معرفی و دانلود کتاب لاک پشت

معرفی کتاب لاک پشت

داستانی جذاب، دلنشین و طنازانه از رولد دال، نویسنده‌ی محبوب حوزه‌ی کودک و نوجوان؛ در کتاب لاک پشت با ماجراهای «آقای هوپی» همراه خواهید شد؛ پیرمردی کم‌رو و خجالتی، که برای دل بردن از زنِ محبوب خود، نقشه‌ای عجیب و باورنکردنی را به اجرا درمی‌آورد... گفتنی است که اثر پیش رو جایزه‌ی ادبی prijs van de nederlandse kinderjury را برای خالق خود به ارمغان آورده است.

درباره کتاب لاک پشت

«آقای هوپی»، قهرمان کتاب لاک پشت (Esio Trot)، مردی مسن و جاافتاده است که به تنهایی در آپارتمانی دنج و نقلی زندگی می‌کند. او شیفته‌ی پیاده‌روی در هوای بهاری، تماشای برنامه‌های تلویزیونی، و البته، مراقبت از گیاهانِ نازپرورده‌ی باغچه‌ی زیبایش است؛ گیاهانی که او از سال‌ها پیش آن‌ها را در حیاط منزل خود کاشته، و روز از پی روز، رشد و نموشان را با علاقه و حظی وافر تماشا کرده است.

آقای هوپی دلبستگی دیگری نیز دارد؛ دلبستگیِ پنهانی و اندکی شرم‌آوری که او هرگز روی سخن گفتن از آن را ندارد. بله، درست حدس زدید: از دلبستگی به یک زن صحبت می‌کنیم، زنی میانسال که در همسایگی آقای هوپی زندگی می‌کند. این زن در طول داستان با نام «خانم سیلور» به خواننده معرفی می‌شود. خانم سیلور برخلاف آقای هوپی، نه علاقه‌ای به پیاده‌روی و گشت‌وگذار دارد، و نه شیفته‌ی پرورش گل و گیاه است. دنیای او و تمام علایقش به یک چیز معطوف می‌شود: لاک‌پشتی کوچک و بامزه، که از سوی صاحبش «آلفی» نام گرفته است.

آغاز قصه‌ی ما زمانی‌ست که خانم سیلور، روزی طی یکی از مکالمات خود با آقای هوپی، نزد او درباره‌ی وزنِ لاک‌پشت دلبندش درددل می‌کند. ناراحتی خانم سیلور از این بابت است که لاک‌پشتش، چندان که باید و شاید رشد نکرده، و وزنش طی مدت‌‌زمانی طولانی ثابت باقی مانده. آقای هوپی، پس از شنیدن سخنان خانم سیلور درباره‌ی وزن و جثه‌ی آلفی، نقشه‌ای عجیب و تا حدی شیطانی طرح می‌کند؛ نقشه‌ای که بناست مهر و محبتِ او را در دلِ خانم سیلور برانگیزد.

روز بعد، آقای هوپی سراغ خانم سیلور می‌رود، و به او می‌گوید که راهی برای سرعت بخشیدن به رشد آلفی پیدا کرده است. این راهْ ساده است: خانم سیلور باید روزی سه مرتبه، وردی جادویی را در گوش آلفی زمزمه کند. پس از مدتی که این کار تکرار شود، بر وزن آلفی افزوده خواهد شد! نقشه‌ی آقای هوپی این است که طی روزهای بعد، لاک‌پشتِ خانم سیلور را، به طور مخفیانه با لاک‌پشتی بزرگ‌تر عوض کند. بدین ترتیب، خانم سیلور گمان خواهد کرد که وردِ جادویی‌ای که از آقای هوپی آموخته، کارساز افتاده است. و این‌چنین، احتمالاً توجه او به این پیرمرد مرموز جلب خواهد شد...

کتاب لاک پشت نخستین بار در سال 1990 به انتشار رسید. این آخرین اثری بود که در زمان حیات رولد دال، نویسنده‌ی محبوب ادبیات کودک و نوجوان، روانه‌ی بازار نشر شد.

ترجمه‌ی فارسی کتاب لاک پشت توسط گیتا گرگانی فراهم آمده، و انتشار آن به همت کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) میسر گشته است.

اقتباس سینمایی از کتاب لاک پشت

درولا والش، کارگردان نامدار اهل ایرلند، در سال 2015 فیلمی سینمایی بر اساس کتاب لاک پشت ساخت. اثر مذکور که از شبکه‌ی بی بی سی پخش شد، نظر مثبت منتقدان بسیاری را برانگیخت و جایزه‌ی امیِ بهترین بازیگرِ نقش اول مرد را برای یکی از بازیگرانِ فیلم، به ارمغان آورد.

جوایز و افتخارات کتاب لاک پشت

• برنده‌ی جایزه‌ی Nestlé Smarties Book
• برنده‌ی جایزه‌ی prijs van de nederlandse kinderjury

کتاب لاک پشت مناسب چه کسانی است؟

کودکان 8 تا 12ساله مخاطبین اصلی کتاب لاک پشت، نوشته‌ی رولد دال به شمار می‌روند.

با رولد دال بیشتر آشنا شویم

رولد دال (Roald Dahl) به سال 1916، در کشور ولز متولد شد. ایام خردسالی‌اش را در کشور انگلستان گذراند و در عنفوان جوانی برای کار در یک شرکت نفتی به آفریقا سفر کرد. با آغاز جنگ جهانی دوم، به نیروی هوایی سلطنتی پیوست و خلبان یک جنگنده شد. بیست و شش سال داشت که به واشنگتن دی سی عزیمت کرد و آنجا بود که به طور جدی فعالیت خود را در زمینه‌ی داستان‌نویسی آغاز کرد. از میان شاخص‌ترین آثار رولد دال می‌توان به چهار کتاب «چارلی و کارخانه شکلات‌سازی»، «جیمز و هلوی غول پیکر»، «لاک پشت» و «جادوگرها» اشاره کرد. البته دال چندین مجموعه داستان، شعر کودک، فیلمنامه، داستان بزرگسال، نمایشنامه و آثار غیرداستانی نیز در کارنامه‌ی هنری‌اش دارد، که همگی در نوع خود عناوینی درخور توجهند. جالب است بدانید که مجله‌ی تایم رولد دال را یکی از اثرگذارترین و محبوب‌ترین نویسندگان معاصر لقب داده است.

در بخشی از کتاب لاک پشت می‌خوانیم

نفس‌نفس‌زنان با خود زمزمه می‌کرد: خودش است! بزرگ‌ترین لحظه‌ی زندگی من دارد فرامی‌رسد! نباید آن را از دست بدهم! نباید خرابش کنم! باید خیلی آرام باشم! وقتی سه‌چهارم راه را پایین آمده بود خانم سیلور را دید که کنار در باز ایستاده بود تا با لبخندی به او خوشامد بگوید. خانم سیلور بازوانش را دور او حلقه کرد و گفت: «شما واقعاً بهترین آدمی هستید که در زندگی‌ام دیده‌ام! هر کاری را می‌توانید انجام بدهید! فوراً بیایید تو و بگذارید برایتان یک فنجان چای حاضر کنم. این حداقل کاری است که می‌توانم انجام دهم.» آقای هوپی وقتی در اتاق پذیرایی خانم سیلور روی صندلی دسته‌دار راحتی نشسته بود و چای می‌نوشید، سراپا شادی و هیجان بود. به خانم زیبایی که کنارش نشسته بود نگاه کرد وبه او لبخند زد. آن خانم هم در مقابل به او لبخند زد. آقای هوپی با دیدن لبخند دوستانه و گرم خانم سیلور ناگهان شهامتی را که به آن نیاز داشت پیدا کرد و گفت: «لطفاً، می‌شود با من ازدواج کنید؟» خانم سیلور فریاد زد: «آقای هوپی! من هرگز تصور نمی‌کردم شما به فکر بیفتید از من تقاضای ازدواج کنید! البته که با شما ازدواج می‌کنم!» آقای هوپی فنجان چایش را کنار گذاشت و هر دو در وسط اتاق ایستادند و به یکدیگر نگاه کردند. خانم سیلور درحالی‌که کمی نفسش گرفته بود گفت: «من این را مدیون آلفی هستم.» آقای هوپی گفت: «آلفی عزیز و قدیمی. ما او را برای همیشه نگه می‌داریم.»

بعدازظهر روز بعد آقای هوپی همه‌ی لاک‌پشت‌ها را به مغازه‌های فروش حیوانات خانگی برگرداند و گفت که می‌توانند آن‌ها را مجانی بردارند. بعد اتاق‌نشیمن را تمیز کرد و حتی یک برگ کلم یا کم‌ترین اثری از لاک‌پشت‌ها در آن باقی نگذاشت. چند هفته بعد خانم سیلور، خانم هوپی شد و آن‌ها از آن پس به خوشی با هم زندگی کردند.