معرفی و دانلود کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت

معرفی کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت

پشت در هر خانه‌ای ماجرایی از گفت‌وگوها، شادی‌ها و غم‌های هر خانواده وجود دارد. کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت نوشته فرهاد حسن‌زاده از تجربه زیسته نوجوانانی می‌گوید که با بزرگترهای خود روزگار می‌گذرانند. این کتاب که از پنج داستان به زبان طنز تشکیل شده، زاویه دید جالبی از خانه و خانواده را به تصویر کشیده است.

درباره کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت:

نوجوانی هم برای خودش عالمی دارد. اگر چندین جلد کتاب هم از داستان‌های نوجوانی بنویسیم باز هم حرف‌های زیادی از آن ناگفته می‌ماند.

فرهاد حسن‌زاده در کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت، پنج داستان از این دوران و اتفاقاتش می‌گوید که به احتمال زیاد تجربه‌های مشترکی را در شما زنده می‌کند و موجب خنده شما می‌شود.

هرکدام از این داستان‌ها روایتی ناب از تجربه‌هایی‌ست که در دوران نوجوانی با بزرگترهایمان می‌گذرانیم، با آن‌ها می‌خندیم، غرق خاطرات می‌شویم و شاید کمی هم بتوانیم به دنیای درونی نوجوان‌ها نزدیک شویم.

لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت یک روایت خانوادگی جذاب است. پس بزرگتر‌ها و به خصوص والدین هم می‌توانند از خواندن این کتاب بهره‌مند شوند، ارتباط بهتری با فرزندان خود برقرار کنند و به درک و شناخت درست‌تری از یکدیگر برسند.

کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم:

نوجوانان و بزرگسالان علاقمند به داستان‌های کوتاه ایرانی با چاشنی طنز از این کتاب لذت خواهند برد.

فرهاد حسن‌زاده را بیشتر بشناسیم:

نویسنده‌ای کهنه‌کار که در میان ژانرهای مختلف در حرکت است. اگرچه عمده کارهای او به کودک و نوجوان اختصاص دارد اما در حوزه بزرگسالان هم دست به نگارش زده‌ است. فرهاد حسن‌زاده نویسندگی را در دوران نوجوانی با نمایشنامه و داستان شروع کرد. اما جنگ ایران و عراق و ماجرای مهاجرت از آبادان، وقفه‌ای در نوشتن او ایجاد کرد. تا اینکه اولین کتابش را در در سال 1370 به چاپ رساند.

او تاکنون بیش از 80 اثر چاپ شده‌ در کارنامه ادبی خود دارد که برخی از آن‌ها به زبان‌ها مختلف ترجمه و انتشار یافته‌ است. همچنین انیمیشن‌های زیادی از کارهای او اقتباس شده‌اند.

فرهاد حسن‌زاده جوایز بسیاری زیادی دریافت کرده است که مهمترین‌شان نشان ماه طلایی از جایزه جشنواره بزرگ برگزیدگان ادبیات کودک و نوجوان است. جوایز و افتخارات این نویسنده فعال و خلاق به داخل ایران محدود نمی‌شود. وی در سال 2018 به فهرست نهایی جایزه هانس کریستین اندرسن راه یافت و برنده لوح سپاس اندرسن شد. همچنین دیپلم افتخار برای رمان «زیبا صدایم کن» را از دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان IBBY در شهر آتن دریافت کرد.

وی برای چهار سال متوالی، از 2017 تا 2020، از سوی نهادهای ادبیات کودک مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شورای کتاب کودک به عنوان نامزد ایرانی جایزه آسترید لیندگرن معرفی شد. همچنین از سوی شورای کتاب کودک نیز برای سال 2018 برای نامزدی جایزه هانس کریستیان آندرسن و جایزه آسترید لیندگرن انتخاب شد. گفتنی‌ست، حسن زاده در آخرین رویدادهای ادبی در سال 2020، نامزد جایزه جهانی هانس کریسین اندرسن است.

در بخشی از کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ خوشبخت می‌خوانیم:

تا حالا دیده&zwnjاید که یخچالی سرما خورده باشد؟!

نه، می‌دانم که ندیده‌اید، حتی فکرش هم برایتان خنده دار است. ولی من بدجوری چاییدم و دارم مثل چی می‌لرزم. این خورشید چرتی هم انگاری ماست چکیده، هیچ بخاری ندارد که تنم را گرم کند. اگر دستم به آن ابرها می‌رسید خوب بود، می‌دانستم چه بلایی سرشان بیاورم. هپ... چی! هپ... چی!

وای خدای بزرگ! دارم می‌میرم. خوش به حال آن یخچال فریزر تازه به دوران رسیده که حالا توی آشپزخانۀ گرم سر جای من نشسته و دارد وور وور کار می‌کند و دل از خانواده "قزل باش" می‌برد. عیبی ندارد. دنیا همیشه این ریختی نمی‌ماند. بالاخره یک روز او هم مثل من می‌شود. سن و سالی از عمرش می‌گذرد و بعد که می‌بینند خوب کار نمی‌کند، از آشپزخانه می‌گذارندش بیرون تا یک سمسار بداخلاق بیاید و او را بخرد و با خودش ببرد.

اما من دلم نمی‌خواهد از این خانه بروم. من به این جا عادت کرده‌ام. به خانم پری که یک کدبانوی به تمام معنی یا به قول این بچه‌ها خفن خفن است، عادت کرده‌ام. به صدای آوازش موقع پختن غذا و شستن ظرف ها عادت کرده‌ام. یا به موقعی که با دستمال نمدار تنم را کیسه می‌کشد.

به اکبر آقا هم عادت کرده‌ام. از بدی‌هایش که بگذریم، او هم مرد نازنینی است. خدا از او راضی باشد، من چه کاره‌ام! حالا زیاد عصبانی می‌شود که بشود. آب خنک هم زیاد مصرف می‌کند که بکند. آدمیزاد است دیگر، می‌گویند آب خنک آتش عصبانیت آدم‌ها را خاموش می‌کند. حیف! حیف که دیگر نمی‌توانم آب خنک کنم تا قلپ قلپ بخورد و با پشت دست‌هایش سبیل کلفتش را پاک کند.

فهرست مطالب کتاب

کش، فقط کش بند تنبان!
لبخندهای کشمشی یک خانواده‌ی خوشبخت
نیش و نوش
روز جهانی زلزله
یخچالی که سرما خورده بود