معرفی و دانلود کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان
برای دانلود قانونی کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان
کتابی که با گشودنش، سوز سرما و یخبندان را حس میکنید... ماتیلدا وودز در کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان، داستان سرزمین هودورف را روایت میکند که سردترین شهر جهان است و زیر پوستهی سخت و یخزدهاش، قصههای زیادی از سحر و جادو و بچههای گمشده در جریان است...
دربارهی کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان
قصهی کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان (Otto Tattercoat and the Forest of Lost Things) اثر ماتیلدا وودز (Matilda Woods) با سه روایت موازی شروع میشود. روایت اول، از مرد مغازهدار بداخلاقی آغاز میشود که از ساکنان هودورف، سردترین شهر دنیاست. در هودورف همیشه هوا سرد است؛ بهار و تابستان و پاییز و زمستان هم ندارد. هر موقع ناقوس شهر سه مرتبه پشت هم زنگ بزند، هرجا که باشید باید خودتان را به فضایی بسته برسانید و مطمئن شوید که آتش اجاق خاموش نمیشود؛ چرا که ناقوس سهمرتبهای علامت شروع طوفان سرماست و این طوفان چیزی نیست که کسی خارج از خانه بتواند از آن جان سالم به در ببرد. اما آن مرد مغازهدار بداخلاق؛ او یکی از نامهربانترین ساکنان هودورف است. او یکی از کسانی است که دلش نمیخواهد هیچ پرنده یا تاترکتی (کسانی که از شدت فقر به دزدی روی میآوردند و ژندهپوش هستند) روی پشتبام خانهاش بخوابد و از گرمای دودکشش استفاده کند. او همیشه راهی برای دور کردن آنها پیدا میکند.
یکی از شبهایی که ناقوس سهبار به صدا درآمده بود، مرد با وجود خطر سرما از خانه بیرون زد؛ چون فکر میکرد تاترکتی روی پشتبام خانهاش به خواب رفته. اشتباه میکرد، خبری از تاترکت نبود. اما کنار در خانه، مرد و زنی در آغوش هم قفل شده بودند و از سرما جان باخته بودند. مرد میخواست بیتوجه به آنها به خانه برگردد که صدای گریهای توجهش را جلب کرد. کودکی میان آغوش بیجان زن و مرد مانده بود که داشت گریه میکرد. مرد نه آنقدر مهربان بود که کودک را با خود به خانه ببرد، نه آنقدر نامهربان که او را به حال خود رها کند تا بمیرد. در نهایت بچه را که الکا نام داشت، به زن صاحب کارخانهی واکس سپرد که از بچهها کار میکشید.
ده سال بعد، روایت دوم قصه رقم میخورَد. پسرکی به نام اوتو، به همراه مادرش که یک خیاط ماهر است به هودورف آمده. آنها به خاطر کسادی کار مادر، شهرشان را ترک کرده و به امید آیندهای بهتر به اینجا آمدهاند. آنها در مسافرخانهای ساکن میشوند تا بعد بتوانند با دستمزد مادر خانهای بخرند، اما همان روز اول که مادر برای کار از مسافرخانه میرود، گم میشود و دیگر برنمیگردد. اوتو برای پیدا کردن مادر به شهر میرود که اسیر دزدان کوچک ژندهپوشی به تاترکت میشود...
روایت سوم قصه، با دخترکی به نام نیم جلو میرود. نیم پدر و مادری ندارد و خودش نیز یک تاترکت است. او شبها روی پشتبام خانهای میخوابد که بچههایش در رفاه و سعادتاند، اما هیچکدام از اینها نصیب او نمیشود. نیم در یکی از گردشهای روزانهاش در شهر، به پسرکی به نام اوتو برمیخورد که مادرش را گم کرده. اوتو کت زیبایی به تن دارد که در همان نگاه اول چشم نیم را میگیرد، اما نیم برخلاف همیشه قصد ندارد از او دزدی کند. برعکس، وقتی یکی از تاترکتهای بدنام به اسم بلینک کت اوتو را میدزدد، نیم تصمیم میگیرد تا به او کمک کند، اما به روش خودش...
قصهی نیم، اوتو و الکا در لحظات مختلفی از قصه به هم میرسد و آنها درگیر ماجراجوییهایی از جنس سحر و جادو میشوند...
کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان کاری از انتشارات برکهی آبی است. این کتاب را با ترجمهی حمیرا واقف در اختیار دارید.
نکوداشتهای کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان
- یک داستان جذاب دلنشین و خردمندانه. (Kirkus Reviews)
- وودز داستانش را با توصیفاتی زنده پر میکند؛ فضایی دیکنزی، جنگلی افسانهای و البته همکاریهای تأثیرگذار، و سرسختی شخصیت اوتو این کتاب را به تجربهی مطالعهای دلپذیر تبدیل میکند. (پابلیشرز ویکلی)
- قصهای یخزده از جادو و شجاعت. (بوک لیست)
کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان برای شما مناسب است اگر
- نوجوان هستید و به داستانهایی با تم افسانه و سحر و جادو علاقه دارید.
- قصههای ماجراجویانه را میپسندید.
- به دنبال نسخهای مدرن از قصههای چارلز دیکنز میگردید.
در بخشی از کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان میخوانیم
اگر فروشنده با نیم مهربان نبود، دلیلی نداشت نیم با او مهربان باشد. نیم گفت: «اگر اجازه ندهی غذایی که دوست دارم بخرم، آن وقت آن را میدزدم و بعد هم میروم به تمام تاترکتهای دیگر میگویم به اینجا بیایند و هرچه دوست دارند بدزدند». بعد از همهی آن نشانهگیریها و جاخالی دادنها و ضربهها، حالا نیم پشت پیشخان ایستاده بود. درست روبهروی صندوق، جایی که همهی درآمد روزانهی مغازه آنجا بود. فروشنده گفت: «جرئتش را نداری». نیم جواب داد: «معلوم است که جرئت دارم.» بعد از گذراندن چهار سال در خیابانها، او خوب میدانست اگر ادب به کارش نیاید، باید تهدید کند؛ حتی اگر تهدیدش توخالی باشد. خوشبختانه تاکتیک تهدید توخالی در این مورد جواب داد. ناگهان صورت فروشنده مثل خمیر پختهی اشترودل سفید شد و جارو از دستش افتاد. با التماس گفت: «خواهش میکنم. نمیتوانم بگذارم تاترکتها اینجا جولان بدهند، همهی مشتریهایم را از دست میدهم». نیم گفت: «پس سکهی مرا بگیر و دو تارت سیب به من بده. بعد هم من میروم دنبال کار خودم.» فروشنده از سر ناچاری آهی کشید و پول را گرفت. وقتی دختر از مغازه بیرون میآمد، صدای جلینگجلینگ پول خردهایی که بابت بقیهی پولش گرفته بود، از صدای زنگولهی بالای در بلندتر بود.
فهرست مطالب کتاب
طوفان سرما
سردترین شهر جهان
نباید به کسی اعتماد کنی
دختر سیاهدست
کارخانهی خانم فربر
بهترین واکس چکمهی روی زمین
کفش یخی
سرشماری
بلیت آزادی اوتو
صورت پشت پنجره
جوندهی نیمهشب
دختری که موشها او را خوردند
انباری خانم فربر
تاترکد
جشن خوشامدگویی
داستان مادرها
سه ناقوس
غول نابینا
یک شانه
دو تاترکت واقعی
کندهی درخت قدیمی
کلبهی زردرنگ
کت قرمزرنگ
قد قد قد
گرگهای جنگل
نی جادویی
غولی به نام اود
جنگل تابستانی
مرد فروشندهی دورهگرد
انباری دوم
شب تابستانی
یک سال بعد
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اوتو تاترکت و جنگل گمشدگان |
نویسنده | ماتیلدا وودز |
مترجم | حمیرا واقف |
ناشر چاپی | انتشارات برکه آبی |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 193 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-8249-11-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی نوجوان، کتابهای داستان و رمان معمایی و ماجراجویانه نوجوان |