معرفی و دانلود کتاب انتخاب

معرفی کتاب انتخاب

زهرا عبدالهی در کتاب انتخاب دل‌بستگی‌ها و دغدغه‌های دختری به نام عسل را روایت می‌کند که عشق، او را دچار سردرگمی کرده است. زندگی عسل با یک انتخاب عجیب دچار تلاطم می‌شود و سعی می‌کند علارغم تمام خستگی‌ها، به تنهایی این مسیر دشوار را پشت سر بگذارد. این رمان در قالب روایتی عاشقانه و جذاب از قرار گرفتن بر سر یک دوراهی مهم می‌گوید که برای همه ما اتفاق خواهد افتاد.

درباره کتاب انتخاب:

سرنوشت هرچقدر که سرسخت و مقاوم به زندگی ما چسبیده باشد، این انتخاب و تصمیم ماست که حرف آخر را می‌زند. تصمیماتی که گاهاً با یک لغزش تقدیر را به بازی می‌گیرند و همه چیز را طور دیگری رقم می‌زنند.

عسل شخصیت اصلی رمان انتخاب، دختری بااحساس و شاداب است که دوست دارد مسیر زندگی‌اش را خودش تعیین کند. اما بقایای یک عشق قدیمی هنوز در دلش باقی‌ست و انتخاب‌های بعدی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

اکبر پسر عمه عسل از مدت‌ها قبل به او ابراز علاقه کرده اما مسیر زندگی آ‌ن‌ها را به تلخی از هم جدا می‌کند. بعد از رفتن اکبر و قطع ارتباط دو خانواده، حالا سر و کله ایمان، برادر اکبر در زندگی عسل پیدا می‌شود و حالا خاطرات گذشته‌ جانی دوباه می‌گیرند...

با حضور عسل در جامعه، موقعیت‌های دیگری نیز بر سر راهش قرار می‌گیرند که قلب و ذهنش را به خود مشغول داشته و همین موضوع تصمیم‌گیری را برای او دشوار کرده است. او از یک طرف به طور ناخودآگاه اکبر را در وجود ایمان می‌بیند و از طرفی نگران است که مبادا یک اشتباه قدیمی را تکرار کند.

داستان کتاب در یک بستر خانوادگی اتفاق می‌افتد و نزدیکی زیادی با روزمرگی‌های جامعه دارد. از این حیث خواننده‌ی رمان با متن ارتباط خوبی برقرار می‌کند، مسائل و عواطف شخصیت‌ها را درک می‌کند و توام با همزادپنداری، خودش را در موقعیت‌های مشابه قرار می‌دهد. روایت این رمان به شکلی‌ست که شما هم در معرض انتخاب قرار می‌گیرید و با شخصیت اول کتاب و تصمیماتش همراه می‌شوید.

خواندن کتاب انتخاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر به دنبال یک رمان عاشقانه به زبانی ساده اما گیرا و خواندنی هستید، این کتاب به شما توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب انتخاب می‌خوانیم:

آشنایی من با کیارش از دوران دانشگاه شروع شد و بهتر است بگویم که از سال سوم دانشگاه حضورش در زندگی من پررنگ‌تر هم شده بود. ما هر دو هم دانشگاهی بودیم و او در رشته‌ی حقوق درس می‌خواند. کیارش پسر خوب، مؤدب و موجهی بود. به شدّت اهل درس و مطالعه و جزء نفرات برتر دانشگاه بود. اولین بار در کلاس ادبیات عمومی نظر مرا به خودش جلب کرد… او صدای رسا و بمی داشت به همین علت استاد بیشتر مواقع، خواندن مطالب و به خصوص اشعار کتاب درسی را به او واگذار می‌کرد که بخواند.

البتّه این را هم بگویم که کیارش در مقطع ارشد تحصیل می‌کرد ولی به دلیل علاقه‌اش به شعر از استاد ادبیات ما که زمانی استاد خودش هم بود، اجازه می‌گرفت که زمان فراغت بتواند سر کلاس ادبیات ما شرکت کند و در کنار رشته تحصیلی خودش که حقوق بود بتواند علاقه‌اش به شعر و ادبیات را هم داشته باشد.

او علاقه‌ی زیادی به خواندن اشعار حافظ داشت و همیشه سعی می‌کرد در بیان مطالبش از شعرهای او بیتی بگوید. همیشه به شوخی می‌گفتیم: انیشتینا مگه حافظم می‌خونن؟!

با این همه بعدها که خواست همدیگر را ببینیم و با هم حرف بزنیم به من گفت که تمام شعرهای حافظ را به خاطر من حفظ می‌کرده و من برای او حکم همان ماه گردون را داشتم که با همه فرق داشت...!

پدر کیارش یک تاجر موفق بود و مادرش خانه‌دار. او یک خواهر بزرگ‌تر از خودش هم داشت. روحیات کیارش کمی با ‌پسرهای هم سن و سال خودش فرق می‌کرد؛ زیاد اهل رفیق‌بازی نبود و بیشتر تنهایی و خلوت را ترجیح می‌داد! با این همه اگه فرصتی داشت از من می‌خواست که بیشتر برای شناخت هم زمان بگذاریم. تا اینکه...