معرفی و دانلود کتاب لوطی آباد
برای دانلود قانونی کتاب لوطی آباد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب لوطی آباد
کتاب لوطی آباد مجموعه داستان کوتاهی است از اصغر عسکری خانقاه که در هر داستان به موضوعی تازه با زمینهای متفاوت میپردازد. خانقاه که انسانشناس ایرانی، سردبیر سابق مجلهنامهی علوم اجتماعی و استاد بازنشستهی گروه انسانشناسی دانشگاه تهران است، در این کتاب شش داستان کوتاه ارائه کرده که برخی از آنها عبارتاند از «سرنوشت»، «نوار نازک زندگی»، «روزهای بیمارستان» و... .
دربارهی کتاب لوطی آباد
داستان کوتاه از قالبهای محبوب میان نویسندگان معاصر ایرانی است که در حال حاضر نسبت به رمان، از اقبال و کیفیت بیشتری برخوردار است. کتاب لوطی آباد نوشتهی اصغر عسکری خانقاه یکی از مجموعه داستانهای خوشپرداخت معاصر فارسی است که از داستانهای مختلف با عنوانهای «سرنوشت»، «نوار نازک زندگی»، «روزهای بیمارستان»، «یادداشتهای شب»، «لوطیآباد» و «نخستین داستان» تشکیل شده است. خانقاه در هریک از این داستانها، سرگذشت انسانهای متفاوتی را روایت میکند که در موقعیتی بامزه، مجبور به تصمیمگیریاند.
نویسنده در داستان «لوطیآباد» ماجرای مردی به نام دریغ را روایت میکند که پس از اتفاقی غیرمنتظره، احترام و عزتش را در محلهی لوطیآباد از دست میدهد؛ زبان منحصربهفرد و بیان طنزآمیز اصغر عسکری خانقاه در این داستان، با کشمکشهای درونی آن همراه شده و مخاطب را به خود جذب میکنند. غم آمیخته با طنز، فقدان، مرگ روزهای خوش و مفهوم آبرو، موضوعات اصلی این داستان از کتاب لوطی آباد هستند. دریغ که به قتل مظنون است، با طنز مخصوص خود ماجرا را روایت کرده و بهگونهای از خود دفاع میکند. به پایان رسیدن داستان در نقطهای نامعلوم و بدون نتیجهی خاصی، از دیگر مشخصههای آثار خانقاه است که در داستانهای کوتاه جایز به شمار میآید.
قصههای آمده در کتاب لوطی آباد بیشتر دارای حالوهوای محلی و آمیخته با عناصر فرهنگ ایرانی است که با زبان ویژهی نویسنده، تصویری جالب از محلههای پایین تهران ارائه میدهد.
این کتاب به همت انتشارات علمی و فرهنگی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
کتاب لوطی آباد برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی کتاب پیش رو به علاقهمندان داستانهای کوتاه ایرانی توصیه میشود.
در بخشی از کتاب لوطی آباد میخوانیم
آقا جمال هنوز حرفش تمام نشده بود که سیلی جانانه و سنگین داش مهدی و لگد محکم فولادیش کمرشو چسبوند به تیر چوبی برق و ناله ش دراومد و بعد جمال چرخی خورد و با تمام نیرو و توان جوونیش پرید تو هوا و با لگد شانهی راست داش مهدی رو هدف گرفت و چنان تمام وزنشو روش ریخت که یه لحظه چشِ داش مهدی سیاهی رفت و جمال در حال زدن ضربهی دوم با پای راستش به کمر داش مهدی بودکه مهدی امانش نداد و با پای راستش جمال رو تو هوا پیچوند و معلقش کرد و نشست روی سینهاش و اول آرام و بعد با خشم گفت: بیشرف نسناس نمکنشناس، حالا من دیگه لایق خواهرت نیستم و میخواین اونو بدین به یه دوکتور و بفرستین لندن و نیویورک! زکی! مگه من مرده باشم که تو نامرد بیشرف، چنین گُهی بخوری، دهنتو میبندم تا دیگه اراجیف بارم نکنی، پس مردم هرچی می گن حق دارن، ای بیپدر و مادر پس این مزخرفارو پشت من تو میگی و در همان لحظه دست برد تا قدارهی کمریشو بکشه بیرون. جمال که از ترس قالب تهی کرده بود و در ضمن از غرورش پایین نمیاومد با خندهای که بیشتر داش مهدی رو کفری کرد گفت: ببین! دیدی! خواهرم، خواهر بیچارهم حق داره زن تو نشه، نامرد بیچشم و رو دیدی داری دست به قمه میبری تا منو بکشی، حالا فهمیدی که لات و بیحیثیت هستی. تف به اون لوطیگریت.
... و بعد به آسمان نگاه کرد و آرام گفت: خدایا منو ببخش، تقصیر من چه بود؛ اشهد ان لا اله... هنوز بقیهی اشهدشو نخونده بود که قمهی داش مهدی تو قلبش پیچ خورد... جمال همان لحظه به آسمان پرید!
پشت دیواری شکسته در محلهی غربتیهای جنگزده در ساعت ۹ شب دو چشمِ پیرِ خسته، وحشتزده به این صحنه نگاه میکرد و پیرمرد پاهایش عین کمان حلاجی میلرزید و از ترس جنب نمیخورد، لحظهای بعد آرامآرام پخش زمین شد و در حالی که با دستهای خسته و پیرش دهانش را محکم گرفته بود تا صداش درنیاد اشک مثل بارون گونهها و ریش سفیدش رو خیس کرد. بهناچار پاهایش را دراز کرد و پشت به دیوار تکیه داد و به تاریکی شب که حادثهای غمانگیز و دلخراش رو در دل خود پنهون میکرد خیره ماند...
فهرست مطالب کتاب
لوطی آباد
سرنوشت
نوارِ نازکِ زندگی
نخستین داستان
روزهای بیمارستان
یادداشت های شب
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب لوطی آباد |
نویسنده | اصغر عسکری خانقاه |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 106 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-436-452-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |