معرفی و دانلود کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای
برای دانلود قانونی کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای
کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای جلد دوم از سهگانهی هیجانانگیزی است که مهدی رجبی آن را برای کودکان خلق کرده. در این جلد بردیا توانسته با گولاخها بجنگد و همستر محبوبش، آلبرت، را از دست آنها نجات دهد. اما در این میان یک چیز درست نیست؛ چرا گوشهای بردیا آنقدر بزرگ شده است؟!...
کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای
اگر مخاطب جلد اول مجموعهی بردیا و گولاخها باشید، قطعاً میدانید که بردیا یک پسربچهی دبستانی است و همستری دارد که او را آلبرت صدا میزند. بردیا آنقدر آلبرت را دوست دارد که حاضر است هر کاری برای حفاظت از او انجام دهد. در مجلد اول خواندید که همزمان با گمشدن ناگهانی آلبرت، بردیا به سوریخانم، پیرزن مرموز ساختمان محل زندگیشان مشکوک میشود. او که هیچ به پیرزن احساس خوبی ندارد و به دلیل تردد زیاد سوریخانم با آسانسور، لقب خانم آسانسوری را به او داده، تصمیم میگیرد با پوشیدن شنل تشتکیاش، مثل یک شاهزادهی باوقار، تهوتو قضیه را درآورد.
در کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای که جلد دوم از سهگانهی بردیا و گولاخها به قلم مهدی رجبی است، میبینید که او از یک جنگ سخت با گولاخها برگشته و خوشبختانه توانسته آلبرت را از چنگ آنها نجات دهد؛ اما انگار این وسط یک چیزی جابهجا، یا بهتر است بگوییم عجیبوغریب شده. بله، گوشهای بردیا! وقتی او در آینه به خودش نگاه میکند میبیند که گوشهایش به طرز ترسناکی بزرگ و گولاخی شدهاند و مجبور است آنها زیر کلاه از چشم بقیه دور نگه دارد. تا اینکه مانیا پیدایش میشود و راز بردیا را میفهمد. البته او قول داده از این اتفاق حرفی به دیگران نزند. اما شما فکر میکنید او سر قولش میماند؟ برای اینکه پایان این داستان جذاب را که مهدی رجبی با هنرمندی برای کودکان نوشته بدانید، همین حالا کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای را به کتابخانهتان اضافه کنید.
نکتهی بسیار جالبی که در خلال روایت سرگرمکننده و هیجانانگیز این کتاب به چشم میخورد، تلاش نویسنده برای آموزش مسائلی به کودکان است که شاید هیچگاه در مدرسه آنها را نیاموزند. مهدی رجبی شخصیت اصلی این کتاب را یک پسربچه با لکنت زبان ترسیم کرده و به مخاطب یادآوری میکند که لکنت زبان موضوع خجالتآوری نیست. همچنین بهخوبی به مخاطبان کودک میآموزد اگر با شخصی که دارای مشکل لکنت زبان است برخورد کردند، چطور با آنها رفتار کرده و هیچگاه برای تکمیل جملات و کلمات ادانشدهی آنها اقدام نکنند.
کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای یک مجموعهی کامل از سرگرمی، هیجان، تخیل، معما و مطالب آموزنده است که کودکان از خواندن آن لذت خواهند برد. گفتنیست این کتاب به همراه دومجلد دیگر آن توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
دربارهی مجموعه کتابهای بردیا و گولاخها
مهدی رجبی، خالق سهگانهای جذاب و خواندنی با نام بردیا و گولاخها است. در این مجموعه ماجراهای پسربچهای دبستانی به نام بردیا را میخوانید که صاحب یک همستر است و او را از هر چیزی در این دنیا بیشتر دوست دارد. او در زندگی درگیر اتفاقات و حوادث جذابی میشود که خواندن هر کدامشان برای کودکان لذتبخش خواهد بود. سه مجلد این مجموعه با نامهای «بردیا و گولاخهای 1: شاهزادهی شنل تشتکی»، «بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای» و «بردیا و گولاخهای 3: هیولای کلمهخوار» توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای برای چه کسانی مناسب است؟
محموعهی خواندنی بردیا و گولاخها برای ردهی سنی 7 تا 12 سال نوشته شده است. اما همهی کسانی که از خواندن کتابهای داستانی کودکان لذت میبرند، میتوانند اثر حاضر را تهیه کنند.
در بخشی از کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای میخوانیم
مانیا جوش آورد و داد زد: «فکر کردی واقعاً شاهزادهای؟ هوم؟ بیادبِ خودخواه... دیوونهی گوشگنده...»
بعد جعبهی همستر را گذاشت روی زمین و توی پیادهرو دوید. بردیا نمیدانست چه کار کند. میخواست صدایش بزند و برایش توضیح بدهد که منظوری نداشته و این حرفها از دهانش دررفته، اما تا آمد به خودش بیاید مانیا خیلی دور شده بود. یک لحظه دوروبرش را نگاه کرد. پیادهرو خلوت شده بود. سریع جعبه را برداشت و رفت کنار مخزن بزرگ شن و نمک نشست. گوشهایش را پنهان کرد. درمانده بود و نمیدانست باید چه کار کند. میترسید یکی از همسایهها ببیندش و ماجرای گوشهایش را به مادرش لو بدهد. آلبرت هنوز داشت به جدارهی جعبه پنجه میکشید، درست رو به مخزن شن و نمک. بردیا گیج و منگ چشمهایش را بست. توی فکر و خیال غرق شده بود که ناگهان مخزن تکان محکمی خورد. در پلاستیکی و بزرگش باز شد و دستی لاغر و خاکآلود کلاه کاموایی بردیا را بیرون آورد. بردیا جیغ کشید و پرید عقب. دست کلاه کاموایی را تکان داد! یکی آن تو داشت یکبند سرفه میکرد.
صدایی خشدار و مردانه از توی جعبه شنیده شد: «بچه نباید از چیزی بترسه... میتونه کلاهشو پس بگیره...»
بردیا جعبهی آلبرت را برداشت و خواست فرار کند اما دودل شد. دوباره ایستاد و نگاه کرد. کلاه گوزنی خودش بود. تند خم شد. کلاه را قاپید و پرید عقب. دقیقاً کلاه خودش بود. تازه فهمید آلبرت برای چی جیرجیر میکرده. حالا آرام شده بود و دیگر ورجهوورجه نمیکرد. بردیا کلاه را بو کشید. بوی بد نمیداد. گذاشتش روی سرش و نفس راحتی کشید. هر چیز یا هر کس آن تو بود نمیخواست اذیتش کند. فکر کرد شاید او هم یکی از نگهبانهای مو وِزوزی باشد و خانم آسانسوری را بشناسد. اما سکوت کرد و منتظر ماند. سرفهها دوباره ادامه پیدا کردند.
فهرست مطالب کتاب
مانیا
گامبوها
خانهای از شن و نمک
آقا گرگه
روبان صورتی
پشتِ تُف غول
روغن هزارپا
گوشموشی
خیابان سایه
جن کتابخانه
آلیس
آلبرت خواب میبیند
مراقب آرزوهایت باش
کارهایی که فقط دخترها بلدند
دخترخالهی هیولاها
قصههای قبل از خواب
هیسسسسسسس!
هُوم
تبدیل
دیواری از کتاب
دریچهی مخفی
خواهرها
خواهر کوچک... خواهر بزرگ
میمون عینکی در ماه
مخصوص کشتن هیولا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بردیا و گولاخها 2: پیشگوی چشم نقرهای |
نویسنده | مهدی رجبی |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 192 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-353-421-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان سرگرم کننده کودک |