معرفی و دانلود کتاب ترانتهال - جلد دوم: خون و فولاد

معرفی کتاب ترانتهال - جلد دوم: خون و فولاد

در کتاب ترانتهال - جلد دوم: خون و فولاد نوشته‌ی اشتفان بوشر، کلنی ترانتهال با دغدغه‌های تازه‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کنند. اعتراضات مردم بالا گرفته و داریایی‌ها مدعی شده‌اند کلنی به توافقاتش عمل نمی‌کند. بودیت و لن به سِمت‌های تازه‌ای در کلنی دست یافته‌اند و دارس که از دوستانش جدا افتاده قصد دارد به کمک یک زن، مامارتر را پیدا کند. ماجراهایی که در هم تنیده‌اند و نجات‌دهنده‌ای هم به چشم نمی‌خورد.

درباره‌ی کتاب ترانتهال - جلد دوم: خون و فولاد

اشتفان بوشر (Stefan Boucher) در رمان خون و فولاد که جلد دوم مجموعه‌ی ترانتهال (Tranthal 2: Blut und Stahl) محسوب می‌شود، ماجرا را در دورانی روایت می‌کند که دو سال از هنگامه‌ی پرسروصدای جنگ میان کلنی سیاره‌ی ترانتهال و قبایل داریایی گذشته است. بریت، لن و دوستانشان در شرایط تازه‌ای به سر می‌برند. در حالی که همگی در تلاش‌اند تا ثبات را به زندگی شخصی خود و همین‌طور به جامعه بازگردانند، متوجه می‌شوند پای مسائل متفاوتی به کلنی ترانتهال باز شده و قاچاق مواد مخدر، سرقت از منابع انرژی و متولیان فرقه‌ی رادیکال آریستو مشکلات تازه‌ای را برای سیاره به وجود آورده است.

بریت داربوگ در واحد تبلیغات وزارت کشور مشغول به خدمت است و لن کاکایا به‌عنوان افسر شبه نظامیان در تلاش است تا بر این معضلات جدید فائق آید. با این وجود دوست آن‌ها دارس پول در وضعیت متفاوتی است. او مانند مامارتر، جنگ‌سالار داریایی‌ها، بعد از اتمام جنگ ناپدید شده و هیچ‌کس از او اطلاعی ندارد. با تمام این‌ها مشکلات بزرگ‌تر از جایی شروع می‌شود که به دلیل شرایط نامساعد زندگی در کلنی، مخالفت‌های مردمی علیه دولت شدت می‌گیرد و مقامات در مورد منشأ این اعتراضات به تام دمیوک مظنون‌اند. کسی که در گذشته قهرمان جنگ بوده و در حال حاضر به منتقد دولت تبدیل شده است.

از طرف دیگر داریایی‌ها هم مدعی می‌شوند، ترانتهالی‌ها که بر اساس قراردادی توافق کرده بودند به آن‌ها انرژی برسانند، این انتقال را متوقف کرده‌اند. ست آدام همچنان فرماندار ترانتهال است و برای مقابله با این مشکلات کاندریس را که فرمانده‌ی ویژه‌ کلنی محسوب می‌شود، موظف می‌کند با انجام مسئولیت‌های مهمی که بر عهده‌اش قرار داده شده، این مشکلات را رفع کند.

در ادامه از وضعیت دارس نیز مطلع می‌شویم. او که تنها بازمانده‌ی حمله‌ی ناموفق داریایی‌ها است در حال حاضر در زیرزمین هالوا پنهان شده و مدام با تغییر هویت سعی می‌کند به زندگی ادامه بدهد. در این بین با زنی زیبا، جسور و آنارشیست به اسم لی اندرا ملاقات می‌کند. این زن ادعا می‌کند که از مامارتر خبر دارد و اطمینان دارد او زنده است. به این ترتیب دارس با اشتیاق او را دنبال می‌کند تا بتواند فرمانده‌ی محبوبش را پیدا کند.

مجموعه‌ی چهارگانه‌ی تراتنهال که بر اساس یک بازی رایانه‌ای به نگارش درآمده، زندگی چند فارغ‌التحصیل آکادمی نظامی در سیاره‌ی متفاوتی در فضا را به تصویر می‌کشد. سیاره‌ای که انشعابی از زمین است و تمدنی رو به افول بر آن حکومت می‌کند. تمدن و دولتی که در تبلیغات خود غرق شده و با عملکرد خود استاندارد رفاهی زندگی مردم را به سطوح پایین تقلیل داده است.

این رمان نوجوان با وجود بهره‌گیری از عناصر ژانر علمی تخیلی، از رگه‌های سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار است به همین سبب مخاطبان به خوبی می‌توانند با شخصیت‌ها و شرایط داستان همذات‌پنداری کنند. ناگفته نماند کتاب ترانتهال - جلد دوم: خون و فولاد با ترجمه‌ی آزاده نیازاده و به همت انتشارات کتابسرای تندیس روانه‌ی بازار کتاب شده است.

کتاب ترانتهال - جلد دوم: خون و فولاد برای چه کسانی مناسب است؟

همه نوجوانانی که دلشان می‌خواهد ماجراهای پرکشش و جذابی را در فضا دنبال کنند و حتی بزرگسالانی که از خواندن داستان‌های شگفت‌انگیزی که در ظاهر تخیلی اما در حقیقت استعاره‌ای از جهان واقعی هستند، لذت می‌برند؛ توصیه می‌کنیم خواندن این کتاب را از دست ندهند.

در بخشی از کتاب ترانتهال - جلد دوم: خون و فولاد می‌خوانیم

دارس امروز صبح زود تصاویری را در خبرها دیده بود که تأثیر عمیقی روی او گذاشتند. واحدهای گارد کلُنی تحت فرمان سرتیپ کاندیریس گروه‌های مقاومت را پیدا کرده و در سراسر هالوا افراد زیادی دستگیر شده بودند. در شهرهای دیگر هم همین موج دستگیری توسط شبه‌نظامیان وجود داشت. او اصلاً متوجه نشده بود که تعداد مخالفان سیستم این‌قدر زیاد است؟! نیروهای شبه‌نظامی نه‌تنها باتوم‌های مجهز به برق فشارقوی را در اختیار داشتند، بلکه حالا به سلاح‌های تمام‌عیار مجهز بودند.

در این میان یک گروه حول تام دُمیوک اهمیت بسیار زیادی داشت. دارس با شنیدن این اسم با دقت بسیار زیاد به خبر گوش داد. یک خبر کوتاه تام دُمیوک را به عنوان فرمانده سابق منطقه‌ی نظامی والشتوک به تصویر کشید که در جنگ ماقبل آخر فرماندهی یک واحد جنگی را در نبرد بر سر منطقه‌ی نفتی رو’ئول بر عهده داشت. بعدها برای این نبرد مهم‌ترین مدال نظامی به او داده شد و تام به عنوان قهرمان جنگی شناخته شد. بعد از جنگ هم با فرمانده‌اش قطع رابطه کرد و به شکل ناجوانمردانه‌ای از ارتش اخراج شد. حالا به نظر می‌رسید که او در حال جمع کردن قوا بود تا بر ضد رهبر کلُنی فعالیت کند. درهرحال محتوای خبر این بود که دُمیوک و تعدادی از افراد وفادارش در تمام نقاط کلُنی دستگیر شده بودند و مقادیر بسیار زیادی مواد منفجره توقیف شده بود. البته شمار نامعلومی از بقیه‌ی اعضای این گروه دستگیر نشده بودند. افراد دُمیوک برای بعضی از حملات بزرگِ چند وقت اخیر مقصر شناخته شدند. سخنگوی فرماندار در اظهار‌نظری اعلام کرد که اکنون یکی از بزرگ‌ترین تهدیدات برای امنیت ملی از بین رفته است.

دارس مضطرب و ناآرام این‌طرف و آن‌طرف رفت. او در گذشته در مورد دُمیوک شنیده بود. او همیشه از خودش انتقاد می‌کرد، اما درعین‌حال به عنوان سرباز موفقیت‌های بسیار خوبی کسب کرده بود. از قرار معلوم در حال حاضر نیروهای گارد کاملاً هشیار بودند، اما اینکه دُمیوک علیه سیستم وارد عمل شده بود، برای او تازگی داشت و لی ’یاندرا و دوستانش در مقابل دُمیوک و افرادش واقعاً یک باند کودکانه بودند.

فهرست مطالب کتاب

فصل یک: می‌2257، به وقت کلُنیِ زمین، بیست‌وپنج روز مانده به برپایی جشن‌های آریستو
فصل دو: بیست‌وچهار روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل سه: بیست‌وسه روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل چهار: بیست‌ودو‌ روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل پنج: بیست روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل شش: نوزده روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل هفت: چهارده روز مانده به برگزاری جشن‌های آریستو
فصل هشت: سیزده روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل نُه: دوازده روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل ده: یازده روز مانده به برپایی جشن‌های آریستو
فصل یازده: ده روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل دوازده: نُه روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل سیزده: هشت روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل چهارده: هفت روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل پانزده: شش روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل شانزده: پنج روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل هفده: ‌ چهار روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل هجده: سه روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل نوزده: دو روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل بیست: یک روز مانده به جشن‌های آریستو
فصل بیست‌ویک: روز جشن‌های آریستو
فصل بیست‌ودو: سه روز پس از جشن‌های آریستو
پی‌گفتار
چند روز بعد
راهنمای تلفظ اسامی