معرفی و دانلود کتاب درخت نفرین شده

معرفی کتاب درخت نفرین شده

کریستین تورسنس، نویسنده‌ی محبوب کودکان، در کتاب درخت نفرین شده داستان خود را از دل جنگل‌های تاریک و جادویی روایت خواهد کرد. «تاورین کریت»، پسربچه‌ی داستان به همراه مادرش زندگی‌ تازه‌ای را در باغ اجدادی‌شان آغاز کرده‌ است. او صبر ندارد تا هرچه زودتر از اسرار جنگل عجیب‌وغریب نزدیک خانه سر دربیاورد، اما خبر ندارد ماجرای درخت نفرین‌شده‌ای که در جنگل روییده، مخوف‌تر از آن است که تصورش را می‌کند.

درباره‌‌ی کتاب درخت نفرین‌شده

جنگل‌های تاریک و رؤیایی، همیشه قصه‌های فراوانی برای شنیدن بچه‌ها دارند؛ اما یکی از جذاب‌ترینِ این قصه‌ها، روایت کریستین تورسنس (Kristin Thorsness)، نویسنده‌ی رمان محبوب درخت نفرین‌شده (The Wicked Tree) است. تاو، پسربچه‌ی یازده‌ساله‌ی داستان، از شرایط مالی جدیدی که برای مادرش به وجود آمده خوشحال نیست. او به‌زودی مجبور است به‌خاطرِ مشکلات مالی، ادامه‌ی زندگی‌اش را همراه با مادرش در خانه‌ی قدیمی و اجدادی‌شان سر کند؛ خانه‌ای قدیمی در میان جنگلی رازآلود و درختانی سربه‌فلک‌کشیده. تنها کاری که تاو از انجام آن منع شده، ورود به همین جنگل و سرک کشیدن میان درختان است؛ اما مگر تاو، این پسربچه‌ی یازده‌ساله‌ی بازیگوش، می‌تواند جلوی فکر و خیال و کنجکاوی خود را برای وارد شدن به این جنگل‌ جادویی بگیرد؟ به‌هر‌روی، داستان‌های این جنگل رازآلود جدی‌تر از چیزی‌ست که تاو تصورش را بکند.

در این جنگل مرموز، درختی عجیب‌وغریب وجود دارد. درختی نفرین‌شده که با جادوی سیاه روییده و مدت‌هاست که تنه‌ و شاخه‌های ضخیم و سیاه آن به سمت آسمان شب می‌پیچد. این درخت، سال‌های سال در جای خود نگه داشته شده و قرن‌هاست که منتظر است تا نسل و خاندانی به نام کریت را به دام خود بکشاند. اما تاو، پسربچه‌ی کتاب درخت نفرین‌شده، بی‌خبر از همه‌جا، پای خود را به جنگل می‌گذارد. از همان زمان است که خواب‌ دیدن‌های شبانه‌ی غیرعادی تاو شروع می‌شود. او در رؤیاهای خود یک درخت عجیب را می‌بیند؛ رؤیاهایی که در ابتدا شیرین‌اند، اما به‌مرور عجیب و تهدیدآمیز می‌شوند. حالا تاو، مصمم‌تر از قبل خود را به جنگل می‌رساند تا راز این رؤیاهای ناشناخته را کشف کند. همین‌جا است که او با پسری مرموز و لال به نام ادوارد در کلبه‌ای فرسوده آشنا می‌شود. اگرچه ادوراد نمی‌تواند به زبان آورد که از کجا آمده است یا چرا تنها زندگی می‌کند، اما می‌تواند با ناراحتی دو کلمه را نشان تاو بدهد: درخت بد. حالا این تاو است که باید راز درخت نفرین‌شده، رؤیاهای عجیب و راه نجات ادوارد، این پسر تنها و بیچاره را پیدا کند.

رمان درخت نفرین‌شده روایت رو‌به‌رو شدن با ترس‌هاست. تاو پسربچه‌ی ماجرا قبل‌تر نیز بارها با ترس‌های خود رو‌به‌رو شده، اما این‌بار، در تقابلی بزرگ‌تر، باید از پس نیرویی شیطانی که قصد دارد او و دوستانش را به خطر بیاندازد برآید. کریستین تورسنس، نویسنده‌ی داستان، از دوستی و همکاری برای موفقیت و ازمیان‌برداشتن بدی‌ها می‌گوید. تاو، ادوارد و دیگر شخصیت‌های داستان درخت نفرین‌شده، درس‌های زیادی برای جنگجویی، امید و به‌ دست آوردن موفقیت دارند. این کتاب اولین‌بار در سال 2019 وارد بازار جهانی شد و نسخه‌ی فارسی آن نیز به همت نشر پرتقال و با ترجمه‌ی محمدحامد شاهمرادی در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.

در نکوداشت کتاب درخت نفرین‌شده

• شبح‌ها، رمزوراز و عشق این کتاب را به اثری خواندنی تبدیل می کند تا در آن گم شوید. سرگرم‌کننده، پر از ترس و لرز و طنز. (bookwormforkid)

کتاب درخت نفرین‌شده برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به نوجوانان عاشق ماجراجویی و داستان‌های فانتزی و ترسناک پیشنهاد می‌شود. همچنین اگر عاشق داستان‌های جادویی که در جنگل اتفاق می‌افتند هستید، این کتاب برای شماست.

با کریستین تورسنس بیشتر آشنا شویم

کریستین تورسنس، نویسنده‌ی محبوب ادبیات کودک و نوجوان و معلم سابق مدارس ابتدایی است. او بیش از هرچیز، ژانر داستان‌های ترسناک را در ادبیات می‌پسندد و به همین دلیل اثر معروفش، درخت نفرین‌شده را نیز در ژانر ماجرایی و رازآلود نوشته است. کریستین تورسنس اکنون همراه همسر، فرزندان و سگ‌هایش در شمال غربی اقیانوس آرام زندگی می‌کند.

در بخشی از کتاب درخت نفرین‌شده می‌خوانیم

تاو و هارپر دویدند تا به خانه رسیدند، از پله‌ها بالا رفتند و وارد آشپزخانه شدند. قطره‌های باران از میان موهای تاو به روی صورتش سُر می‌خوردند. تاو سرش را تکان داد. می‌خواست تصویر چشم‌های عصبانی پسر شبح را از ذهنش پاک کند. میلی سر میز نشسته بود و به دیوار آجری درب‌وداغان تکیه داده بود. نگاهش بین تاو و هارپر می‌چرخید و یکی از ابروهایش را از سر کنجکاوی بالا برده بود. تاو نگاهی به او کرد و خودش را عقب کشید؛ احساس می‌کرد گوش‌هایش از خجالت سرخ شده‌اند. موزلی به سمتش دوید، خرخر کرد و شلوار او را که زیر باران خیس شده بود، بو کشید. تاو خم شد و سر گربه را نوازش کرد.

میلی پرسید: «شما دوتا چی‌کار می‌کردین؟ هوا هوای بازی بیرون از خونه نیست. مگه نه؟» تاو گفت: «اوه، نه.» میلی با لحن بازجویانه‌اش او را غافلگیر کرده بود. تاو نگاهش را به زمین دوخته بود. هارپر سرش را بالا گرفت و گفت: «بیرون از خونه ‌بازی نمی‌کردیم.» آن یکی ابروی میلی هم به این یکی ابرویش پیوست و بالا رفت. «نه؟ پس چی‌کار می‌کردین؟»

تاو آب‌دهانش را قورت داد. او که کار اشتباهی نکرده بود؛ این هارپر بود که نباید به جنگل می‌رفت. تاو سرش را بالا آورد و به چشم‌های میلی نگاه کرد. «ما داشتیم جست‌وجو می‌کردیم. توی جنگل.» لبخند کوچکی گوشه‌ی دهان میلی نقش بست. «واقعاً؟ خوبه!» تاو گفت: «بله. داشتیم دنبال کلبه‌ها می‌گشتیم. اون‌هایی که تو درباره‌شون بهم گفتی.» تاو مواظب بود چیزی درباره‌ی عکس‌ها نگوید. نمی‌خواست یک‌وقت میلی بو ببرد که او برگشته و تنهایی آلبوم را نگاه کرده.