معرفی و دانلود کتاب آتش بر جان ثانیهها
برای دانلود قانونی کتاب آتش بر جان ثانیهها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آتش بر جان ثانیهها
مهوش حسینی در کتاب آتش بر جان ثانیهها، حکایت عاشقانهای همراه با فراز و نشیبهای فراوان را روایت میکند. این اثر که بر پایهی واقعیت به رشته تحریر درآمده است، داستان سختیها و مشکلات دختری جوان را در یک رابطه عاطفی به تصویر میکشد.
کتاب آتش بر جان ثانیهها مناسب چه کسانی است؟
این اثر به تمام کسانی که به ماجراها و داستانهای عاشقانهی ایرانی علاقمندند، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب آتش بر جان ثانیهها میخوانیم:
ناصر یکی از شخصیتهای بارز و مثبت فامیل بود که همه برای او احترام خاصی قائل بودند مهربانی و ادبش توی فامیل زبانزد بود همه او را دوست داشتند بخصوص فرشته زن عمو حسین؛ آنروزها دلیلش را نمیدانستم.
ناصر سال دوم دانشگاه بوشهر کشاورزی میخواند؛ رفتن به دانشگاه آرزوی هر کسی بود و هر کس که به دانشگاه وارد میشد؛ آنقدر خودش رو میگرفت که اگه کسی نمیدانست فکر میکرد، دارد شاهکار زمان رو انجام میدهد؛ اما ناصر اینطوری نبود خیلی خاکی و خودمانی رفتار میکرد.
بوی عید همهجا پیچیده بود اما مردم شور و هیجان عید و خانه تکانی نداشتند جنگ همهی دلخوشیها را از مردم گرفته بود.
مادرم بعد از ماهها بیماری رنگ و رویش باز شده بود از اینکه میدیدم مادرم حالش بهتر شده خیلی خوشحال بودم؛ پدرم برای انجام کاری به جنوب رفته بود؛ اول صبح زنگ زد و از مادرم خواست که ما را برای خرید لباس عید به بازار ببرد؛ وقتی مادر پیشنهاد پدرم را با ما در میان گذاشت؛ گفتم:
- من که چیزی لازم ندارم اما واسه مهدی و مرجان و پریسا باید خرید کنیم.
مادرم بلافاصله به دایی علی زنگ زد و از او خواست که بچهها را برای خرید بیرون ببرد؛ او هم قبول کرد که صبح میاد دنبالشون و آنها را برای خرید میبرد.
صبح با آمدن دایی علی بچهها با شوق و ذوق همراه با مادرم از خانه بیرون رفتند با رفتن آنها تنها شدم؛ تصمیم گرفتم تا آمدن بقیه پیش بابابزرگ و مامان بزرگ بروم وقتی رفتم؛ هنوز خواب بودند بدون سر و صدا در ورودی خانه را بستم و از آن جا دور شدم..
صدای زنگ ساعت مرا را از جا پراند؛ نگاهم را از دفتر خاطرات گرفتم و به ساعت نگاه کردم ساعت چهار بعد از ظهر بود. کمی به بدنم کش و قوس دادم بیاختیار ذهن و دلم به سمت ناصر کشیده شد؛ کنار پنجره ایستادم و به باغچه خیره شدم؛ از پنجره نگاهم را به طرف خانهی مادربزرگ سوق دادم همیشه در ورودی خانهشان باز بود گلدانها به زیبایی بیرون خونه چیده شده بود هوا خیلی خوب بود فقط گاهگاهی سوز سردی میوزید با اینکه همه بودند اما باز خانه در سکوت عجیبی فرو رفته بود و این سکوت باعث شد بیشتر دلم بگیرد برای فرار از دلتنگی دوباره به طرف دفتر خاطراتم رفتم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آتش بر جان ثانیهها |
نویسنده | مهوش حسینی |
ناشر چاپی | انتشارات سارات |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 124 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6907-90-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان واقعی ایرانی |