معرفی و دانلود کتاب تیلور تندر

معرفی کتاب تیلور تندر

داستانی درباره‌ی محدودیت، رؤیا و تلاش برای رسیدن به هدف. کتاب تیلور تندر، اثر خواندنی دیوید بدیل داستان دختری به نام اِیمی را روایت می‌کند که در یک حادثه‌ از ناحیه‌ی پا آسیب دیده و دیگر قادر به راه رفتن نیست؛ اما ایمی یک رؤیای بزرگ دارد و آن این است که بتواند روزی ماشین مسابقه‌ای شخصی‌اش را براند. با نویسنده‌ی کتاب و قهرمان این داستان همراه باشید تا ببینید ایمی و دوست صمیمی‌اش چه کار خواهند کرد.

درباره‌ی کتاب تیلور تندر

هرکسی در این دنیا به چیزی علاقه دارد که حاضر است دیوانه‌وار برای آن تلاش کند. مثل اِیْمی قهرمان داستان کتاب تیلور تندر (The Taylor TurboChaser) که عاشق مسابقه‌ی رالی و سوار شدن بر ماشین‌های خاص و پرسرعت مسابقه‌ای است. دیوید بدیل (David Baddiel)، نویسنده‌ی این داستان جذاب، ماجرا را از جایی آغاز می‌کند که ایمی یازده‌ساله، در یک حادثه، توانایی پاهایش را از دست می‌دهد و حالا مجبور است تا آخر عمر با ویلچر رفت‌وآمد کند. این حادثه، علاوه‌ بر آنکه توان راه رفتن را از او می‌گیرد، باعث جدایی پدر و مادرش هم می‌شود و اوضاع را حسابی به‌هم می‌ریزد.

پدر ایمی که در اسکاتلند زندگی می‌کند، یک طراح قهارِ ماشین مسابقه‌ای است و بهترین ماشین‌های رالی و مسابقه را طراحی می‌کند. قهرمان کتاب تیلور تندر هم که عاشق رالی، رانندگی و ماشین مسابقه است اصرار دارد یکی از این ماشین‌ها را داشته باشد و حتی ویلچرنشینی هم باعث دست کشیدن او از این علاقه نشده است.

درنهایت، پدر و مادر ایمی تصمیم می‌گیرند که یک ویلچر برقی برای او تهیه کنند که امکانات بیشتری برای عبور و مرور داشته باشد. اما یک ویلچر برقی بی‌ریخت و بدون سرعت کجا و یک ماشین رالی بزرگ و واقعی کجا؟ ایمی که قصد ندارد از رؤیا و خواسته‌اش دست بکشد، تصمیم می‌گیرد این ویلچر برقی جدید را همراه با دوست صمیمی‌اش، راهول، به یک ماشین مسابقه تبدیل کند. یک تصمیم سخت، دیوانه‌وار و البته شاید هم خطرناک!

برای آنکه بدانید آیا ایمی و رامول قهرمانان کتاب تیلور تندر می‌توانند رؤیای ایمی را به حقیقت تبدیل کنند یا نه، بهتر است تا پایان این داستان همراه آن‌ها و دیوید بدیلِ نویسنده بمانید. اگر دوست دارید یک داستان هیجان‌انگیز، رؤیاپردازانه و پر از تلاش و خستگی‌ناپذیری بخوانید، کتاب تیلور تندر انتخاب درستی است. نویسنده در تمام طول این رمان کوشیده رؤیاپردازی و تلاش برای رسیدن به خواسته‌ها را به نوجوانان بیاموزد. همچنین با بیان مشکلات و محدودیت‌هایی که گاه در زندگی برای هر کسی رخ می‌دهد، به مخاطبان می‌آموزد هرگز از دست دادن یک توانایی، به معنای کنار گذاشتن همه‌ی خواسته‌ها نیست؛ بلکه این تازه شروع فصل جدیدی در زندگی هر فردی است که می‌تواند به شکوفایی منجر شود.

کار برگردان این کتاب به زبان فارسی برعهده‌ی رژینا قوامی، از مترجمان خوب کشورمان بوده و نسخه‌ی چاپی آن با تلاش و همت نشر پرتقال در اختیار شما قرار دارد.

کتاب تیلور تندر برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این رمان جذاب هیجان‌انگیز را به همه‌ی نوجوانان علاقه‌مند به داستان و کتاب‌های ماجراجویانه، تخیلی و طنز پیشنهاد می‌کنیم. همچنین اگر از مطالعه‌ی داستان‌هایی که با محوریت تلاش، رؤیابافی و تسلیم نشدن نوشته‌ شده‌اند علاقه‌مندید، کتاب تیلور تندر همان چیزی است که می‌خواهید.

(حجم این کتاب بیش از 20 مگابایت است. لطفاً قبل از خرید، نسخه‌ی نمونه را دریافت و از صحت نمایش کتاب در موبایل یا تبلت اطمینان حاصل کنید.)

با دیوید بدیل بیشتر آشنا شویم

دیوید بدیل یکی نویسندگان موفق آمریکایی است که در سال 1946 در شهر نیویورک به دنیا آمد و سپس در کودکی همراه با والدین یهودی خود به انگستان مهاجرت کرد. این نویسنده دوران زندگی خودش را در شهر لندن گذراند. به دلیل علاقه به یادگیری زبان انگلیسی به دانشگاه کمریج رفت و توانست مدرک دکترای خودش را در این رشته به دست آورد. همچنین پس از فارغ‌التحصیلی یک دوره‌ی تخصصی استندآپ کمدی را گذراند.

کتاب‌های «آدم کنترلی»، «دنیای دل‌بخواهی»، «بچه مدیر» و «هر روز تولد» از دیگر آثار دیوید بدیل است که می‌توانید آن را از وب‌سایت و اپلیکیشن کتابراه تهیه کرده و بخوانید.

در بخشی از کتاب تیلور تندر می‌خوانیم

«اون، مامان.» ایمی داشت از پشت شیشه چیزی را نشان می‌داد. «همون قراضه‌هه که توش یه روزنامه‌ی خیسه. چرخ جلوش هم کجَکیه. صندلی چرخ‌دار من شبیه اون چرخ‌دستیه‌ست.» سوزی گفت: «بله.» داشت دنده‌عقب، با احتیاط بین دو ماشین دیگر پارک می‌کرد. خانواده‌ای داشتند یک خروار خرت‌وپرتی را که خریده بودند توی یکی از ماشین‌ها می‌چپاندند. پارک کردن ون به‌خاطر پشت بزرگ و بلندش کار سختی بود؛ تازه با وجود ایمی و صندلی‌اش که جلوی دید را می‌گرفت، سخت‌تر هم می‌شد.

درواقع این بار او بیشتر از همیشه جلوی دید بود؛ چون داشت با هر دو دست چرخ‌دستی قراضه را نشان می‌داد. «می‌بینی‌ش؟»
«نه. ولی می‌دونم منظورت کدومه.»
«واقعاً؟»
«خب می‌دونم منظورت از کدوم‌هاست. این ماه هر بار اومدیم سوپرمارکت، یکی از این مدل چرخ‌دستی‌ها رو نشونم دادی.»
ایمی کفت: «چون که... مامان! صندلی‌م یه ماهه همین‌قدر قراضه‌ست!»

سوزی آهی کشید و ون را خاموش کرد. با خودش فکر کرد: زندگی همان‌قدری که از آن انتظار داری خوب پیش می‌رود. مامان ایمی خیلی از نقل‌قول‌های انگیزشی خوشش می‌آمد؛ همان جملات مثبتی که مردم درباره‌ی زندگی می‌گویند. این نقل‌قول‌ها را همه‌جای اینترنت می‌شود پیدا کرد که معمولاً هم عکس غروب آفتاب انداخته‌اند پشتشان.