معرفی و دانلود کتاب دل آرام
برای دانلود قانونی کتاب دل آرام و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دل آرام
کتاب دل آرام عاشقانهای از زهرا دانش است که توصیف عشق به یک یار از دست رفته را به تصویر میکشد.
زهرا دانش در مقدمه کتاب بیان میکند:
میان این هیاهوی زندگی، در میان این داشتنها و نداشتنها، رسیدنها و نرسیدنها، چقدر خوب است که دلت جایی آرام، بند باشد. میشود عاشقانه مادر را ستایید، میشود عاشقانه بر پاهای پدر بوسه زد، میشود خواهرانه عاشق بود و بر پیشانی عشق گل بوسهای از عشق نشاند. حالا که دوست داشتن زیباترین احساس دنیاست، من این احساس شیرین را به اشتراک میگذارم. جادهی پرتلاطم عشق تنها به عاشقانههای زن و مرد منتهی نمیشود. عشق فراتر از آن است که فقط میان دو جنس مخالف اتفاق افتد. به هر بهانهای در هر جای دنیا میشود عشق را رقم زد. و پایدارترین و زیباترین نوع آن، عشق به معبود بیهمتاست.
در این دنیا که هرکس سرگرم روزگار خویش است، و خودخواهی و نیرنگ بر طینت پاک ما نقش بسته و جلوهگر وجود ما شده، در این روزها که دیگر فرصتی برای هم نداریم و زندگیمان پر شده از دغدغههای خیالی و توخالی، و حالا که دنیا بوی غربت و تنهایی به خود گرفته، بیا تا من و تو قلبهایمان را به هم بسپاریم، آرام کنار هم بنشینیم، دقایقی شنوای حرفهای دلِ هم باشیم. بیا آرام دستهایت را به دست من، ترنم زمان، بسپار تا همراه یکدیگر از مرز نوشتهها فراتر رویم. و اینبار شنوای عاشقانهای متفاوت از زبان من باش. همه در برابر هم مسئولیم، مبادا بیتفاوت از کنار هم بگذریم. همهمان تشنهی محبت هستیم، مبادا از هم غافل شویم و یکدیگر را به آغوش فراموشی بسپاریم. مبادا در این جهان پرهیاهو احساس تنهایی کنیم که خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است، و دل آرام گیرد فقط به یاد خدا...
در بخشی از کتاب دل آرام میخوانیم:
فقط چهار چراغ ماشین روشن بود. حتی بوق هم نمیزدیم. حق هم داشتیم داغ از دست دادن مرضیه تا همیشه در قلبم تازه بود. سرم پایین بود. اشکهایم آرام آرام روی گونهام سُر میخورد و روی لباس سفید عروسم میچکید. چقدر جای مرضیه در جشن عروسی من خالی بود. به خانهی جدیدمان رسیدیم. خانهی جدیدی که آرش تازه خریده بود و سه دانگش را به نامم کرده بود و پر بود از جهیزیهی سادهی من که به سلیقه فامیل چیده شده بود. خانهی قبلی آرش و مرضیه با لوازم داخلش هم دست نخورده باقی ماند تا برای ما و نفس یادگاری باشد از مرضیه... وقت خداحافظی با خانوادهام خیلی بیتابی میکردم. مثل یک دختر بچه که دارند به زور از مادرش جدایش میکنند. آرش سعی میکرد آرامم کند.
اما حال من انگار خوب شدنی نبود. فقط دلم میخواست این روزها و شبها را پشت سر بگذارم و به نقطهی انتهایی زندگیم برسم. وارد خانه شدیم. آرش بهم خوش آمد گفت و یک بوسهی عاشقانه به لبها و پیشانیم نشاند، همان جاهایی که قبلاً فقط مرضیه را بوسیده بود. به تخت خواب دو نفرهای که گوشهی اتاق گذاشته شده بود نگاه کردم. تاب نمیآوردم جایی بخوابم که متعلق به مرضیه بود. به آرش گفتم: میشه من امشب روی مبل بخوابم؟؟... آرش مات و مبهوت به من و اشکی که در چشمهایم بود نگاه کرد و گفت: باشه عزیزدلم هرجا راحتی بخواب... دلم برایش سوخت.
بیچاره زن گرفته بود که زندگیش از افسردگی در بیاید و عوض شود، اما من نیاز داشتم که اول حال خودم را خوب کنم. واقعا میخواستم زندگیمان خوب باشد و برای آرش همسری کنم. لباسهای نفس را عوض کردم. او را توی بغلم گرفتم، آنقدر تابش دادم و برایش لالایی خواندم تا خوابش برد. او را روی تختش گذاشتم. مادرانه صورتش را بوسیدم. از امشب رسما مادری من برای نفس آغاز میشد. با کمک آرش موهایم را بازکردم و لباسم را عوض کردم. به آرش شببخیر گفتم و روی کاناپه دراز کشیدم. آرش چراغهای سالن را خاموش کرد. آباژور را روشن گذاشت و کنار من روی کاناپه نشست. من هم خداخواسته سرم را روی پاهایش گذاشتم. دستش را در دستم گرفتم و بوسیدم. چشمهایم را بستم. آرش دستهایش را در موهایم فرو برد و آرام نوازشم کرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دل آرام |
نویسنده | زهرا دانش |
ناشر چاپی | انتشارات ادب امروز |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 108 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-6147-23-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
این کتاب به من یاد داد بیشتر اطرافیانمونا درک کنیم مخصوصا عزیزترینانمون. و زود قضاوت کننده از دید خودمان نباشیم. درکل راضی بودم. خسته نباشید.