معرفی و دانلود کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا

معرفی کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا

کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا نوشته‌ی کتلین آرنوت، مجموعه‌ای از داستان‌ها و افسانه‌های کوتاه و کهن آفریقایی است که هر یک در قالب قصه‌ی حیوانات، پند و اندرزهای ارزنده‌ای را به بچه‌ها یاد می‌دهند. این کتاب، یکی دیگر مجموعه کتاب‌های «افسانه‌های مردم دنیا» است.

درباره‌ی کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا

قصه، شاید قدیمی‌ترین میراث بشر در این دنیا باشد؛ میراثی که نسل‌های گوناگون به وسیله‌ی آن، با هم حرف می‌زنند و تجارب و دانششان را به یکدیگر منتقل می‌کنند. قصه فقط روایتی برای سرگرم شدن نیست؛ بلکه ردپایی از رنج‌ها، شادی‌ها، طرز فکر و ارزش‌های هر ملت نیز در آن دیده می‌شود که آن را بیش از هر چیز، به یک کلاس درس مردم‌شناسی تبدیل می‌کند. با شنیدن قصه‌های ملت‌هاست که می‌فهمیم چه تاریخی را پشت سر گذاشته‌اند، به چه پیروزی‌هایی رسیده‌اند و در زندگی از چه چیزی بیش از همه می‌ترسیدند. خوشبختانه تمام ملت‌های متمدن که پیشینه‌ی کهنی نیز داشته‌اند، قصه‌هایشان را سینه‌به‌سینه منتقل کرده‌اند تا در گذر زمان از فراموشی محفوظ بماند. این بار نیز قرعه به نام ملت آفریقا افتاده تا قصه‌های قدیمی و سنتی‌شان را، در کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا نوشته‌ی کتلین آرنوت بشنویم.

کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا شامل مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. فرهنگ مردمان آفریقا از بابت نزدیکی به طبیعت، با تمام عناصر آن گره خورده و دور از انتظار نیست که شخصیت اغلب داستان‌های این مجموعه نیز، حیوانات باشند. در هر کدام از این قصه‌ها، حیوانات که اغلب مفهوم نمادینی نیز دارند، در تلاش‌اند تا یک درس اخلاقی را به بچه‌ها بیاموزند؛ چه پندی درباره‌ی اعتماد نکردن به دیگران باشد و چه توصیه‌ای برای مواجهه‌ی شجاعانه با مشکلات.

در یکی از قصه‌های کتاب، داستان دهکده‌ای را می‌شنویم که ساکنانش، حیوانات مختلف‌اند. آن‌ها همگی به کار کشاورزی مشغول‌اند و در زمین‌هایشان، ذرت می‌کارند. محصول ذرتی که از زمین‌ها برداشت می‌شود، هم به سیر کردن شکمشان کمک می‌کند و هم در انبار ذخیره می‌شود تا از آن به عنوان دانه برای کشت سال بعد استفاده کنند. با فرا رسیدن تعطیلات، هر کدام از حیوانات با خانواده‌شان، به مسافرت و نزد خویشاوندانش می‌روند و بعد از اتمام فصل بارانی، دوباره برمی‌گردند. امسال نیز همه قصد سفر دارند، به جز خرگوش مکار که تصمیم گرفته با دروغگویی در دهکده باقی بماند و در غیاب بقیه، تمام ذرت‌های انبارکرده‌شان را بخورد...

کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا کاری از نشر صوتی سماوا و انتشارات افق است. رضوان دزفولی و علی همت مومیوند، به ترتیب مترجم و گوینده‌ی این اثر هستند.

کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به کوچولوهای 6 تا 12 ساله پیشنهاد می‌کنیم تا با شنیدن قصه‌های کهن قاره‌ی آفریقا، نکته‌های مفیدی را یاد بگیرند.

در بخشی از کتاب صوتی بچه‌های کوزه‌ای - 18 افسانه‌ی آفریقایی: افسانه‌های مردم دنیا می‌شنویم

زن خَم شد و خرما را برداشت و با دقت نگاهی به آن کرد. وقتی مطمئن شد که سالم است، آن را به دست بچه داد. لاک‌پشت حیله‌گر با دیدن ظاهر زن، فهمید او یکی از همسران پادشاه است. برای همین بلافاصله از درخت پایین آمد و با عصبانیت گفت: «میوه‌ی مرا چه کردی؟ زود آن را پس بده!»

بچه جواب داد: «آن را خوردم. خیلی هم خوشمزه بود؛ اما من نمی‌دانستم که مال توست.»

لاک‌پشت وانمود کرد که خیلی عصبانی است، چون که نقشه‌ای به فکرش رسیده بود که می‌توانست از طریق آن سود خوبی ببرد.

لاک‌پشت روبه زن کرد و گفت: «منِ بیچاره با زحمت از این درخت بالا رفتم تا برای خانواده‌ی گرسنه‌ام غذایی پیدا کنم. آن‌وقت تو غذای مرا دزدیدی و به دخترت دادی؟ حاشا هم نکن! خودم با همین چشم‌هایم تو را دیدم. همین حالا پیش پادشاه می‌روم و به او می‌گویم که یکی از همسرانت غذای مرا دزدیده!»

زن خنده‌ای کرد و به دختر کوچکش گفت: «تو نگران نباش!» بعد روبه لاک‌پشت کرد و گفت: «شوهر من مرد ثروتمندی است و می‌تواند خسارت تو را جبران کند. تو چه‌طور می‌توانی چنین تهمتی به من بزنی؟»

لاک‌پشت گفت: «باید همین حالا همراه من پیش پادشاه بیایی! می‌دانم پادشاه به این سادگی از این موضوع نمی‌گذرد. خودت خوب می‌دانی که جرم دزدیدن غذا، در این کشور چه‌قدر سنگین است.»

لاک‌پشت آن‌قدر پافشاری کرد که زن ناچار شد همراه فرزندش، با او به‌طرف کاخ راه بیفتد. وقتی آن‌جا رسیدند، پادشاه با گروهی از مشاورانش زیر درختی نشسته بود. لاک‌پشت تا آن‌جایی‌که لاک سختش به او اجازه می‌داد خم شد و تعظیم کرد. بعد گفت: «آیا قانون این کشور نمی‌گوید که اگر کسی غذای کس دیگری را بدزدد، بزرگ‌ترین گناه را مرتکب شده است؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی