معرفی و دانلود کتاب پادشاه غرور: کتاب دوم مجموعه پادشاهان گناه

معرفی کتاب پادشاه غرور: کتاب دوم مجموعه پادشاهان گناه

کتاب پادشاه غرور دومین جلد از مجموعه‌ی پادشاهان گناه، نوشته‌ی آنا هوانگ است. این رمان پرفروش نیویورک تایمز روایتی عاشقانه درخصوص رابطه‌ی پرچالش میلیونری کنترلگر و زنی مستقل است که احساس آن‌ها به یکدیگر، زمینه‌ساز اتفاقات ریزودرشتی می‌شود. در این رمان غرور، صرفا نه یک گناه اخلاقی، بلکه سازوکاری روانی برای حفظ قدرت، کنترل و تصویر اجتماعی شخصیت‌هاست.

درباره‌ی کتاب پادشاه غرور

رمان عاشقانه‌ی پادشاه غرور (King of Pride)، حول رابطه‌ای شکل می‌گیرد که از ابتدا پر از تنش و مبتنی بر کشمکش قدرت میان دو شخصیت اصلی است. شخصیت مرد، موفق و دارای جایگاه اجتماعی بالا و بسیار کنترلگر است. او هویت خود را بر پایه‌ی دستاورد، نظم و تصویری بی‌نقص از خود تعریف می‌کند. غرور برای او نقش سپر دفاعی دارد؛ ابزاری برای جلوگیری از آسیب‌پذیری و مواجهه با احساساتی که می‌توانند این تصویر را تهدید کنند. در مقابل، شخصیت زن با هویتی مستقل، مرزهای شخصی روشن و خودآگاهی عاطفی بالاتر وارد روایت می‌شود. او نه‌تنها مجذوب قدرت و جذابیت بیرونی طرف مقابل نمی‌شود، بلکه همین غرور را به چالش می‌کشد.

هسته‌ی اصلی داستان آنا هوانگ (Ana Huang) تقابل میان نیاز به کنترل و نیاز به صمیمیت است. روایت به‌تدریج نشان می‌دهد که غرور شخصیت مرد، برخلاف ظاهر مقتدرانه‌اش، ریشه در ترس، ناامنی و تجربه‌های حل‌نشده‌ی گذشته دارد. این غرور نه‌تنها مانع نزدیکی عاطفی می‌شود، بلکه رابطه را به میدان رقابت پنهان تبدیل می‌کند. در مقابل، شخصیت زن با مقاومت در برابر این الگو، نقش عامل محرکه برای تغییر را ایفا می‌کند؛ تغییری که مستلزم فروپاشی تصویر خودساخته و پذیرش آسیب‌پذیری است.

پادشاه غرور؛ یک عاشقانه‌ی پرتنش

از نظر ساختار روایی، رمان پادشاه غرور، از دو زاویه دید روایت می‌شود و این تکنیک باعث می‌شود که خواننده تنها شاهد کنش‌های بیرونی نباشد، بلکه از منطق درونی، تردیدها و توجیهات ذهنی هر دو شخصیت اصلی، آگاه شود. این رویکرد روایی موجب بالا رفتن تضادهای داستان در سطحی فراتر از رفتارها و کنش‌های بیرونی می‌شود و آن‌ها را به سطح شناختی و هیجانی منتقل می‌کند. زبان روایت ساده، مستقیم و فاقد پیچیدگی‌های سبکی است؛ ویژگی‌ای که ریتم تند داستان را حفظ می‌کند و آن را به اثری مناسب برای خواندن پیوسته تبدیل می‌سازد.

با وجود اینکه داستان عاشقانه‌ی پادشاه غرور در چارچوب یک قصه‌ی رمانتیک و عاطفی باقی می‌ماند و وارد تحلیل‌های عمیق روان‌شناختی یا فلسفی نمی‌شود، اما تلاش می‌کند رفتار شخصیت‌ها را در چارچوب منطقی درونی و پیوستگی علی نشان دهد. این کتاب توسط مونا نصر به فارسی ترجمه شده و نشر مات آن را در ایران به چاپ رسانده است.

جوایز و افتخارات کتاب پادشاه غرور

• نامزد بهترین رمان عاشقانه‌ی گودریدز در سال 2023
• پرفروش‌ترین رمان نیویورک تایمز

در نکوداشت کتاب پادشاه غرور

• کتابی زیبا، عمیق و سرگرم‌کننده؛ این اثر رویای هر دوستدار رمان عاشقانه است. روایتی عاطفی از کشش میان دو قطب متضاد که این پرسش را مطرح می‌کند: آیا غرور این شخصیت مانع عشق خواهد شد؟ آنا هوانگ در نویسندگی استعداد درخشانی دارد. روایت آن‌قدر پرکشش است که لحظه‌ای آرامت نمی‌گذارد و به طور مداوم تو را مشتاق خواندن ادامه‌ی قصه نگه می‌دارد. این کتاب به نسبت آثار پیشین نویسنده، صحنه‌های اثرگذار کمتری دارد، ولی همچنان جذابیت و کشش خود را حفظ می‌کند. (کاربر آمازون)

کتاب پادشاه غرور برای شما مناسب است اگر

• به دنبال رمان عاشقانه‌ای جذاب می‌گردید.
• از دنبال کردن روابط عاطفی پرچالش و پرتنش لذت می‌برید.
• به مجموعه داستان‌های عاشقانه‌ی شخصیت‌محور علاقه‌مندید.

در بخشی از کتاب پادشاه غرور: کتاب دوم مجموعه پادشاهان گناه می‌خوانیم

یادم نمی‌آید که برای زودتر رفتنم چه بهانه‌ای آوردم. بهتر است این‌طور بگویم که اصلاً از چطوری اینجا سر درآوردنم چیز زیادی به یاد ندارم. از نیمه‌شب گذشته بود و قلبم در گلویم و اعصابم هم تحریک شده بود.

ما در باربر بودیم، رستورانی که شبیه به آرایشگاهی بود که داخلش انواع خوراکی‌ها در اقلامی مشابه لوازم آرایشگاه سرو می‌شد و کارمندانش می‌توانستند به‌عنوان مدل در صنعت مد حماسه بیافرینند.

برخلاف وِروِ پرآشوب، این مکان فریاد می‌زد که یک جای انحصاری است. مچ‌بندهای ورودی حکاکی شده بودند، موسیقی شهوت‌انگیز بود و هوا مملو از عطر افراد معدودی بود که از وجود این مکان اطلاع داشتند. فقط چند بلوک با ورو فاصله داشتیم، ولی این‌طور به نظر می‌رسید که انگار در دنیای متفاوتی بودیم.

وقتی من و کای از یک پرده مخملی که طبقه اصلی و قسمت وی‌آی‌پی را از هم جدا می‌کرد رد شدیم، اشتیاقی زیر پوستم خزید.

پاهای او خیلی بلند بود، ولی با همدیگر و با ریتم هماهنگی قدم برمی‌داشتیم.

هیچ کداممان واکنش واضحی نشان نمی‌دادیم، اما هر ارتباط کوچک به تنش بینمان اضافه می‌کرد.

«فقط پنج دقیقه وقت داری عزیزم، وگرنه خودت متوجه می‌شی که من همیشه اون جنتلمنی که تو فکر می‌کنی نیستم».

بعد از هفته پیش، شک نداشتم که کای قادر به انجام کارهای غیر جنتلمنانه زیادی است و هم عاشق این موضوع بودم و هم از آن بیزار.

با کشیده شدن پرده پشت سرمان و ورودمان به جایی که مثل یک آرایشگاه دیگر بود، اشتیاق از سر تا نوک پایم را سوزن سوزن کرد.

کاشی‌های شطرنجی سیاه و سفید کف را پوشانده بود و صندلی‌های چرخان با بالشتک‌های مشکی دور میزهای خصوصی، در قالب استیشن آرایشگاه، قرار گرفته بود.

به جای برس، سشوار و ژل مو، روی هر میز لیوان، چندین نوع دسر و نوشیدنی قندی و غیر قندی قرار داشت.

اتاق به‌طرز عجیبی خالی بود، اما وقتی کای به سمت یکی از استیشن‌ها رفت و به آینه آن قسمت ضربه زد، از تعجب جا خوردم.

آینه کنار رفت و پیشخدمت پشتش را نمایان کرد که کراوات بسته بود و به کای دو مِنو داد و بعد دوباره آینه بسته شد.

نمی‌توانستم تصمیم بگیرم که این سیستم جالب است یا ترسناک.

نگاه کای از دیدن چیزی در صورتم با سرگرمی درخشید. یکی از منوها را به من داد که بدون حرف قبولش کردم.