معرفی و دانلود کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران
برای دانلود قانونی کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران
حسین لعل بذری، نویسندهی تقدیرشدهی ایرانی، در کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران، خوانندگان ادبیات داستانی را به دوازده داستان کوتاه و خواندنی دعوت میکند. داستانهای این مجموعه همگی روایتهای آشنا و ملموسی از انسانهایی شبیه به ما هستند؛ روایتهایی ساده که درنهایت به جهان خیالگونهی ادبیات گره میخورند و ترکیب ویژهای از واقعیت و اوهام را خلق میکنند. این مجموعهی داستانی همچنین در جشنوارهی ادبی کتاب سال نیز مورد ستایش قرار گرفته است.
درباره&ی کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران
انتشارات نیماژ که از ناشران پرکار ادبیات داستانی در سالهای اخیر است، در کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران، استعداد ادبی ویژهای را به خوانندگان دنیای داستان معرفی میکند. حسین لعل بذری نویسندهی این اثر، مجموعاً دوازده عنوان داستان کوتاه مستقل از خود را با طرفداران خود به اشتراک میگذارد.
قلم نویسنده در کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران، نشاندهندهی سالها تلاش و قلمفرسایی او برای خلق جهانهای داستانی گوناگون و درنهایت، پختگی و توانمندی او در به ثمر رسیدن این اتفاق است. داستانهای این مجموعه هرکدام موضوع و شخصیتهای جداگانهای دارند اما درنهایت در چند ویژگی با هم مشترکاند. اول آن که روایتهای این اثر، در فضایی واقعگونه و قابلدرک و همچنین شخصیتهایی پرداختهشده و زنده شکل میگیرند. خواننده در طول مرور هر قصه، بارها به موقعیتهایی برمیخورد که برای او آشناست و یا شخصیتهایی را میبیند که شاید مثال حقیقی آنها را بارها در جهان بیرون تماشا کرده است. داستانهای کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران، همچنین از ماهیتی فراواقعی برخورداراند. درحقیقت نویسندهی این اثر دست به تجربهی ادبی ویژهای میزند و جهان واقعی قصههای خود را به عالم وهم و خیال آغشته میکند. شخصیتهای بهیادماندنی داستانهای او، بین احساسات و موقعیتهایی ناشناخته رفتوآمد میکنند و گاهی در فهم واقعیت اطراف خود حیران میمانند.
داستانهای کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران، رنگوبوی ایرانی دارند. مکانها و گفتوگوها از واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی ما الهام گرفته شده و مجموعهای از موقعیتهای گیرا و جذاب را تحویل مخاطب فارسیزبان میدهد. احساسات و عواطف نیز در این اثر طیف گسترده و متنوعی دارند؛ زندگی، امید، ترس و رنج پیکرهی اصلی بسیاری از داستانهای این مجموعه را میسازد اما از همه مهمتر «مرگ» عنصر پررنگ و تعیینکنندهای در این روایتهاست. نویسندهی کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران بارها این ترس بزرگ انسانی و دغدغه و رنجهای پیرامون آن را سوژهی داستانی میکند و ذهن مخاطب را در موقعیتهای مختلف به تفکر وامیدارد. با تمام اینها، پیرنگ داستانهای حسین لعل بذری از سیاهی و ناامیدی برنمیخیزد؛ بلکه نویسنده سعی دارد با اشارهی هنری از تجربیات پرتکرار و مشترک انسانی، معنای تازهای از زندگی را بازآفرینی کند.
گوش ماهی، پر سیاوشان، افتاده بودیم در گرنهی حیران، اندوهی دور گردن، پدر کلان، تمام مسیر را میخوابیم، سطرهایی از منقار پرندهای گنگ، شیرجه، موقوف فراموشی ایام، در ذکر حکایت احتضار شیح عبدالواحد اسطیرآبادی، نگهبان سوبر و رد تیغ ترک غارتگر، نام دوازده عنوان داستان کوتاه این مجموعهی خواندنیست.
افتخارات کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران
- شایستهی تقدیر در سیوهفتمین جایزهی ملی کتاب ایران
- شایستهی تقدیر در دوازدهمین جایزهی ملی ادبی جلال آل احمد
کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران برای چه کسانی مناسب است؟
دوستداران ادبیات معاصر فارسی و بهویژه پیگیران آثار داستانی کوتاه مخاطبان ویژهی این اثر هستند.
در بخشی از کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران میخوانیم
همهاش تقصیر همین خدابیامرزه که به این مصیبت گرفتاریم. عوض اینکه حالا به عروسیخانه باشیم و دور دامادیِ پسرِ قاضی خلیفه، اینجا توی برف و بوران گیر افتادیم. مثلاً که برادرگفتهی داماد بودیم ها! جام چقدر خالی باشه حالا که حنا میذارن کف دست شاهداماد. حتمنی عثمان هم دوتار میزنه و دوبیتی میخوانه. چقدر پول دادم سرِ رخت و لباس نو که آبروداری کنم وسط مجلس وقتِ عروسکشون که دهل چیها میکوبن و جوونای قلعه رقص چوب میکنند. چه فایده؟! پسرهی کمعقل هم خودش را به کشتن داد هم رید به عیشِ ما.
نمیدانم اصلاً همچی آدمی غیر از دردسر چی برای نظام داره که آوردندش خدمت؟ یک کلمهی فارسی بلد نبود اختلاط کنه. تفنگ و دسته بیل براش فرق نداشت. هرچی هم میگفتند فایده نداشت. به کلّهاش نمیرفت. فقط هم چای خوردن بلد بود و سگبازی. وقت و بیوقت گداجوش را میگذاشت بالای آتیش و چای درست میکرد. کار به کارِ هیچکی نداشت مگر که سربهسرش میگذاشتن. فقط چایش را که میخورد و نئشه میرفت، بنا میگذاشت عین سگ به زوزه کشیدن. بچهها که به صدایش میخندیدند، او هم نیشش باز میشد و دندانهای درشت زردش از میان نیش بازش میریخت بیرون. ولی خدائیش خر زور بود. همه حساب میبردند ازش. حتی سرگرهبان مسافر هم چشم میزد ازش. یکبار همان روزای اول، از جلوش درآمد.
بعدازظهر بود که مسافر همه را بهخط کرده بود جلوی پاسگاه. عینِ گرمای تموز بود. سرگروهبان با رکابی و شلوار کردی آمد زیر سایهی درخت توت ایستاد. یک ماشین اصلاح نمرهی صفر دستش بود. همه حساب کار دستشان آمد. بعد کاظم سیاه را صدا کرد که:
همه را از یکور نمرهصفر کاظم!
فهرست مطالب کتاب
گوش ماهی
پَر سیاوشان
افتاده بودیم در گردنهی حیران
اندوهی دور گردن
پدر کلان
تمام مسیر را میخوابیم
سطرهایی از منقار پرندهای گنگ
شیرجه
موقوف فراموشی ایام
در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی
نگهبان سوبَر
رد تیغ ترک غارتگر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب افتاده بودیم در گردنهی حیران |
نویسنده | حسین لعل بذری |
ناشر چاپی | انتشارات نیماژ |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 112 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-367-443-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |