معرفی و دانلود کتاب شبحی در برکه
برای دانلود قانونی کتاب شبحی در برکه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شبحی در برکه
نترسید؛ چیز ترسناکی اینجا نیست؛ صرفاً یک شبح، موجودی ناشناخته که فقط سایهی آن در عکسها دیده میشود و صداهایی موهوم و جیغهایی نهان در تاریکی، در اعماق این برکه وجود دارند. کتاب شبحی در برکه نوشتهی مریم اسمعیلون داستانی تخیلی است و ما را به برکهای مخوف در اعماق جنگل میبرد. خود ما نیز میدانیم این مکان خطرناک است و نباید به آنجا وارد شویم، اما کنجکاوی اجازه نمیدهد از روبهرو شدن با موجودات هولناکش صرفنظر کنیم. پندار همراه ما در این مسیر است و راه مخفی ورود به جهان اسرارآمیز را نشانمان میدهد.
دربارهی کتاب شبحی در برکه
پیمان رفته است. معلوم نیست بازمیگردد یا نه. شاید چند ماه آینده برای دیدار با پندار و مادرش به ایران سفر کند، شاید هم ترجیح بدهد برای همیشه کانادا بماند. فعلاً که رفته و پندار را در چاه بیانتهایی از دلتنگی، حس طرد شدن و اندوه، تنها گذاشته است. البته پندار به تنها ماندن عادت دارد. زمانی که هنوز سن و سالی نداشت، پدر و مادرش از همدیگر جدا شدند. پدرش که موجودی بیمسئولیت و قمارباز است و عملاً در زندگیاش نقشی جز آسیبرساندن ندارد. مادرش هم با مردی بهنام سعید ازدواج کرد و تا پندار به خود آمد و کوشید تا با سعید آشنا و صمیمی شود، او فوت کرد و مادرش دوباره تنها شد. حالا مدت زیادی است از آن روزها میگذرد و پندار باید برای خود تسکین و راه نجاتی پیدا کند. زمانی که پیمان هنوز مهاجرت نکرده بود، او و پندار مخفیگاهی را برای خود در برکهای سرسبز ساخته بودند و هنگامیکه نمیخواستند کسی مزاحم خلوتشان شود، به آنجا پناه میبردند؛ اما آخرین باری که پندار و پیمان به آن برکه رفتند، اتفاقی هولناک رخ داد؛ واقعهای موهوم که موضوع اصلی رمان نوجوان «شبحی در برکه» است.
پندار هنوز به عکسی فکر میکند که در آخرین سفر شمال با پیمان انداخته و به سرعت حذفش کرده. در آن عکس سایهای سیاه و شبحوار پشت سر دو برادر ایستاده و انگار به آن دو نفر زل زده بود. پیمان که گویا چیزی میدانست اما نمیخواست پندار از آن باخبر شود، وحشت کرد و از پندار قول گرفت تا دیگر هیچوقت در این برکه قدم نگذارد و هر چه در این مکان دیده را فراموش کند. پندار نیز با برادرش موافقت کرد؛ اما عمر این توافق به بیشتر از چند ماه نرسید و کنجکاوی و تنهایی به پندار اجازه نداد که معماها و ابهامات آن برکه را فراموش کند. او باید دوباره به برکهی متروکه و خلوت برود و با آن سایهی سیاه مواجه شود. مهم نیست که این کار چقدر خطرناک است، تنها چیزی که برای پندار اهمیت دارد کشف راز سربهمهر درون برکه است.
کتاب شبحی در برکه ما را با شخصیتهای فرعی بسیاری روبهرو می کند که هر کدام نقش بسیار مهمی در روند داستان دارند؛ کسی همچون شهروز که کلید ورود به دنیای اسرارآمیز در دست اوست. یکی از دیگر شخصیتها خرگوشی بهنام جاسپر است که انگار میتواند با موجودات غیرطبیعی جهان زیرزمینی ارتباط برقرار کند. مریم اسمعیلون در طول داستان شبحی در برکه، نقش و تأثیر هر کدام از شخصیتها، ولو اثری اندک، را شرح میدهد و از ما نیز میخواهد تا زمانی که مشخص نشده ارتباط موجودات دنیای خیالی با دنیای بیرونی را مشخص سازیم، همراه پندار بمانیم و جستوجو کنیم.
رمان شبحی در برکه بهکوشش انتشارات نارنگی بهچاپ رسیده است.
کتاب شبحی در برکه برای چه کسانی مناسب است؟
تا فصلهای میانی داستان شبحی در برکه، ماجرا وهمآلود و هولناک پیش میرود؛ اما آن سایهی مرموز و سیاه بهمرور کنار رفته و حقیقتی که در پس آن نهان شده، فاش میشود. کتاب شبحی در برکه برای نوجوانان علاقهمند به داستانهای فانتزی و تخیلی مناسب و جذاب است.
در بخشی از کتاب شبحی در برکه میخوانیم
اطراف رو نگاه کردم. چه جای شگفت انگیزی! انواع و اقسام ماهیها جلومون رژه میرفتن. خزههای بلند، مرجانهای دریایی، صحنههایی که میدیدم باور کردنی نبود. احساس خفگی داشت بهم دست میداد. آرون اشاره کرد نفس بکشم. با تردید نگاهش کردم و دوباره اون حرکات رو تکرار کرد. شروع کردم آروم نفس کشیدن. انگار توی خشکی بودم و تونستم دوباره نفس بکشم. مگه همچین چیزی میشد؟ انگار دارم هوا رو نفس میکشم. آب از دهانم وارد میشد و از بینی خارج و من اصلاً اون آب رو حس نمیکردم. انگار همون هوای خارج آبه به اون سبُکی. کف پوشیده از همون چمنهای ابریشمی بود. چیزهایی که می دیدم باور کردنی نبود. کلکسیونی از ماهیها و جانوران آبزی زیبا که نگاه کردن به اونها و رنگ هاشون چشم رو نوازش میداد. من قبلاً در جزیره کیش غواصی کرده بودم، ولی این یک تجربه بی نظیر بود و چیزهایی که میدیدم تا حالا یک بار هم ندیده بودم.
مثل یک ماهی دم قرمز که بدنش مثل یک یال رنگی بود و یک اسب دریایی که رنگش سبز فسفری بود. میتونستم راحت به ماهیها دست بزنم و اونها به آرومی از دست هام یا انگشت هام سُر میخوردند. چنان حس خوبی بهم دست داده بود که میخواستم برای همیشه اون جا باشم.
مدتی اونجا بودیم تا آرون به سمتم اومد. و دستم رو گرفت و به سمت بالا حرکت کرد. فهمیدم باید از این جا دل بکنم، با این که دوست نداشتم برم.
در قسمت آروم رودخانه بالا اومدیم. هوا هنوز روشن نشده بود. در صورتی که اون پایین کاملاً روشن بود. به طرف خشکی راه افتادیم. آرون هنوز دست هام رو ول نکرده بود و راه رو نشونم میداد. در بدنم اصلاً احساس سنگینی نمیکردم و خیلی راحت قدم برمی داشتم. رفتیم و روی یه تکه سنگ بزرگ نشستیم.
فهرست مطالب کتاب
1: یعنی اون کیه؟
2: خرگوشه کجاست؟
3: توهم
4: تنهایی
5: شهروز
6: باید بسازمش
7: دشت سبز
8: دوست عجیب
9: بازگشت عجیب
10: وقتی من میفهمم
11: ما میتونیم
12: وقتی بارون میباره
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شبحی در برکه |
نویسنده | مریم اسمعیلون |
ناشر چاپی | انتشارات نارنگی |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 101 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-5238-43-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی نوجوان |