معرفی و دانلود کتاب بغل دیگه بسه!

معرفی کتاب بغل دیگه بسه!

همه دوست دارند یک پاگنده‌ی نرم و پشمالو را بغل کنند، اما اگر خود پاگنده دوست نداشته باشد کسی بغلش کند چه؟ جین چپمن در کتاب بغل دیگه بسه!، داستان پاگنده‌ی مهربانی را تعریف می‌کند که گرچه با بقیه خیلی خوب رفتار می‌کند، اما دوست ندارد کسی به او نزدیک شود و بغلش کند...

درباره‌ی کتاب بغل دیگه بسه!

قصه‌ی کتاب بغل دیگه بسه! (No More Cuddles) نوشته‌ی جین چپمن (Jane Chapman) از یک جنگل سرسبز و پاگنده‌ی پشمالویی آغاز می‌شود که حسابی میان دیگر اهالی جنگل محبوب است. او موجودی مهربان و خونگرم است و همیشه با بقیه خوب رفتار می‌کند؛ علاوه‌بر این، بسیار هم نرم و پشمالو و بانمک است و همین هم باعث می‌شود تا همه دوست داشته باشند او را بغل کنند.

هر روز صبح که پاگنده از خواب بیدار می‌شود و برای پیدا کردن غذا به جنگل می‌رود، با دردسرهای زیادی مواجه می‌شود؛ چرا که هرکس که او را می‌بیند،‌ از راسو و خرگوش و جوجه‌تیغی، بدو بدو به سمتش می‌آید تا او را بغل کند. بغل چیز بدی نیست، اما گاهی پاگنده اصلاً حوصله‌ی بغل شدن ندارد. مثلاً باید برای انجام کاری به جایی برود، یا اصلاً خوشش نمی‌آید از اینکه با هر بار بغل شدن خزهای بدنش کرک می‌شوند، یا اینکه راسوها با بوی بدشان او را اذیت می‌‌کنند یا جوجه‌تیغی‌ها اصلاً به این توجه نمی‌کنند که موقع بغل کردنش، خارهایشان را در تنش فرو می‌کنند. پاگنده هرکاری می‌کند تا از دست بقیه فرار کند و به آن‌ها بفهماند که نباید او را بغل کنند...

کتاب بغل دیگه بسه! کاری از انتشارات برکه‌ی آبی است. این کتاب را با ترجمه‌ی معصومه چم آسمانی در اختیار دارید.

نکوداشت‌های کتاب بغل دیگه بسه!

• کتاب مصوری که تصویرسازی زیبایی دارد و حیوانات دل‌انگیزی را نشان می‌دهد، و همچنین در پایان، یک شگفتی را به نمایش می‌گذارد؛ با طنزی لطیف و مناسب برای بلندبلند خواندن. (Parents in Touch)
• صحنه‌هایی پرشور و شخصیت اصلی‌ای که حسابی بغل‌کردنی‌ است، به‌همراه گروهی از شخصیت‌های فرعی دوست‌داشتنی، مواد اصلی این داستان گرم و دل‌نشین را تشکیل می‌دهند. (Red Reading Hub)

کتاب بغل دیگه بسه! برای چه کسانی مناسب است؟

بچه‌های 3 تا 7 ساله از خواندن این داستان آموزنده لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب بغل دیگه بسه! می‌خوانیم

بری قیافه‌ی عصبانی به خود گرفت و صدای غرش ترسناکی از خودش درآورد.
«هممممممممم»
گورکن با شنیدن صدا گفت: «اوه، هیولای نازنازی بیچاره!
ببینم، امروز کمی بدخلق و عصبانی هستی؟»