معرفی و دانلود کتاب باتینوک

عکس جلد کتاب باتینوک
قیمت:
۲۵۲,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب باتینوک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب باتینوک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب باتینوک

کتاب باتینوک به قلم حمیده سادات مظفری داستانی‌ست پرماجرا که از زبان دختری به‌نام دلوان یزدان‌پناه روایت می‌شود. دلوان، فرزند تاجر سرشناسی‌ست که در بازار فرش‌فروش‌ها حجره دارد. و پسری به‌نام شاهو در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کند که سال‌هاست عاشق این دختر شده و در تمامی مراحل زندگی‌اش حامی او بوده. حالا اما دلوان دچار خطایی شده که به‌خاطرش دستگیرش کرده‌اند و برای بازجویی در اداره‌ی آگاهی‌ست. اما چه خطایی از او سر زده؟ و سرانجام این دختر و عشقش به شاهو چه خواهد شد؟

درباره‌ی کتاب باتینوک

در زندگی خطاهایی از انسان سر می‌زند که می‌توان گفت تا حد زیادی جبران‌ناپذیر و غیرقابل‌بخشش هستند. خطاهایی آنقدر بزرگ که ناخواسته پای انسان را به مراجع قانونی باز می‌کنند و سروکارش با پلیس و بازجویی می‌افتد، حال آن‌که امکان دارد گناه چندانی هم به گردن شخصی که مجرم شناخته شده، نباشد، اما آیا بی‌گناهی او به راحتی ثابت می‌شود؟ اصلاً چقدر امکان دارد که بتوان به همه‌ی حقیقت آنچه که رخ داده، پی برد؟ قطعاً تمام تلاش مراجع قانونی این است که در حق هیچ‌کس بی‌عدالتی صورت نگیرد اما در هر صورت انسان جایزالخطاست و مردان قانون نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

داستان کتاب باتینوک نیز درباره‌ی خطایی نابخشودنی‌ست که از دختری به‌نام دلوان سرزده. حمیده سادات مظفری در این رمان عاشقانه قصه‌ای دردناک را از زبان شخصیت اول داستان روایت می‌کند. دختری که خانواده‌ای خوب و بسیار سرشناس دارد. برادری به‌نام دامون که به او سخت می‌گیرد، مادری مهربان و پدری که تاجری سرشناس در بازار فرش‌فروشان است و نامش قسم راست دیگر کاسبان و اهالی، حاج محمدامین یزدان‌پناه که حالا دخترش دلوان سرشکشته‌اش کرده و پای آن‌ها را به اداره‌ی آگاهی باز کرده. اما این حق دلوان است؟ این همان جایی‌ست که واقعاً باید بایستد؟ لیاقت او چنین برخوردهای تند و خشنی‌ست؟

در کتاب باتینوک می‌خوانید که در همسایگی خانه‌ی حاج یزدان‌پناه، خانواده‌ای زندگی می‌کنند که دخترشان شارمین با دلوان دوست بوده و پسرشان شاهو نیز سال‌هاست که عاشق اوست. آن‌ها مادربزرگ مهربانی به‌نام بی‌بی ماه هم دارند که دلوان عاشق اوست. شاهو پسری جذاب با چهره‌ای مردانه است، همیشه حامی دلوان بوده و هنوز هم از او حمایت می‌کند، در تمامی مراحل زندگی هم برای او پدر بوده، هم رفیقی مهربان، هم برادر و هم یک عاشق واقعی. حالا این پسر عاشق هم همینجاست و دلوان طاقت نگاه‌هایش را ندارد.

حمیده سادات مظفری داستان کتاب باتینوک را با توصیف صحنه‌هایی از اداره‌ی آگاهی آغاز می‌کند. جایی‌که قرار است دلوان را به اتاق بازجویی ببرند، مأمورها او را همراهی می‌کنند و او در ذهن، سخت در حال ملامت کردن خودش است. مدام به خود لعنت می‌فرستد که چرا پدرش را سرشکسته کرده و آیا این همان چیزی بوده که دلش می‌خواسته؟ آیا از پدرش انتقام گرفته یا در واقع خودش را قربانی کرده و این اتفاقات درواقع انتقامی از خودش است؟ آیا حالا که پدرش سرشکسته شده و آبرویش رفته، حالش بهتر است و از ناراحتی او خوشحال شده؟ دلوان گیج و گنگ است . هیچ جوابی برای این سؤالات ندارد. دامون از راه می‌رسد و سیلی محکمی بر صورتش می‌زند و به او ناسزا می‌گوید. و شاهو هم که آنجاست، به‌خاطر این سیلی با دامون درگیر می‌شود اما این‌ها هیچ‌کدام به پای آشوبی که در دل دختر برپاست، نمی‌رسد. کسی به درگیری پسرها واکنشی نشان نمی‌دهد، همه ناراحت‌تر از آن هستند که حرفی بزنند، و فقط منتظرند که تکلیف دلوان مشخص شود. اما در ادامه‌ی داستان چه اتفاقاتی می‌افتد؟ آیا دلوان واقعاً گناهکار و لایق مجازات است؟ یا تمام این‌ها کابوسی وحشتناک بیش نیست که به‌زودی تمام خواهد شد؟

انتشارات آئی‌سا رمان باتینوک را منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.

کتاب باتینوک برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های عاشقانه‌ی ایرانی علاقه‌مند هستید، این کتاب انتخاب جذابی برای مطالعه‌ی شما خواهد بود.

در بخشی از کتاب باتینوک می‌خوانیم

با دست‌ من را نشان داد. دلم ریخت، هیچ نرمشی در صورتش نبود. درست بود که من متهم بودم ولی قاتل نبودم که این‌طور با من رفتار می‌کرد. با عجز به مامان دیار نگاه کردم، صورت زیبایش از اشک خیس شده بود. می‌خواستم تقاص روزهای سخت او را بگیرم ولی حالا خودم باعث سرشکستگی‌اش شده بودم. حاجی هم غمگین نگاهی به من کرد و سرش را پایین انداخت. حاج محمدامین یزدان‌پناه، تاجر معروف فرش و معتمد بازار که همیشه با گردنی افراشته و سینه‌‌ی فراخ، در راسته‌ی بازار فرش‌فروش‌ها راه می‌رفت، تسبیح می‌چرخاند و همه به احترامش گردن خم می‌کردند، حالا سرافکنده بود و چیزی از ابهت سابق در او باقی نمانده بود. با این‌که از این اتفاق خودم هنوز در شوک به‌سر می‌بردم، اما مگر من همین را نمی‌خواستم، مگر دوست نداشتم سرشکستگی او را ببینم، پس چرا الآن خوشحال نبودم؟! چرا خوشحال نبودم که انتقامم را از حاج محمدامین یزدان‌پناه گرفته‌ام‌؟! از پدرم که همه روی اسم‌اش قسم می‌خوردند. اشتباه کرده بودم، الآن می‌توانم به این اعتراف کنم و بگویم که در واقع از خودم انتقام گرفتم. من خود او بودم، پاره‌ی تنش و چه بد از خودم انتقام گرفتم و حالا داشتم تقاص پس می‌دادم.

نمی‌دانم از‌ ترس بود یا خجالت! صورت من هم بدون این‌که بخواهم خیس از اشک شده بود. خانم نگهبان بازویم را گرفته و من را با خود به سوی اتاق بازجویی برد. صدای ضربان قلبم را می‌شنیدم که سریع‌تر از همیشه در سینه‌ام می‌تپید. مثل محکوم به اعدامی بودم که روز اجرای حکم‌اش فرا رسیده بود. این روزها زیاد یاد خدا می‌کردم، مدتی بود که از او دور شده بودم. در کسری از ثانیه ذکر یا ستارالعیوب روی زبان‌ام آمد. این ذکر همیشه ورد زبان بی‌بی ماه بود، مادربزرگ شارمین که من عاشق‌اش بودم. خودم که مادربزرگم را ندیدم و او جای مادربزرگ نداشته‌ام بود. تندتند زیر لب این ذکر را می‌گفتم و از خدا می‌خواستم عیب‌هایم را عیان نکند و آبرویم را نریزد؛ عجیب قلبم آرام گرفت. هنگام ورود به اتاق بازجویی نگاهی به پشت سرم انداختم، همه ایستاده و به من چشم دوخته بودند. نگرانی، تأسف، خشم و دلتنگی حس‌هایی بود که از صورت تک‌تک آن‌ها در این چند ثانیه گرفتم. فقط توانستم، بگویم:

- معذرت می‌خوام.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب باتینوک
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات آئی‌سا
سال انتشار۱۴۰۲
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات648
زبانفارسی
شابک978-622-7555-42-4
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب باتینوک

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب باتینوک

برای دریافت کتاب باتینوک و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.