معرفی و دانلود کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2

معرفی کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2

کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2 نوشته‌ی جرج آر. آر. مارتین، چهارمین کتاب از مجموعه‌ی آوای یخ و آتش است. پنج پادشاه بر سر تصاحب قدرت و نشستن بر تخت آهنین برای یکدیگر شاخ‌وشانه می‌کشند و لشکرکشی می‌کنند. جافری و استانیس و رنلی براثیون از یک سو برای یکدیگر رجز می‌خوانند و راب استارک و بیلان گریجوی نیز از سویی دیگر در آشفتگی و هرج‌ومرج عرض اندام می‌کنند.

درباره‌ی کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2

در کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2 (A Clash of Kings) به قلم جرج آر. آر. مارتین (George R. R. Martin)، می‌خوانیم که راب استارک، پادشاه شمال، برای حفاظت از استقلال این منطقه، علیه خاندان لنیستر لشکرکشی می‌کند. راب در نبرد اوکس‌کراس، پرچم‌داران لنیسترها را به اسارت می‌گیرد و چند قدم به هدفش نزدیک‌تر می‌شود. سپس در جنگی دیگر، با یک حمله‌ی غافلگیرکننده، جیمی لنیستر، شاه‌کش را اسیر می‌کند؛ مهره‌ای که برای خاندان استارک از اهمیت بالایی برخوردار است. گرچه راب استارک در این نبردها به چندین پیروزی و موفقیت دست می‌یابد، ولی در حفظ وحدت در میان پرچم‌داران با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود. از سوی دیگر، بیلان گریجوی نیز خودش را شاه جزایر آهن می‌خواند و در تلاش است تا با حمله به سواحل غربیِ شمال، وسعت قدرتش را افزایش دهد.

اوضاع در مقر پادشاهی نیز تعریفی ندارد و آشوبی برپاست. تیریون لنیستر که حالا دست پادشاه شده، از راه می‌رسد و برای به دست‌ گرفتن قدرت و اختیاراتش لحظه‌ای درنگ نمی‌کند. او با مهارت و زیرکی بالا، تمام مشکلات، دسیسه‌ها و تلاش‌ها برای رسیدن به قدرت را مدیریت می‌کند و تهدیدهایی را که هم از داخل و هم از خارج شهر متوجه مقر پادشاهی است، برطرف می‌سازد. تیریون در همین گیرودار، از نقشه‌ی پنهان خواهرش، سرسی لنیستر، آگاه می‌شود که قصد دارد برای دفاع از شهر، از مواد منفجره‌ی بسیار قدرتمندی استفاده کند.

جرج آر. آر. مارتین کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2 را با خالی‌ گذاشتن تخت آهنین به پایان می‌برد. در پایان این جلد، زمانی که دنریس تارگرین برای بازگشت خود به وستروس آماده می‌شود، قصه جذابیت دوچندان می‌گیرد و سفری هیجان‌انگیز نوید داده می‌شود. تهدید و خطر وایت‌واکرها نیز در پشت دیوار بیشتر و بزرگ‌تر می‌شود و خواننده را برای درگیری‌ها و افشا شدن مسائل بیشتر، آماده می‌کند.

کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2 را نشر موج با ترجمه‌ی رکسانا شیرزادی روانه‌ی بازار کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2

• حضور در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز؛
• برنده‌ی جایزه‌ی لوکاس برای عنوان بهترین اثر فانتزی در سال 1999؛
• نامزد دریافت جایزه‌ی نبولا برای بهترین رمان در سال 2000؛
• برنده‌ی جایزه‌ی اسپانیاییِ ایگنوتوس برای عنوان بهترین رمان خارجی در سال 2004.

نکوداشت‌های کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2

• هیچ کسی ژانر فانتزی را همانند جرج آر. آر. مارتین نمی‌نویسد. (ساندی تایمز)
• روایت پیچیده و تکان‌دهنده‌ی این داستان حماسی به قدری است که باقی فانتزی‌نویسان را از میدان رقابت این ژانر به در می‌کند. یکی از نقاط قوت این اثر شخصیت‌‌های عمیق و گوناگون است که جرج آر. آر. مارتین برای خلقشان از دل تاریخ الهام گرفته است. (گاردین)
• جرج آر.آر. مارتین در میان تمام افرادی که در آثار فانتزی - حماسی دستی به قلم دارند، با اختلاف بهترین است. (مجله‌ی تایم)
• سبک نوشتاری جرج آر. آر. مارتین در کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2 آن‌قدر جذاب و گیراست که پس از همان چند صفحه‌ی ابتدایی گرفتارش می‌شوید. (تایمز)
• بنده همیشه از مارتین توقع بالایی دارم و ایشان هم هرگز رویم را زمین نمی‌اندازد. (رابرت جوردن، نویسنده‌ی مجموعه‌ی فانتزی معروف چرخ زمان)

کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2 برای چه کسانی مناسب است؟

اگر شما نیز به آثار فانتزی و حماسی علاقه دارید، به‌ویژه اگر از دوستداران سریال بازی تاج و تخت هستید و می‌خواهید از فضای تخیلی آثار جرج آر. آر. مارتین بیشتر آگاه و بیشتر در آن غرق شوید، از خواندن این کتاب غافل نشوید.

در بخشی از کتاب آوای یخ و آتش 4 - نبرد پادشاهان 2 می‌خوانیم

وقتی به دهکده رسیدند، هوا تاریک شده بود. کاتلین فکرش به این بود که اسم این مکان چیست. اگر اسمی داشته، مردمانش موقع فرار آن را با هر چه بوده و نبوده برده بودند. حتا تمام شمع‌های معبد را نیز برده بودند. سر وندل مشعلی روشن کرد و زن را از در کوتاه معبد گذراند.

درون معبد، هفت دیوار ترک داشتند و برآمده بودند. خدا یکی است، بچه که بود از موبد اسمیند آموخته بود که خدا یکی است، یکی با هفت چهره، مثل معبد که یک بناست با هفت دیوار. معبدهای شهرهای بزرگ و ثروتمند، مجسمه‌هایی از هفت چهره داشتند و هفت محراب برای هفت بت. در وینترفل موبد شیل نقاب‌هایی تراشیده را از دیوار آویخته بود. در این‌جا چیزی که کاتلین می‌دید، هفت نقاشی بدترکیب زغالی بود. سر وندل مشعل را از میخ کنار در آویخت و بیرون رفت و کنار سر روبار منتظر ماند.

کاتلین به چهره‌ها نگریست. چهره‌ی پدر ریش داشت، مثل همیشه. مادر لبخند می‌زد، مهربان و حمایتگر. زیر صورت جنگجو شمشیری نقاشی شده بود و زیر آهنگر یک پتک. عجوزه چروکیده و خردمند بود.

و هفتمین چهره... غریبه. نه مرد بود و نه زن. در عین حال هر دو بود. همیشه مطرود و آواره. خانه به دوش. کمابیش شبیه انسان. قابل شناخت و درک نبود. صورتش سیاه و بیضوی بود. سایه‌ای که به شکل دو ستاره و چشمانش بود. از آن آرامش چندانی نیافت. دلهره گرفت.

جلوی مادر زانو زد. «بانوی من به چشم یک مادر به این جنگ نگاه کن. آن‌ها همه فرزند کسی هستند. همه‌شان. اگر می‌توانی همه را حفظ کن. پسران مرا نیز حفظ کن. مراقب راب و برن و ریکان باش. کاش کنارشان بودم.»