافیان احساس می‌کند، زندگی را برایش به جهنمی غیرقابل‌تحمل تبدیل کرده‌اند و از او انسانی آشفته و عصبی ساخته‌اند که دیگر رمقی برای نویسندگی ندارد. واتسلاف هاول (Václav Havel) در این نمایشنامه که برگرفته از زندگی خود اوست، سعی داشته نشان بدهد نویسندگان، چه از طرف حکومت و چه از جانب هواداران و اطرافیان خود، تا چه حد تحت فشار قرار دارند.

سرکوب و سانسور دو مفهومی هستند که مصداق آن‌ها را به‌وضوح در زندگی آقای نتلز می‌بینید. البته این سانسور صرفاً از سوی عوامل حکومتی اعمال نمی‌شود بلکه جامعه نیز در این مورد سهم بسیاری دارد. لئوپولد با وجود محبوبیتی که میان طرفدارانش دارد، خود را بسیار تنها می‌داند. طرفدارانی که او را به خاطر آثارش تحسین می‌کنند، هیچ درکی از اضطراب‌ها و تشویش‌های درونی‌اش ندارند. به این سبب، لئوپولد احساس می‌کند هیچ‌کس از حال و روز او خبر ندارد و همه یا به دنبال قهرمان‌سازی از شخصیت او هستند یا سعی دارند او را به خودسانسوری ترغیب کنند. جدیداً هم دو مأمور حکومتی به سراغش آمده‌اند و از او خواسته‌اند در مورد مطالبی که نوشته اعلام برائت کند. این نویسنده‌ی رنجور وقتی از یک طرف با فشارهای دست‌اندرکاران حکومت روبه‌رو می‌شود و از طرف دیگر می‌بیند طرفدارانش از او انتظاراتی بیش از حد توانش دارند، هیچ چاره‌ای نمی‌یابد جز اینکه خود را به الکل و مواد مخدر بسپارد!

واتسلاف هاول در کتاب متروک بی‌انتها قصد دارد دو نوع سرکوب را به مخاطبانش نشان بدهد. یکی از آن‌ها از نوع بیرونی است و به کمک ابزارهای حکومتی اعمال می‌شود، اما آن دیگری حالت درونی دارد و از متن خود جامعه برمی‌خیزد. در این بین نیز نویسندگانی مانند لئوپولد وجود دارند که هم از طرف حکومت دچار دردسر شده‌اند و هم زیر ذره‌بین جامعه قرار دارند. عاقبت این افراد، بهتر از آن چیزی نخواهد بود که بر سر لئوپولد نتلز آمده است.

به اعتقاد برخی از صاحب‌نظران، اثر حاضر را باید نوعی نمایشنامه‌ی اتوبیوگرافیک دانست‌. نویسنده‌ی این رمان خود از مخالفان و منتقدان حکومت کمونیستی بوده و به این دلیل بارها روانه‌ی زندان شده. او سعی داشته تا گوشه‌ای از زندگی خود و هزاران مبارز مشابه خود را در این داستان به نمایش بگذارد. مبارزانی که جز قلم‌شان، سلاح دیگری ندارند و ممکن است سرانجام در برابر سرکوب‌های حکومتی و اجتماعی تسلیم شوند. واتسلاف هاول در این کتاب صدای اعتراض نویسندگانی شده که از ترس سانسور شدن، به خاموشی و سکوت روی آورده‌اند.

خواندن کتاب متروک بی‌انتها برای مشتاقان نمایشنامه‌های انتقادی بسیار لذت‌بخش خواهد بود. کتاب پیش‌رو با برگردان سمیه نصرالهی، به کوشش نشر مهرگان خرد در اختیارتان قرار می‌گیرد.

اقتباس‌ها از کتاب متروک بی‌انتها

• در سال 1990، با اقتباس از کتاب متروک بی‌انتها، فیلمی تلویزیونی، به کارگردانی ژیری ژیژکا تولید شد. اف. موری آبراهام، سالی کرکلند و جورج مارتین در این فیلم به ایفای نقش پرداختند.

• در سال 1991، هم ویکتور پولسنی کارگردانی فیلمی تلویزیونی را به عهده داشت که فیلم‌نامه‌ی آن بر اساس کتاب متروک بی‌انتها نوشته شده بود. از هنرپیشگان این اثر می‌توان یری بارتوسکا، جانا پریسووا و اوندری پاولکارا نام برد.

کتاب متروک بی‌انتها برای چه کسانی مناسب است؟

طرفداران ادبیات نمایشی با مضامین سیاسی و انتقادی، همچنین علاقه‌مندان نمایشنامه‌های نیمه‌اتوبیوگرافیک از مطالعه‌ی کتاب متروک بی‌انتها لذت فراوانی خواهند برد.

در بخشی از کتاب متروک بی‌انتها می‌خوانیم

لئوپولد: احتمالاً نسبت به بعضی چیزها بیشتر از چیزی که باید محتاط هستم، اما منو ببخش خودت هم تا حدودی مقصر هستی.

لوسی: من؟ چطور؟

لئوپولد: می‌دونی؟ من واقعاً ازت می‌ترسم.

لوسی: از من؟

لئوپولد: تلاش بی‌وقفه تو برای اینکه روی رابطه‌مون اسم بذاری - برای رسمی کردن رابطه و نحوه دفاع از قلمرو خودت۔ در حالی که بی‌سروصدا اما بی‌وقفه تلاش می‌کنی گسترشش بدی - روشی که باید درباره‌ش حرف بزنی - همه اینا کاملاً طبیعیه که منو توی حالت تدافعی قرار بده۔ با توجه به تجربه‌م، احتیاط می‌کنم شاید حتی بدبینی ناچیز؛ یه‌کم بدبینم۔ این‌طوری فکر می‌کنم شاید ترس ناخودآگاه از تحت کنترل قرار گرفتن رو جبران کرده‌م، اگه واقعاً تحت سلطه قرار نگرفته باشم - به خاطر رفتارم به شدت خودم رو سرزنش می‌کنم، اما نمی‌تونم بهش غلبه کنم۔

لوسی: اما خواسته من از تو خیلی کمه! باید متوجه باشی که من فقط برای تو زندگی می‌کنم۔ تنها چیزی که می‌خوام اینه که به خودت اعتراف کنی دوستم داری!

لئوپولد: هوم.