معرفی و دانلود رایگان کتاب آخرین آرزوی پیرمرد

معرفی کتاب آخرین آرزوی پیرمرد

محمد خانی در کتاب آخرین آرزوی پیرمرد به جهل و نادانی بشر و تصمیم‌های اشتباه او اشاره دارد. ماجرا روایت زندگی زنی به نام «مری کایلر» و برادرزاده‌ی او، «سوزان نایتل» است. این دو پس از مرگ پدر و مادر سوزان و همسر مری، بیشتر اوقات خود را با هم می‌گذرانند. سوزان پرستاری از عمه‌ی پیر و پولدارش را -که هیچ فرزند و وارثی ندارد- برعهده دارد. داستان، با ورود پیرمرد کفش‌فروشی به‌نام «مک‌آرتور»، شکل جدی‌تر و پیچیده‌تری به خود می‌گیرد.

درباره‌ی کتاب آخرین آرزوی پیرمرد

یکی از اهداف اصلی ادبیات، بیان آموزه‌های اخلاقی و ارزش‌های بنیادین انسانی به مخاطب است. از همین رو، کتاب‌های ادبی فراوانی درباره‌ی مفاهیمی چون صداقت، راستی، یک‌رنگی، محبت، احترام و غیره نوشته شده‌اند تا این اصول تربیتی را به مخاطبان در قالب یک داستان آموزش دهند. تجربه نشان داده است بیان این مفاهیم به شکل یک داستان، تأثیر بیشتری بر مخاطب خواهد گذاشت.

کتاب آخرین آرزوی پیرمرد را محمد خانی نوشته است. ماجرا درباره‌ی زنی به نام مری کایلر است که به‌نوعی، سرپرستی برادرزاده‌اش سوزان نایتل را برعهده دارد. سوزان در کودکی پدر و مادر خود را بر اثر یک تصادف از دست داده است. مری کایلر که خود فرزندی ندارد و بسیار هم پولدار است، سوزان را زیر چتر حمایت‌اش می‌گیرد و او را به خانه‌ی خود می‌آورد. سوزان تا نوجوانی در خانه‌ی عمه‌اش زندگی می‌کند،‌ اما پس از آن، بنابه درخواست شوهرعمه‌ی حسابگرش، مجبور می‌شود آن خانه را ترک و واحدی در آپارتمانی کوچک در حومه‌ی شهر اجاره کند.

ماجرای کتاب آخرین آرزوی پیرمرد به جایی می‌رسد که سوزان، پس از مرگ شوهرعمه‌اش، به‌عنوان پرستار عمه‌اش وارد عمارت او می‌شود. او در ازای کار از عمه‌اش حقوقی دریافت می‌کند، اما پس از مدتی، به دلیل فقر زیاد و سختی زندگی، به این فکر می‌رسد که چرا عمه‌اش، با وجود آن‌همه ثروت و مکنت، بدون هرگونه فرزند و وارثی، او را بیشتر تحت حمایت خود قرار نمی‌دهد و ثروت بیشتری در اختیار او نمی‌گذارد. این فکر به اندازه‌ای ذهن سوزان را به خود مشغول می‌کند که حتی بر رابطه‌ی او و نامزدش نیز اثر می‌گذارد.

سوزان برای فرار از افکار عجیبی که در ذهنش می‌گذرد، حتّی به مطب روان‌شناس نیز مراجعه می‌کند، اما این اقدام هم کارگر نمی‌افتد. سوزان از مهربانی و سخاوت عمه‌اش خبردار است و می‌داند که مری تاچه‌اندازه به او علاقه‌مند است؛ اما توقعی که از تنها عمه‌اش دارد، موجب می‌شود احساسات متناقضی را تجربه کند و رفتاهای عجیبی از او سر بزند.

در روز تولد سوزان، عمه مری به دنبال خرید هدیه‌ای برای او، با پیرمرد کفش‌فروشی به نام مک‌آرتور آشنا می‌شود و او را نیز به مهمانی تولد سوزان دعوت می‌کند. کتاب آخرین آرزوی پیرمرد، با ورود آقای مک‌آرتور به داستان، وارد روند اصلی خود می‌شود.

داستان آخرین آرزوی پیرمرد، در آمریکا و در شهر نیویورک می‌گذرد و شخصیت‌ها نیز ایرانی نیستند. محمد خانی در آخرین آرزوی پیرمرد، اشاره به جهل و نادانی و البته بی‌رحمی بشریت در رسیدن به اهدافش دارد. نویسنده به دنبال این است تا با این کتاب، پیام‌آور صداقت و راستی باشد. کتاب آخرین آرزوی پیرمرد، در سال 1401 توسط انتشارات دانشیاران ایران منتشر شده است.

کتاب آخرین آرزوی پیرمرد برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به کتاب‌های داستانی و پندآموز مناسب است.

با محمد خانی بیشتر آشنا شویم

محمد خانی متولد سال 1371 است. کتاب دیگری از او با نام «ملاقات در مدرسه» به رشته‌ی تحریر درآمده که به همت نشر دانشیاران ایران به چاپ رسیده است.

در بخشی از کتاب آخرین آرزوی پیرمرد می‌خوانیم

اواخر پاییز بود و در یکی از محله‌های اعیان نشین نیویورک در خانه‌ای دو طبقه پیرزنی زندگی می‌کرد که بر خلاف 65سال عمری که از خدا گرفته بود به یک زن میانسال شبیه بود. اسم این زن مری کایلر بود ولی دوستانش او را ماریه می‌خواندند، از خصوصیات ظاهری‌اش می‌توان صورت گرد و چشمان آبی رنگش را نام برد که در کنار ثروت عظیمش او را شبیه یک ملکه با اصل و نصب نشان می‌داد و خانه‌اش نیز شبیه به یک قصر رویایی بود. خانه‌ای بزرگ که در حیاطش باغی کوچک از گل‌های لاله وحشی در آن خودنمایی می‌کرد و چند درخت صنوبر که سر به فلک کشیده بود و به عظمت آن می‌افزود.

درب ورودی خانه به مانند یک دروازه بلند می‌ماند که از چوب گردو ساخته و بر رویش تصویر یک شیر بزرگ منبت کاری شده بود، دستگیره‌های در طلایی رنگ و در عین حال با شکوه بودند. در طبقه دوم یک بالکن بزرگ و در عین حال مجلل قرار داشت که حفاظ‌های آن طلایی رنگ و از شیشه‌های مشجر آبی رنگ پوشیده شده بود. مری کایلر در طول زندگی چهل ساله با همسر مرحومش در رفاه کامل زندگی گذرانده بود و حالا که دو سال از مرگ همسرش می‌گذشت، جز برادرزاده‌اش سوزان نایتل هیچ همدمی نداشت.

سوزان نایتل در یک خانه‌ی اجاره‌ای در یکی از محله‌های فقیرنشین نیویورک زندگی می‌کرد و سالها بود که به یک خدمتگزار با وفا برای عمه‌ی پیر خود تبدیل شده بود و به ازای روزی صد دلار کارهای عمه‌اش از جمله پخت و پز، خرید و نظافت خانه را انجام می‌داد. پدر و مادرش را در کودکی در یک تصادف رانندگی از دست داده بود و عمه پیرش به نوعی سرپرستی او را بر عهده داشت. عمه مری که در زندگیش از نعمت بچه دار شدن محروم شده بود سوزان را مانند کودک خود دوست می‌داشت.