معرفی و دانلود کتاب شب به خیر غریبه
برای دانلود قانونی کتاب شب به خیر غریبه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شب به خیر غریبه
زندگی رهایشان کرده است. در هزارتوی درماندگی، تنها ماندهاند و هر سرابی را اقیانوس و هر شیادی را فرشتهی نجات میبینند. خواهر و برادر کتاب شب به خیر غریبه ماتمزده و تنهایند. حاضرند برای دوباره دیدن برادرشان دست به هر کاری بزنند، کاری مثل خودفریبی. مکایا بِی گالت حس دلسوزی ما را بیدار میکند. هنگامی که مرد غریبه به جزیره وارد میشود و لیدیا و لوکاس که سالهاست دلتنگ برادر مُردهی خود هستند، تصور میکنند آن مرد برادرشان است، نمیتوانیم به حال این خواهر و برادر ترحم نکنیم و در سوگشان شریک نشویم. شب بهخیر غریبه فینالیست جایزهی شرلی جکسون است.
دربارهی کتاب شب به خیر غریبه
در خیابان، در راهروی فروشگاه، درون تاکسی، فردی را میبینید و احساس میکنید صد سال است که او را میشناسید. برق مردمکهایش قفلهای روحتان را میگشاید و با لبخندی که انگار چینها و زوایایش را میلیونها بار دیدهاید، به قلبتان وارد میشود. او را تابهحال ندیدهاید، اما اگر بخواهد وارد خانهتان بشود، ناخودآگاه در را به رویش باز میکنید. اندوهی که قرار بود زیر خاک سرد مدفون بماند، آتشفشان شده و جانتان را میسوزاند. حس میکنید غریبهای که خیره ماندن به چشمهایش تنها سوژهی دیدنی دنیاست، چندان هم بیگانه نیست. او را بیشتر از آشنایانتان میشناسید. چهرهاش به عزیزی که سالها پیش او را در آرامگاه ابدی خواباندید، شباهتی ندارد اما نگاه و حرکات ظریف دستانش شهادت میدهند که مرگ، آنقدرها هم که فیلسوفان و مبلغان دینی میگویند، قطعی و بیبازگشت نیست. کمکم به یقین میرسید که روح آن عزیز، بال درآورده، خود را با زحمت از گور بیرون کشیده، پیکری نو دستوپا کرده و به جهان زندهها بازگشته و حالا روبهروی شما ایستاده است. نمیدانیم که چنین واقعهای را باور میکنید یا نه، اما خواه یا ناخواه، این اتفاقی است که برای لیدیا و لوکاس پیش آمده و وقایع کتاب شب بهخیر غریبه (Goodnight Stranger) را رقم زده است.

غریبهای از جهان مردگان
اگر روزنامهنگار بخش جنایی یا کارآگاه باشیم و غریبهای مشکوک به جزیرهی محل سکونتمان وارد شود، قبل از شناختن او، فرض میکنیم که قاتلی سریالی از زندان فرار کرده و به جزیره آمده تا دست پلیس به او نرسد؛ اما اگر داغ مرگ برادرمان بعد از گذشت چندین هنوز سرد نشده باشد و نبودن او را باور نکرده باشیم، آن غریبهی مشکوک را برادر خود میبینیم. ملال و تنهایی آدم را به جایی میرساند که افسانهها را باور کند و بگوید: «روح برادر من در جسم این غریبه به زندگی ادامه میدهد و تناسخ، او را به خانه برگردانده است.»، اما بعید است که واقعیت بهخاطر ما خود را تغییر دهد و واقعاً مردگان را بازگرداند.
مکایا بِی گالت (Miciah Bay Gault) همان کسی است که غریبهای مرموز را به جزیره آورده و ما را به این جزیره دعوت کرده تا شاهد بهمریختن یک زندگی آرام، البته غمگین و ملالآور، باشیم. لوکاس، برادر این داستان خجالتی و منزوی است و همین موضوع کار را برای نویسنده ساده کرده تا ذهن او را دستکاری کند. لوکاس تصور می کند غریبهی تازهوارد، همان برادر مُردهاش است که سالها پیش در دریا غرق شده. البته نمیتوان لوکاس را بهخاطر این تصور (یا بهتر است بگوییم توهم) سرزنش کنیم. سوگ، آدم را به استیصال میرساند؛ خصوصاً اگر مرگ، بیمقدمه بهسراغ برادر کوچک آدم بیاید و کودک معصوم را به دل اقیانوس ببرد. حتی اگر هزاران سال هم بگذرد، هیچکس نمیتواند مرگ ناگهانی را باور کند؛ همانطور که لوکاس و لیدیا هنوز نتوانستهاند این کابوس حقیقی را بپذیرند. البته لیدیا واقعبینتر از لوکاس است. او تا حدی به مرد ناشناس شک دارد. نمیتواند به راحتی بیگانهی تازه از راه رسیده را همانطور دوست بدارد که برادرش «کول» را دوست داشت. لیدیا باید زندگی خود و برادرش را نجات دهد، اما لوکاس به آرزویش رسیده؛ حالا میتواند «کول» را در آغوش بگیرد. شاید او هم بداند که این غریبه، مشکوک است، اما مهم نیست، همینکه می تواند کسی را «برادر» صدا بزند، برای او کافی است.

مکایا بِی گالت به لوکاس و لیدیا دروغ میگوید، اما این دروغ آنقدر شیرین است که حتی ما هم نمیخوابیم حقیقت را بپذیریم. این خواهر و برادر سالهای طولانی، در یک خانهی غمگین، با جای خالی برادر کوچکشان زندگی کردهاند. آنها چیزی نچشیدهاند جز عزا و ماتم. شخصیتهای کتاب شب بهخیر غریبه، میدانند که فریب و دروغ، میان آنها و ناشناسی که ظاهراً برادرشان است، دیوار کشیده و نمیگذارد واقعیت نمایان شود، اما چه کسی دوست دارد از خوابی خوش برخیزد و حقیقت تلخی را که در بیداری بر روی قلبش چنگ میاندازد، تحمل کند؟ اصلاً اگر تنها محل دیدار با عزیزان در خواب و خیالات است: «خوشا پیام وصال تو بر زبان خیال».
کتاب شب بهخیر غریبه به کوشش آرش افراسیابی به زبان فارسی برگردانده و در نشر بیدگل منتشر شده است.
جوایز کتاب شب به خیر غریبه
- فینالیست جشنوارهی Shirley Jackson
- برندهی اولین جایزهی رمان مرکز شهر در Cosmopolitan
نکوداشتهای کتاب شب به خیر غریبه
- من نتوانستم این کتاب را زمین بگذارم. بی گالت با هر جملهاش، خواننده را طلسم میکند. (Robin MacArthur - نویسنده)
- این کتاب هیجانانگیز، با هوش و لذتبخش است. نویسنده از انرژی و ذوق ادبی سرشار است. (George Sanders - نویسندهی داستان کوتاه)
- بی گالت از مستعدترین نویسندگان انگلیسی زبان است. کتاب شب بهخیر غریبه توانمندی ادبی او را نمایان میکند. (Daniel Torday - نویسنده)
کتاب شب به خیر غریبه برای شما مناسب است اگر
- فراغ و سوگ را تجربه کردهاید و حس سرگشتگی و حسرتی که از فراغ بر میآید را خوب میشناسید.
- به داستانهای معمایی که در مفاهیم فلسفی و روانشناختی تنیده شده علاقهمندید.
- از قرار گرفتن در شرایطی که هیجان و وحشت با غم تلفیق میشوند و راه گریزی از این موقعیت نمییابید، لذت میبرید.
در بخشی از کتاب شب به خیر غریبه میخوانیم
توی ساحل بازویش را گرفتم. شانههایمان را به هم فشار دادیم. سر نترس پیدا کرده بودم، شده بودم یک آدم دیگر، دختری که نمیشناختم. لوکاس میتوانست تمام شب را توی اتاق خودش سر کند. میتوانست برود اتاق زیرشیروانی. میتوانست تا خود صبح توی فانوس دریایی بماند. میخواستم او را فراموش کنم، فقط برای یک شب، حداقل برای یکیدو ساعت.
کول ناگهان گفت: «آخ.» رسیده بودیم و او جلوی خانه ایستاده بود و به آن زل زده بود. سرش را برگرداند. با نگرانی به اطراف نگاه کرد، انگار میخواست بفهمد دقیقاً کجاست. خانههای جزیره شبیه دستهای مرغ دریایی بودند که روی ساحل نشسته باشند دستهای کاکایی که خلاف جهت وزش باد آشیان کرده بودند یا حواصیلهای پابلندی که برای در امان ماندن از امواج دریا روی پایههای لقولوق و زهواردررفته لانه ساخته بودند. خانۀ ما هم یکی از همان پرندهها بود، با چشماندازی به خلیج، بالای تنگۀ وینیارد، جایی بین مارتاز وینیارد و کیپکاد. خانهای بود کجومعوج با کلی پنجرۀ بزرگ و آفتابگیر و توفالهایی که در روزهای ابری رنگ آسمان را به خود میگرفتند. حالا تمام پنجرهها بهغیر از پنجرۀ اتاق خواب طبقۀ بالا و آشپزخانه تاریک بودند.
از کول پرسیدم: «چیزی شده؟»
سرش را تکان داد و گفت: «نه، چیزی نیست. فقط گمونم امروز از توی کشتی مسافربری خونۀ شما به چشمم خورده.»
«امکان نداره. کشتی از اون سر جزیره میآد.»
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب شب به خیر غریبه |
| نویسنده | مکایا بی گالت |
| مترجم | آرش افراسیابی |
| ناشر چاپی | نشر بیدگل |
| سال انتشار | ۱۴۰۳ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 440 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-622-313-121-9 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی، کتابهای داستان و رمان ترسناک خارجی |

















