معرفی و دانلود کتاب جمعه‌های خاله کانگورو

معرفی کتاب جمعه‌های خاله کانگورو

کتاب جمعه‌های خاله کانگورو نوشته‌ی مژگان شیخی، داستان کانگوروهای کوچکی است که به همراه خاله کانگورویشان تصمیم می‌گیرند به گردش و تفریح در طبیعت بروند. آن‌ها در این مسیر، دلیل اصلی گردش رفتن را درمی‌یابند و می‌فهمند که برای چه به گشت و گذار در طبیعت آمده‌اند...

درباره‌ی کتاب جمعه‌های خاله کانگورو

ما در دنیای شگفت‌انگیزی زندگی می‌کنیم، جایی که هر لحظه در آن، اتفاق جالب و زیبایی در جریان است. پروانه‌ها از پیله بیرون می‌آیند، قورباغه‌ها شنا می‌کنند،‌ جوجه‌ها پرواز کردن را یاد می‌گیرند و همه‌ی این اتفاقات جالب، جایی در همین نزدیکی در حال اتفاق افتادن هستند. اگر کمی دقت کنیم، گوشمان را به شنیدن کوچک‌ترین صداها عادت بدهیم، چشممان را برای دیدن جزئیات تربیت کنیم، به بوهای مختلف توجه کنیم و هرچه که می‌خوریم، مزه‌ی آن را به خاطر بسپاریم، بخش زیادی از این شگفتی‌های پنهان را کشف می‌کنیم! فقط کافی است کمی از سرعتمان کم کنیم و به اطرافمان بیشتر توجه کنیم.

چیزی که بچه‌ها در قصه‌ی کتاب جمعه‌های خاله کانگورو نوشته‌ی مژگان شیخی یاد می‌گیرند هم همین نکته‌ی کلیدی است! اینکه هرچه آهسته‌تر بروی، متوجه چیزهایی می‌شوی که پیش از این هیچ‌گاه آن‌ها را حس نکرده بودی.

آفتاب در آسمان می‌درخشد و بچه کانگوروهای بازیگوش، هر چه از خوراکی و اسباب‌بازی دم دستشان آمده جمع کرده‌اند تا به همراه خاله کانگی، به گردش و پیک‌نیک بروند. آن‌ها خیلی خوشحال‌اند و می‌خواهند تا جایی که ممکن است، کارهایشان را طول بدهند تا امروزشان دیرتر تمام شود. آن‌ها در راه، پشت سر خاله کانگی بازی می‌کنند، آواز می‌خوانند، پشت این درخت و آن درخت قایم می‌شوند و حسابی بگو و بخند می‌کنند. خاله کانگی اما اعتقاد دارد که باید هرچه زودتر بروند تا به مقصد برسند و پیک‌نیکشان را شروع کنند، و نباید وقتشان را در راه و به بازی و بازیگوشی هدر بدهند...

کتاب جمعه‌های خاله کانگورو اثری از انتشارات پرنده‌ی آبی است که به قلم مژگان شیخی نوشته شده.

کتاب جمعه‌های خاله کانگورو برای چه کسانی مناسب است؟

بچه‌های 6 تا 8 ساله، از خواندن این قصه لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب جمعه‌های خاله کانگورو می‌خوانیم

خاله کانگورو با تعجب گفت: «این همه غذا و اسباب بازی؟! این‌ها خیلی زیادند! این همه لازم است؟!» کانگورو کوچولوها گفتند: «خواهش می‌کنیم خاله... این‌طوری بیشتر خوش می‌گذرد.» خاله کانگورو کمی از غذاها و اسباب‌بازی‌ها را توی کیسه‌اش گذاشت و گفت: «خیلی خب باشد. پس زودتر راه بیفتید.» بقیه‌ی چیزها را هم کانگورو کوچولوها برداشتند.