معرفی و دانلود کتاب رودابه
برای دانلود قانونی کتاب رودابه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رودابه
مهین سالار، نویسندهی خوشذوق ایرانی، در کتاب رودابه داستان زندگی زنی زندانی را روایت کرده که برای استفاده از مرخصی درمانی، پا از زندان بیرون مینهد؛ غافل از آنکه ابداً بنا نیست چنانکه باید و شاید، از طعم شیرین آزادی بهرهمند گردد...
درباره کتاب رودابه
مهین سالار یکی از نویسندگان دغدغهمند و مستعد ادبیات ایران در سالیان اخیر است. او در اغلب آثار داستانی خود، روایتگر زندگی زنان طبقات فرودست جامعه بوده است؛ زنانی که نه در خانه و نه بیرون از آن، هرگز جایگاهی شایسته و محترم نداشتهاند و همواره، به انحای گوناگون، ناچار از تحمل بارِ سرکوب و تحقیر بودهاند. در کتاب رودابه نیز، به سان دیگر آثار نویسنده، زندگی همین دست از زنان به تصویر کشیده شده است.
قهرمان رمان پیش رو زنی جوان به نام رودابه است. در ابتدای داستانْ او را، به همراه گروهی دیگر از شخصیتهای مرکزی کتاب، محبوس در زندان مییابیم. در ادامه، از طریق سلسلهای از دیالوگهای جاندار و پرکشش، پی به بیماریِ شخصیت اصلی داستان، و تلاش او برای تحت درمان قرار گرفتن میبریم. اندکی بعد نیز او را بیرون از دروازههای آهنی زندان، در حال استشمام «هوای آزادی» میبینیم؛ هوایی که به قول خود رودابه، عطر و بویی به کل متفاوت با عطر و بوی هوای زندان دارد. باری، داستان تازه در این مرحله است که به راستی آغاز میشود. آنچه در پیِ آزادی رودابه بر او میرود، زنجیرهای از وقایع باورنکردنی است که هر یک، بخشی از وجوه شخصیت و سرگذشت او را بر خواننده آشکار میسازند.
رمان رودابه اخیراً در سال 1400، به همت انتشارات مرسل، روانهی بازار کتاب شده است. امید که از خواندن آن لذت ببرید.
کتاب رودابه مناسب چه کسانی است؟
دنبالکنندگان ادبیات داستانیِ امروز ایران و دوستداران داستانیهایی با تم اجتماعی، بیش از همه از مطالعهی رمان رودابه، اثر مهین سالار، لذت خواهند برد.
با مهین سالار بیشتر آشنا شویم
مهین سالار (متولد سال 1353)، داستاننویس خلاق ایرانی است. «رودابه»، «دختر هرات» و «جناب سرگرد» عناوین سه رمان خواندنیِ بهانتشاررسیده از این نویسندهاند.
در بخشی از کتاب رودابه میخوانیم
چشمهایم را از در نمیگرفتم، تنها سایهای کافی بود که دلم را بلرزاند و من در این انتظار بارها و بارها لرزیدم، ولی ثامن هرگز نیامد و آنوقت من ماندم و مهمانهایی که همچنان منتظر آمدن داماد بودند. یکی برای سرگرمی درحال رقصیدن بود و دیگری به فکر خوردن محتویات روی میز، زنهای خدماتی با لباسهای فرم زیبایشان درحال چرخیدن بین مهمانها و سرویس دادن بودند.
کسی که مرا به آرایشگاه برد ثامن بود، ولی کسی که مرا به تالار رساند برادرم کیان، هیچ خبری از همسرم نبود. مبهوت و سردرگم با غروری فروریخته و بُغضی تمامنشدنی چشمبهراه مردی بودم که قول داده بود همانی بشود که من میخواهم. نگاهم به روی دستهگلهای بزرگ زیبایی که سالن از بوی دلپذیرشان آکنده بود ثابت ماند. رنگپریده بهنظر میآمدم، لباس عروس زیبایی که به تن داشتم دیگر برازندهام نبود، مردِ رؤیاهای پوشالیام فریبم داده بود. پچپچها شروع شد و رفتهرفته به اوج رسید.
چشمهایم را بستم و گوشهایم را گرفتم، این حجم از بیآبرویی بیسابقه بود. قلبم هیچ تپشی نداشت، انگار که یخ زده بود. رفتهرفته صداها کم و کمتر میشد. دستی به دور بدنم حلقه شد، گرمایش را حس کردم. تمام چیزهای دور و برم رنگ سیاهی به خود گرفت و من در این هیاهوی گیج گم شدم.
هوش و حواس رفتهام که بازگشت، از هیاهوی مهمانها خبری نبود. سکوتی سنگین فضای تالار را پر کرده بود، آنوقت من بودم و دردی که قرار نبود تمام بشود. ثامن را باور کرده بودم، تغییر رفتار ساختگی او مرا به این باور رسانده بود که حتی بدترین آدمها هم میتوانند تغییر کنند، ولی او همچنان همان آدمی بود که قبلاً بود، بدتر شدنش امکان داشت، ولی اصلاحش هرگز!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب رودابه |
نویسنده | مهین سالار |
ناشر چاپی | انتشارات مرسل |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 240 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-972-612-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |