معرفی و دانلود کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم!
برای دانلود قانونی کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم! و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم!
کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم! نوشتۀ دیوید بدیل رمانی طنزگونه و تخیلی از زبان پسر بچهای به نام بری است که رویای داشتن پدر و مادر بهتری در سر دارد و روزی با محقق شدن رویایش و حق انتخاب والدین، اتفاقات عجیب و هیجان انگیزی برایش رخ میدهد. این اثر پرفروش انگلیسی، مورد اقتباس فیلمی با همین نام نیز قرار گرفته است.
درباره کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم:
بری، پسر 10 ساله و ماجراجویی که به دلایل مختلف از پدر و مادر خود راضی نبود، همیشه زندگی دیگر دوستانش را بهتر از خود میدانست؛ زیرا آنها تولدهای مجلل و هیجانانگیزتر داشتهاند و ده سالگیشان را با جشنی به یاد ماندنی آغاز کردند. او که هیچوقت والدینش را برای انتخاب نام قدیمی و از نظر وی زشتش نمیبخشد، در خانه نیز با محدودیتهای وضع شده احساس خوبی ندارد، برای مثال او باید ساعت 9 شب به رختخواب برود، پاستیل ترش نخورد چون ممکن است دل درد بگیرد، بازیهای کامپیوتری را در ساعات محدود و مشخصی انجام دهد و...
به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم (The Parent Agency) نگاه بامزه، متفاوت و خندهدار یک کودک ده ساله به مسائل جدی و حتی فلسفی دنیاست که با زبانی شیرین روایت شده است. دیدوید بدیل (David Baddiel) این داستان جذاب را در نقطهای که آرزوی بری برآورده میشود به اوج خود میرساند؛ روزی بری بلند فریاد میزند که ای کاش پدر و مادر دیگری داشت و میتوانست خودش آنها را انتخاب کند. ناگهان خواستۀ او به طرز عجیب غریبی عملی میشود و به دنیایی میرود که کودکان حق انتخاب والدین خود را دارند!
بری در این دنیای فانتزی، با شکوه و لوکس با حوادث غیرمنتظرهای روبهرو میشود که در نهایت دیدگاه او نسبت به زندگی و پدر و مادرش را تغییر میدهد و قدر آنها را بیشتر میداند.
کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
تمامی کودکان 7 تا 12 سال علاقمند به داستانهای تخیلی، ماجرایی و طنزگونه را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
با نویسنده کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم بیشتر آشنا شویم:
دیوید بدیل، داستاننویس و طنزپرداز، سال 1964 در نیویورک متولد شد و در کودکی والدین یهودی او به انگلستان مهاجرت کردند. بدیل در لندن رشد کرد و در آنجا به مدرسه یهودیان رفت. علاقۀ او به زبان انگلیسی سبب شد تا در کمریج به مطالعه تخصصی آن بپردازد. وی پس از فارغالتحصیلی دورهی تخصصی استندآپ کمدی را گذراند و در نهایت توانست مدرک دکترای خود را در رشته زبان انگلیسی اخذ کند.
در بخشی از کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم میخوانیم:
«بَری! بَری! اینطرف! بَری! بَری!» صداها از همه طرف شنیده میشد. به هر طرف که نگاه میکرد، یک دوربین فلاش میزد. داشت کور میشد. یکعالم دوربین آنجا بود.
وِلَد میت گفت: «یالا بَری، اینقدر قیافهی متعجب به خودت نگیر!» بعد هم دستش را روی شانهی بَری گذاشت و او را بیشتر به طرف خودش کشید، تا به هم نزدیکتر بشوند.
یک نفر گفت: «وِلَد، یه عکس هم با خودت و بَری و خانمت بندازیم؟»
«حتماً. موریسینا، بیا...»
همسر ولَد، موریسینا، هم آمد. حالا بَری بین آنها ایستاده بود.
موریسینا گفت: «حالا خانوادهی میت همگی بگیم سیب!» منظورش این بود که هر سه نفر آنها یعنی خانم و آقای میت و بَری لبخند بزنند. بَری احساس کرد موریسینا و ولَد به هم نگاه کردند و لبخند زدند؛ یا لااقل به نظر میرسید که بَری اینطور احساس کرده است. چون او هم به آنها پیوست و لبخند زد. هرچه باشد این خیلی خیلی برایش هیجانانگیز بود که در مراسم فرش قرمز این فیلم که در وسط شهر یانگدان برگزار میشد، حضور داشت؛ آن هم با این جمعیت که مدام صدایش میکردند و با این عکاسهایی که سعی داشتند از او عکس بگیرند. این شد که وقتی دوباره فلاش زدن دوربینها شروع شد، احساس کرد لبهایش از هم باز شدند و لبخند زیبایی صورتش را پر کرد.
در دومین جلسهی حضور بَری در سازمان انتخاب والدین، رئیس بهخاطر تجربهی بدی که از خانوادهی ریدر ولارف برای او به جا مانده بود، حسابی از او عذرخواهی کرد و گفت: «خیلی متأسفم. عجیبه واقعاً؛ ما تا حالا چندین بچه رو بدون هیچ مشکلی به اون خانواده سپردیم.»
بَری گفت: «میدونم. یعنی، میدونم که چندین بچه با اون خانواده زندگی میکنن، ولی اینکه مشکلی دارن یا نه، واقعاً نمیدونم!»
رئیس ابرویش را انداخت بالا؛ خیلی بالا، تا جایی که فقط یککمی از موهای ابرویش از زیر چتریهایش دیده میشد. بعد به موجود منشی نگاهی انداخت که داشتند سرشان را تکان میدادند و طوری به بَری نگاه میکردند که یعنی این چه حرف نامناسبی بود که زدی.
«هوممم. خب، شاید حق با تو باشه. ولی تا حالا که هیچ شکایتی نداشتیم. بگذریم، بهتره ادامه بدیم.» رئیس، ساعت شنی دوم را که نارنجی بود، برداشت و برعکس کرد. شنهای داخل ساعت، آرامآرام از بالا به پایین میریختند. «ما چهار روز وقت داریم. چهار روز تا...»
فهرست مطالب کتاب
بخش یک: دنیا کافی نیست
بخش دو: انگار این دنیا کافی هست
بخش سه: نه، صبرکن دنیا
شنبه شب، دیروقت: وقتی کلی از ساعت خواب بَری گذشته است
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم! |
نویسنده | دیوید بدیل |
مترجم | مریم رئیسی |
ناشر چاپی | انتشارات پرتقال |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 268 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-462-334-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان سرگرم کننده کودک |