نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی هر دو در نهایت می‌میرند - آدام سیلورا

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
مریم سلیمانی
۱۴۰۲/۰۷/۲۷
چند هفته ست که از تمام کردن کتاب میگذره اما هنوز توی ذهنم واضح و پررنگه این کتاب رو نه یک بار، بلکه هزاران بار باید خوندهر جایی که زیاد غرق زندگی و مشکلات شدیم.. هر وقتی که از همه چیز خسته شدیم یا زمانی که از هر چیزی به ستوه اومدیم... فقط نیاز داریم این کتاب رو گوش بدیم و فکر کنیم اگر فقط میدونستیم اخرین روز از زندگیمونه و فقط همین امروز رو فرصت داریم تا زندگی کنیم.. هیچ وقت هدرش نمیدادیم.. غصه نمیخوردیم و خودمون رو درگیر چیزایی نمیکردیم که باعث ازارمون بشن.. قدر هر چیزی که اطرافمون هست رو بیشتر میدونستیم چون می‌دونستیم احتمالا اخرین باریه که می‌بینمشون.. یه امروز رو اونجوری زندگی میکردیم که دلمون میخواست و کسانی رو که دوستشون داریم محکمتر و طولانی تر بغل میگرفتیممن بهتون میگم حتی یک ثانیه هم گوش کردن یا خوندن این کتاب رو عقب نندازید، اگر گوشش دادید باز هم گوشش بدید، اگر خوندید باز هم بخونیدتوی زندگی امروز که پر از نا امیدی و غم و سختیه، یه چیزی باید باشه که بهمون یاداوری کنه همه چیز موقتیه و ممکنه امروز آخرین روز از زندگی هرکدوم از ما باشه، پس خیلی خودت رو ازار نده.. بیشتر لذت ببر.. بیشتر بخند.. بیشتر بغل کن.. کمتر غصه بخور.. با شنیدن این کتاب گریه میکردم، از ته دل، چون هر جمله ش توی کل وجودم نفوذ میکرد... خیلی چیزایی رو یادآوری میکرد که کاملا فراموششون کرده بودماز حسرتهای یه فردی میگفت که روز آخر زندگیش بود.. و من اونا رو داشتم.. اما قدرشون رو نمیدونستمیه جمله‌ای توی کتاب بود که خیلی دوستش داشتممیگفت: همه می‌میرند، اما میراثی که از خودشون به جا میذارن باعث زنده ماندن اونها میشه.
Taeko
۱۴۰۲/۱۰/۲۰
ترجمه خوب کتاب در کنار صداگذاری عالی، تجربه منحصر به فردی را ارائه داد. البته که شاید مواردی سانسور در کتاب وجود داشته باشد، اما من در ترجمه متوجه چیز خاصی نشدم و فکر نمیکنم به کیفیت کتاب لطمه‌ای وارد کرده باشد. این کتاب فارغ از فانتزی بودن من را به تفکر درباره آینده و بیشتر از آن حال وا داشت، و فکر میکنم تا مدت‌ها روی تصمیمات‌ام اثر خواهد گذاشت، عاشقانه کتاب خوب است، فضاسازی ساده و قابل تصوری دارد و در دنیایی بسیار شبیه حال اتفاق می‌افتد، تشبیه‌ها و استعاره‌ها حال و هوای خوبی دارند و من دوست داشتم که آن‌ها را یادداشت میکردم. ریتم کتاب گاهی تند و گاهی آرام است اما هیچگاه خسته کننده نیست. زاویه اول شخص چرخشی کتاب بهترین انتخاب برای انتقال احساسات کاراکتر‌ها از منظر خود و دیگران بود و شاید که چه بسا نقطه عطف کتاب محسوب میشود. موسیقی‌هایی کتاب از آن‌ها نام می‌برد، از منظر من، بار احساسی مهم و خوبی دارند اما متاسفانه برخی آن‌ها حاوی فرهنگ آمریکایی هستند و چه بسا برای یک فرد نا آشنا، از تاثیر عمیق آن کاسته میشود. پیچش داستانی کتاب شاید ساختگی به نظر برسد اما هیچ گاه کلیشه‌ای یا قابل حدس نیست.
در نهایت این کتاب در مورد دوستی، خشم، کارما، ارزش زندگی، ارزش دوستی، شکست، موفقیت، غم، شادی، باطن، قدرت فوق العاده انسان‌ها در تغییر و اثبات خود و در نهایت امر:
زندگی میگذرد و ما منتظریم تا زندگی کنیم
- فردریش نیچه
مصطفی محمدزاده
۱۴۰۲/۰۶/۰۶
هر دو درنهایت می‌میرند» داستانی است الهام‌بخش، احساسات برانگیز، دلربا و خیره‌کننده که به ما یادآوری می‌کند بدون مرگ، زندگی و بدون غم، عشق و دوستی معنایی ندارد و می‌شود حتی در یک روز هم که شده زندگی و دنیایمان را عوض کنیم. پنجم سپتامبر، قاصد مرگ به لیدیا زنگ نزد، چون او قرار نیست امروز بمیرد. اما اگر قرار بود بمیرد، مطمئناً به عزیزانش می‌گفت، برعکس بهترین دوستش که حقیقت را پنهان کرده و نگفته بود که قرار است بمیرد. لیدیا خودش مسئله را فهمیده بود. تک‌تک نشانه‌ها را دیده و همه را کنار هم چیده بود: متیو صبح خیلی زود آمده بود، حرف‌های مهربانانه و ناگهانی‌اش درباره اینکه لیدیا چقدر مادر خوبی است، پاکت نامه‌ی روی کابینت آشپزخانه که چهارصد دلار پول داخلش بود و مسدود شدن شماره‌اش که درواقع، خودش یاد متیو داده بود. آدام سیلورا، نویسنده‌ی جوان اما باتجربه که این روزها در آمریکا ستاره‌ای در حال اوج شناخته می‌شود، در نیویورک متولد شد. قبل از اینکه به نویسندگی روی بیاورد، کتاب‌فروش بود و بعد به شرکت درحال‌توسعه‌ای پیوست که برای جوان‌ها و نوجوان‌ها به شیوه‌ای نوین و خلاقانه کتاب نقد می‌کرد. پس‌ازآن، شروع به نوشتن کرد و کتاب‌هایش، یکی پس از دیگری، جزئی جدانشدنی از فهرست پرفروش‌های نیویورک‌تایمز شدند و ده‌ها جایزه‌ی ریزودرشت را از آنِ این نویسنده‌ی جوان کردند
Mehdi tanha
۱۴۰۳/۰۴/۰۱
سلام و درود
من منتقد حرفه‌ای نیستم، اما به نظرم در ابتدا تشکری باید از نشر نون و سرکار خانم محبوب و جناب فعال، که چنین بی‌نقص و کم نظیر به ارتقای کیفیت این کتاب یاری رسانده‌اند، از شما و تلاشتان متشکریم...
و اما کتاب هردو در نهایت می‌میرند، اثر آدام سیلورا، داستانی غم‌انگیز یا میزوری از مرگ و بیش از آن، آگاهی اندک و محدود از زمان اتفاق افتادن مرگ،، و مهم آنکه دانستن زمان مرگمان چه تاثیرات سازنده یا مخربی بر ما انسانها میگذارد، به نظرم حتی واکنش آدمیان هم به نوع زندگی‌شان در زمان زندگی مربوط می‌شود و آدام سیلورا این را به خوبی در کتاب تاثیرگذار خود نمایان ساخته است‌.
اما چیزی که کمتر به آن پرداخته شد این بود که، دانستن یا ندانستن زمان مرگ و فرصتی که برای آماده شدن صرف میشود، برای نزدیکان روز‌آخریها و حتی غریبه‌هایی که با آن مواجه می‌شوند چگونه خواهد بود؟ آن‌ها دقیقا باید چه واکنشی داشته باشند؟ در آخر هم، با اینکه خود نویسنده هم به آن اشاراتی داشت، به نظرم تاثیرات مخرب و سواستفاده‌ها و قانون‌شکنی‌ها در این جریان انکار نشدنیست ولی در این اثر، از روی عمد یا هرچه که بوده، نگاه خوش‌بینانه‌تری به این رویداد مهم دیده میشود، آدم‌ها با مواجهه به موضوع آگاهی از زمان مرگ، چون به خودی خود امری دردناک و غم‌انگیز محسوب میشود، چندان علاقه‌ای به نیکی و زیبایی‌های آن نشان نمیدهند، اما در این کتاب، تابش نور بیشتر بر زیبایی‌های زمان مرگ تمرکز داشت...
باتشکر، این یک کتاب شنیدنی است...
م.عارفیان
۱۴۰۳/۰۵/۲۳
یکی از بهترین کتاب هابی که میشه گوش داد فکر نکنم تا چند وقت آینده مغزم از این کتاب آزاد بشه همیشه درگیر آثار خوب میمونم
داستان شمارو در دنیایی می‌بره که سازمانی بنام قاصدان مرگ شکل گرفته و روز آخر زندگی شمارو بهتون خبر میدم و حالا که افراد می‌دونم روز اخرشون هست میتونم از یک سری امکانات مثل پارک‌های رایگان تخفیف‌های ویژه و... استفاده کنید
داستان از جایی شروع میشه که قاصد مرگ به دو پسر زیر ١٨ سال خبر میده که در آخرین روز خودشون هستن و اونها تصمیم میگیرن تا فرد جدیدی باشم و از زندگیشون لذت ببرن
در تمام طول داستان امیدوار بودم که از مرگ فرار کنند و فردا اون روز بیدار بشن اما نشد...
در طول داستان دو پسر با هرکس که ملاقات دارن اعلام میشه شرایطشون با قاصدان چطور آیا باید منتظر مرگ باشن یا نه و نحوه گذران لحظه هرکس رو میگه که آیا روزشون رو تلف کردن آیا درگیر خشم و حسادت هستن آیا....
خواندن این کتاب رو از دست ندید فوق العادس و زمانی کتاب رو شروع کنید که زمان کافی داشته باشید چون پر از اتفاقات غیر قابل پیش بینی هست
نویسنده زیبا و پنهان داره یاد آور میشه که هروزی که شب میشه یک نفر از ورژن شما درش میمیره و فردا دوباره متولد میشه یا اینکه خیلی وقت‌ها چیزی مارو می‌کشه که شما امنیتتون رو توش میدید یا.... سطر سطر کتاب ارزش فکر کردن داره
قلم نویسنده قوی راوی مسلط بر متن و صدا گذاری عالی ممنون از کتاب راه بابت محصول عرزشمند
سمینا
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
این کتاب، از اون کتاب‌هایی هست که شما رو در خودش غرق می‌کنه و تا مدت‌ها بعد از تموم شدن کتاب، بهش فکر می‌کنید. قلم زیبای نویسنده و در کنارش صداگذاری عالی که روی این کتاب شده، باعث شده به راحتی بتونید فضای داستان رو تصور کنید. نویسنده خیلی زیبا همه جزئیات رو رعایت کرده و تمام عناصر داستان رو هم به کار گرفته؛ در این کتاب شما قرار نیست اطلاعات اضافه تری دریافت کنید و همه چیز، خیلی قشنگ سرجای خودشون نشستن. داستان کتاب راجع به دو پسر 17 و 18 ساله هست که توسط یک سیستمی به اسم قاصد مرگ، مطلع می‌شن که تا آخر روز قراره بمیرند و طی اتفاقاتی، مسیرشون به هم می‌رسه. شاید فضای کلی کتاب غمگین به نظر برسه ولی به این شکل نیست و لحظاتی زیادی هست که لبخند به روی لب‌های شما بنشینه. به نظر من نویسنده موفق شد در نهایت پیام اصلی داستان رو عمیق برسونه. البته شما هم اگه از اول کتاب در برابر انتخاب‌های نویسنده جبهه گیری کنید و باهاشون همزاد پنداری نکنید. ممکنه در نهایت به اون پیام نرسید. کاری به گروه سنی این کتاب ندارم؛ این کتاب برای همه‌ی دوست دار ژانرهای فانتزی و افرادی که به کتاب‌های احساسی و کتاب‌هایی با مضامین معنای زندگی و مرگ علاقه مند هستن، مناسبه. اگه جزء این دسته افراد هستید، خوندن کتاب رو از دست ندید.
SH
۱۴۰۳/۰۱/۱۱
سال نو مبارک بنظرم این رمان در نهایت اشاره به این داشت که لحظه به لحظه زندگى را باید زیست و لذت برد. در لحظه و اکنون زندگى کردن، بزرگترین سرمایه آدمى است. روبرو شدن با ترسها و عبور از واهى بودنشان … عشق ورزیدن به افرادى که بدون آن‌ها زندگى مفهومى ندارد … و در نهایت خودِ واقعى را زیستن بدون ترس از قضاوت شدن …. نکته آخر اینکه به نشانه‌ها دقت کنیم و بی تفاوت رد نشویم،،، خرابى گاز (متییو) و بی توجه رد شدن از خیابان (روف) و از روى خشم قضاوت کردن (دالاى لاما) و…… مادامى که این افراد کنار هم بودن نقاط ضعف هم رو پُر میکردن و ناخودآگاه مراقب هم بودن!! اما مرگ هر کدام در تنهایى بسراغشان آمد … بنظرم اطرافیان ما چه خوب و چه بد، یه جورایى مراقبین ما هستند (در مقام ناظر) رمان جذابى بود بخصوص نحوه گویش، گویندگان عزیز طورى بود که میشد در ذهن، داستان را مجسم کنم… جالبتر اینکه، اجراى خوانش بنحوى بود که، ترغیب شوم براى شنیدن بقیه داستان، یعنى بهیچ عنوان خسته کننده نبود و به بهترین نحو این رمان را لذتبخش کردن، با تشکر از همگى؛ گروه خوانش و کتابراه
Niusha
۱۴۰۳/۰۹/۰۶
**هردو در نهایت می‌میرند** نوشته‌ی آدام سیلوراست، یه داستان احساسی و متفاوت درباره زندگی، مرگ، و اهمیت لحظه‌ها. کتاب درباره دو پسر به اسم‌های ماتئو و روفوسه که توی دنیایی زندگی می‌کنن که یه سازمان به اسم «Death-Cast» به آدم‌ها روز مرگشون رو خبر می‌ده. ماتئو و روفوس هر دو تو یه روز می‌فهمن که آخرین روز عمرشونه و تصمیم می‌گیرن از طریق یه اپلیکیشن به اسم "دوست آخرین روز" با هم آشنا بشن و این روز رو کنار هم بگذرونن.
داستان به‌شدت احساسی و تأثیرگذاره. از همون اول می‌دونی قراره هردو بمیرن، ولی نویسنده جوری داستان رو پیش می‌بره که تمام لحظه‌هاش برات ارزشمند می‌شه. کتاب خیلی خوب بهت یاد می‌ده که زندگی کوتاه‌تر از اونیه که بخوای وقتتو با ترس یا پشیمونی بگذرونی.
شخصیت‌ها کاملاً قابل لمس و واقعی هستن، با ترس‌ها، امیدها و آرزوهایی که باعث می‌شه باهاشون همزادپنداری کنی. مهم‌ترین پیام کتاب اینه که مرگ حتمیه، ولی این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم چطور زندگی کنیم. اگر دنبال یه داستان عاطفی و عمیق هستی که تا مدت‌ها ذهنتو درگیر کنه، این کتاب عالیه!
Arezio Dana
۱۴۰۳/۰۹/۲۶
این کتاب از اوناست که به عمیق ترین لایه های درونی پنهان انسان نفوذ میکنه و غم عجیبی برگرفته از پذیرش حقیقت به انسان میشونه و برای من چقدر آشنا بود روزهایی آخری که برادرم میدونست قراره مارو ترک کنه و چه شانس بزرگیه اگه انسان از روز پایانی عمرش روی زمین آگاه بشه و این کتابو نه یک بار بلکه هر چند وقت یک بار باید هر آدمی بخونه و چه بهتره هر روزی گه بیدار میشیم انگار که روز آخری هستیم بی شک با کیفیت بهتری و درست تری به زندگی ادامه میدیمو زندگی در عینی اینکه در لذت هاش و بهترین هدیه هاش غرق میشیم در ثانیه ای به آخرش میرسه و تمام من از این کتاب بی نهایت لذت بردم از اونا بود که تمیتونستم ازش دل بکنم و تشکر ویژه از گوینده و مترجم که زیبایی رپ تکمیل کردن به شدت به هرکسی که داره نظرمو میخونه پیشنهاد میکنم همین الان شروع کن به گوش دادانش رفیق ❤️
Rz
۱۴۰۳/۰۲/۰۱
اگر اهل شنیدن داستان درباره این موضوع هستین، احساسی و یا نوجوون هستین، کتاب خوبیه. اما اگر دنبال جمله‌های مفیدی هستین که بتونه پایه و اساس ذهنیتتون رو تغییر بده، بهتون کتاب "هنر رندانه به.... گرفتن" از مارک منسون رو پیشنهاد می‌کنم. راستش خودم در حال حاضر به قسمت پنجمش رسیدم و داستان بیشتر شکل طنز و رمان گرفته تا اینکه بخواد مثل قسمت اولش یه سری جملات عمیق بهم انتقال بده. من تقریبا ۲۵ سالمه و ترجیح میدم وقت زیادی صرف این کتاب نکنم چون بیشتر اهل کتابای رشد فردی و بهبود عملکرد (Productivity) و فلسفی و روانشناسی و بازرگانی هستم. مگر این که ذهنم کار نکنه و بخوام همینطوری کتاب و پلی کنم که باز هم با وجود دیالوگ‌های فشرده ش، اکثر اوقات مجبور میشم یه قسمتش و چند بار گوش بدم تا بفهمم چی گفته. ☠️انرژی مثبت خاصی هم که توی داستان نیست. پس شاید بهتر باشه توی این سن گوش ندم..!
ساره اسلامی
۱۴۰۳/۰۶/۰۲
قشنگ بود یه جاهایی خودتو میذاری جای شخصیت های داستان ولی بزرگترین تلنگری که برای من داشت این بود که اگر من هم 24 ساعت وقت داشته باشم چه کار میکنم و بارها و بارها و بارها بعش فکر کردم. اونجا که متیو گفت اگر میدونسم میتونسم اینقد چیزای جذاب تجربه کنم کمتر میخوابیدم یا روفوس گف اگر لازم بشه برای زندگی التماس کنم اینکارو میکنم من بیشتر قدر لحظه هامو دونستم در کل نمیدونم چرا هیچ کتابی به اندازه مغازه خودکشی و وقتی نیچه گرییست تو سبک داستان منو جذب خودش نکرده و نمیتونم مقایسه کنم کتابی رو با اون دوتا اما این کتاب هم واقعا ارزش شنیدن داشت. شایدشخصیتها و محوریت داستان براساس دو تا نوجوون پیش بره ولی جوهره داستان برای بزرگساله. ممنون از صدای خوب اهنگ بسیار جذاب و خوب و همه چی عالی بود🌸
مرتضی
۱۴۰۳/۰۹/۱۳
متن روان و عالی به همراه گویندگان بی نقص به خوبی تو داستان غرق میشی و در این مدت همیشه خودتو با شخصیت های اصلی و حسرت های نهفته ی زندگی مقایسه می کنیای کاش قدر لحظات زندگی مان را بیشتر بدانیم و از نعمت ندانستن زمان مرگ خویش شکرگزار باشیم🌹خوشبختی واقعی فقط تو یه بند در این کتاب بهت تحمیل میشه که: تا چه حد خواسته های کوچک و بزرگ شیرین خودتو براورده کردی و آیا برای ترک این دنیا بدون ندامت آماده ای؟... اگر در تلاطم بی رحم موج های زندگی آشفته وار گیر افتاده اید این کتاب را توصیه میکنم تا حتی شده برای یک بار دیگر اولویت های زندگیمان را از نو بسازیم و در زندگی روزمره غرق جزییات و احساسات بی ارزش نشویم تا ذات و ماهیت دوست داشتنی خودمان را در پشت میله های ماسک های دروغین به زنجیر نکشیم. ❤️
Hani🌻
۱۴۰۲/۱۲/۱۷
قبل از اینکه نظرم در مورد کتاب رو بنویسم خواستم از گویندگان یه تشکر ویژه بکنم به شدت خوانش فوق العاده‌ای داشتن موزیک‌هایی که زیر قسمت‌هایی از کتاب گذاشته بودن به شدت جنبه احساسی کتاب رو بالا برده بود واقعا ممنون
داستان کتاب خیلی جالب و احساسی بود رابطه‌ای که روفوس و متیو داشتن انگار مختص به یه زمان کوتاه نبود بلکه انگار سالیان سال باهم بودن و یه رفاقت قدیمی بینشون بود تنها انتقادی که میتونم داشته باشم پایان کتاب بود که توقع داشتم باز نباشه و مرگ روف هم توش نشون داده بشه هرچند که احساسی‌ترین قسمت کتاب همون پایانش بود که با شنیدن صدای متیو به پایان رسید اما بازم توقع داشتم پایان انقدر باز نمیموند ولی به هرحال چیزی از عالی بودن کتاب کم نکرد:) 🤍
حسین سلیمی
۱۴۰۳/۰۵/۲۳
متیو، رفوس دو شخصیت اصلی داستان دو نفر تو کمتر از ۲۴ ساعت راضی شدن برای هم جون بدن و عشق و وفاداری رو ب زبان ساده به خواننده ثابت کنند
درست زیستن، درست فکر کردن، انفاق و بخشش، رفتار اجتماعی، دروغ نگفتن هنگاهم خریدن بلیط، و خوب بودن رو تو سطر سطر این کتاب میشه حس کرد
از همه مهمتر اینکه همه این هارو نباید گذاشت برای روزهای آخر هر روز رو باید خوب و درست زندگی کرد
دنیا کوتاهه هر روزمون ممکنه روز آخرمون باشه یکی از زیبایی‌های خلقت اینکه ندونی چه موقع و کی و کجا و تو چه سنی از دنیا میری پس هم زندگی کن و هم زندگی رو ب دیگران هدیه بده من تو این کتاب دنبال معجزه نبودم نه تنها هردو بلکه همه ما در نهایت میمیریم
بنظرم کتاب خوبی اومد و از خوندنش لذت بردم
هدی رنجبر
۱۴۰۳/۰۶/۰۹
من این کتاب خیلی دوست داشتم تا آخرین لحظه دوست نداشتم تموم بشه اونم با مرگ دوتا نوجوون اما این کتاب بهمون یادآوری میکنه شاید زمان زیادی برای زندگی نداشته باشیم پس باید در لحظه زندگی کنیم و حواسمون به آدمهایی که دوستشون داریم باشه چون ممکن فرصت اینکه احساساتمون بهشون بگیم از دست بره. این کتاب هم آموزنده بود هم‌ی جورایی ترسناک این که آدم بدون قرار بمیره خب ترسناک و گاهی ممکن نتونه اون‌ی روز رو هم زندگی کنه و شاید با دونستم اینکه‌ی موسسه‌ای هست که تلفنی بهت میگه روز آخر زندگیت، شاید هر شب منتظری بهت زنگ بزنن و این باعث میشه که نتونی زندگی کنی و خب این‌ی جورایی داستان زندگی رو ترسناک می‌کنه. قصد این کتاب فقط این که بهمون بگه زندگی کنید شاید فردایی نباشه
نانا
۱۴۰۳/۰۵/۲۴
اوایل کتاب نحوه ی داستان پردازیش به شکلی هست که زندگی چند شخصیت اصلی داستان رو بشکل اپیزودهای کوچیک و جداگانه روایت میکنه و ممکنه یکم گیج کننده باشه ولی هرچی داستان پیش میره ارتباط این شخصیت ها باهم بیشتر میشه و در نهایت انقدر هنرمندانه داستان تمام این افراد رو باهم به پایان میرسونه که حتی با تموم کردن کتاب همچنان ذهنتون رو درگیرمیکنه. کتاب درباره ی دورانی هست که افراد امکان آگاهی از اخرین روز زندگی شون رو دارند و موسسه ای باهاشون تماس میگیره و بهشون اعلام میکنه، داستان دو نفر روز آخری که باهم همراه میشند و تجربه هایی رو از سرمیگذرونند و در نهایت هر دو میمیرند خوندنش رو بهتون صددرصد پیشنهاد میکنم.
ستایش نوروززاده
۱۴۰۲/۱۱/۱۲
زیبا بود واقعا. من این کتاب رو خیلی دوست داشتم. کتاب راجع به تجربه مرگ نوشته میشه. در جهانی که آدم‌ها قبل از این که بمیرند، مطلع میشن و بهشون اطلاع میدن که حدود ۱ روز زمان دارن. داستان حول محور دو شخصیت اصلی میچرخه. دو تا پسر. با دو زندگی‌کاملا متفاوت. یکی جسور و بی باک و بزرگ شده در نوانخانه، ان یکی ترسو و کم تجربه. دوستی این دو تا وقتی هر دوشون دارند میمیرند، چیزهای جالبی داشت. اسم کتاب چه قدر بی نظیره همان ابتدا داره انتهای کتاب رو مشخص میکنه وقتی کتاب تموم میشه بدون این که واقعا به مرگ اشاره کنه، شما میدونی که داستان قرار بوده اینجوری تموم بشه" هر دو در نهایت می‌میرند"
زهرا نوری
۱۴۰۳/۰۱/۱۵
آیا در همه مدت عمر، زیسته ای یا فقط زنده بوده ای؟ آیا آن را انتخاب کرده ای؟ آیا زندگی، تو را انتخاب کرده؟ آیا زندگی را دوست داری؟ آیا از زندگی کردن پشیمان شده ای؟ مفهوم درک کردن زندگی در حد کمال، همین است. خوندن این کتاب من رو یاد این جمله از اروین یالوم انداخت. شاید ما زندگی رو سخت گرفتیم و زندگی همین لحظات کوچک و بزرگ همین خطاهایی هستن که برای خودمون انجام دادیم. بعد از خوندن این کتاب شدیدا تو زندگیم جای خالی دوستی مثل متیو و روفوس رو احساس کردم و چقدر خوب میشد در این زندگی کوتاه آدم بتونه اونجوری که خوشحالش میکنه زندگی کنه.
لیلا
۱۴۰۳/۰۶/۲۹
این کتاب مرگ رو کاملا شفاف شرح داده اینکه اگه خبر داشته باشی تا ۲۴ ساعت دیگه قراره بمیری دوست داری اون ۲۴ ساعتت رو کجا و با کی و چطوری بگذرونی؟؟
من خودم چند روزی به این فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم با وجود آرزو‌ها و بلند پروازی‌هایی که تو ذهنم دارم تهش باز دوستدارم اگر قراره همین امروز بمیرم برم غذای مورد علاقم رو که مامانم درست کرده دور یه سفره‌ای که همه کسایی که دوسشون دارم هم هستن بخورم باهاشون بگم و بخندم و بعد بمیرم البته روحیه آدما کاملا باهم متفاوت! واقعا انقدر غرق زندگی و اهدافمون میشیم که اصلا یادمون میره چیا اولیتمون هست
فاطمه نورالهی
۱۴۰۳/۰۳/۳۱
صددرصد که به خاطر ایده قاصد مرگ ارزش خوندن/شنیدن رو داره. نحوه سازگاری و تغییر دیدگاه مردم نسبت به زندگی، به دلیل وجود قاصد مرگ رو جالب نشون میده (مثل دلایل شادمانی وجود برنامه های مختلف مرتبط با این قضیه مکان های عمومی و تفریحی و...). یه اسپویل جالب بود که اول برداشت میشد احتمالا در آخر دوستیشون باشه که باعث مرگشون بشه ولی دقیقا برعکس بود چون این روفوس بود که با مجبور کردن متیو به بیرون اومدن از خونه مرگ متیو رو به خاطر گاز خراب خونشون به تاخیر انداخت و اینم متیو بود که با حواس جمعی که موقع رد شدن از خیابون داشت مراقب روفوس بود
فرشته حبیبی
۱۴۰۳/۰۲/۲۷
قبل از هرچیز لازم میدونم از ترجمه بسیار روان و عالی که واژگان رو استادانه انتخاب کردن و همچنین خوانش فوق العاده تشکر کنم. به نظرم کتابی بود که به جای خود داستان، بیشتر بعد تصویرسازی‌ها و آینده نگاری هاش راجع به موضوع مرگ و ارتباطش با پیشرفت علم مورد توجه بود. بطور مثال همون قاصد مرگ و اپلیکیشن‌ها و مراکزی که در وابستگی به اون به وجود اومدن نقطه قوت بسیار قابل توجهی بود که خلق جهانی جدید توسط نویسنده رو نشان میده
در کل لذت بردم، مخصوصا در قسمت‌هایی که به اهمیت افراد و به ویژه دوست‌ها دد زندگی پرداخته میشد
راضیه زارعی
۱۴۰۲/۰۶/۰۲
کتاب فوق العاده‌ای بود خوانش زیبایی هم داشت. مرگ اتفاقی که قراره بیفته و میفته. مهم اینه که تا قبل از اون اتفاق چطور زندگی میکنی. من هم گاهی فکر میکردم که چقدر مسخره است! به دنیا میایم که بمیریم!! اما با این کتاب فهمیدم ما به دنیا میایم که قبل از مردن زندگی کنیم!! من روحیه حساسی دارم وحتی فیلم‌هایی که کمی ناراحت کننده باشند نمیبینم و کتابهایی که غم انگیز باشند نمیخونم. به همه پیشنهاد میکنم این کتاب را بخونن یا بشنون.
مهدی آقاهادی
۱۴۰۳/۰۷/۲۴
اول این کتاب را در ماشین درهنگام مسافرت با خانواده شروع به پخش کردم که با اعتراض همسرم که مسیر مرگ داستان برایش ایجاد کرده بود قطع شد و با یک داستان فانتزی تر سفر را ادامه دادیم اما در نهایت خودم بارها به داستان گوش کردم و حیفم آمد که همسرم حوصله تا پایان داستان را خرج نکرد
واقعا تصور فضای داستان که تو دیگر زمانی برای زندگی نداری خیلی سخت هست اما اگر همه ما واقعا با این دید زندگی کنیم خیلی از مشکلات و ناهنجاری‌های اجتماعی برطرف خواهد شد
سپاس از کتاب راه برای انتخاب این کتاب زیبا
سمیرا رحیمی
۱۴۰۲/۱۰/۳۰
فضای خیلی غمگینی داشت البته چون موضوع مرگ بود انتظار دیگه‌ای نمیرفت یکم حالت افسردگی به آدم دست میده ولی پیام خوبی داشت برای ما که غرق در زندگی هستیم و به مرگ زیاد فکر نمی‌کنیم و گاهی با چیزای خیلی کوچیک و بی معنی خودمون و یا دیگران رو آزار میدیم و یا کارایی که دوست داریم انجام بدیم رو عقب میندازیم.
خوشحالم که ما قاصد مرگ نداریم!!! ترجیح میدم خبر نداشته باشم نه برای خودم نه نزدیکانم. حس میکنم اینطوری بیشتر عذاب میکشم!!
خوانش کتاب هم بسیار عالی بود خسته نباشین
ز اسلامی
۱۴۰۲/۰۷/۳۰
نکات مثبت کتاب این بود که کاشکی واقعا یه همچین چیزی بود که میشد فهمید ممکن تو یه تایمی بمیری وکاشکی حتی اگه تایمشو نمیدونی حداقل این حس داشته باشی که یه روزی میمیری هم سعی کنی انسان خوبی باشی هم از تمام زندگی لذت ببری لذت مثبت نکات منفی صدای راوی که دلنشین نبود وحس میکردی مخاطبت زن به جای مرد ودوست داشتم زندگی درمورد دوجوان بوپ تا نوجوان پایانش دوست داشتم بهتر تموم بشه وبیشتر شبیه قتل‌های سریالی بود تا تماس مرگ از کتابراه ممنونم بابت کتابهای صوتی خوبی که در اختیارمون میذاره
پ.ر
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
کتاب جالبی بود، نحوه اشاره‌اش به وقت کم و بودن در زمان حال متفاوت بود. مثل بقیه کتاب‌هایی که به مرگ آگاهی اشاره می‌کنند بعضی قسمت‌های غیرقابل لمس و زیادی تخیلی داشت، که باید بذاریم پای این که داستان هستش و فلسفه نچیده‌اند که منطقش را برایمان شرح دهد. توی این ورژن صوتی بهترین چیز موسیقی متن بود! خیلی عالی انتخاب شده بود و واقعا به داستان میومد. با صدای روفوس و لحنش زیاد ارتباط برقرار نمی‌کردم. اما در کل واقعا تمیز و طوری که بشود ارتباط گرفت خوانده شده بود.
📚هستی لک 📚
۱۴۰۳/۰۳/۰۶
سلام من این کتاب و فقط برای تبلیغاتی که مدام دیدم خریدم اما هر کاری کردم نتونستم تمومش کنم اصلا یه جورایی غیر قابل باور هست بله با واژه تخیلی آشنا هستم اما این کتاب جز چند نکته که تا زنده هستیم قدر خودمون و خانوادمون و اطرافیانمون و بدونیم و زندگی و زیاد به خودمون سخت نگیریم و کلا از داشته هامون لذت ببریم شاید دیگه فرصتی برای جبران نباشه دیگه هیچ مطلب جالبی نداشت منظورم از جالب یعنی قابل قبولی نبود همچنان کتاب و نخوانده رها کردم و سراغ کتاب دیگری رفتم ممنون از کتابراه و تیم خوبشون
Hannaneh
۱۴۰۳/۰۱/۲۴
این کتاب را به همه‌ی کتاب خوان‌هایی که از قضا دوست دارند به کلمه کلمه کتاب خود فکر کنند و در حقیقت کتاب آن‌ها را به درون خود غرق کند پیشنهاد میکنم کتابی است که می‌تواند در نهایت با اینکه اشکتان را در می‌آورد قانع‌تان کند که این بهترین پایان ممکن بود و مخصوصا نویسنده بسیار در شخصیت نگاری هنرمندانه عمل کرده است خواندن کتاب را هم دوست داشتم اما می‌توانست بهتر باشد مثلا می‌توانست وقفه‌های کمتری در حرف زدن یک شخصیت باشد اما در کل هم خوانش و هم خودکتاب عالی بود
Hanie K
۱۴۰۳/۰۶/۲۱
صدا پیشگانی فوق العاده هنرمند، با زحمت فراوان داستان را با چندین لحن متفاوت و شخصیت پردازی برای ما روایت می‌کنند که کارشون ستودنی هست واقعا. داستان ایده‌ی جدید و جالبی داشت با این حال برای من کمی خسته کننده بود چراکه کند پیش میرفت اتفاق هیجان انگیزی نمی‌افتاد انتظار هیجان بیشتری داشتم. دیالوگ‌ها و روزمرگی خاص داستان، خیلی برای من جذاب نبود. با اینکه عاشق این ژانر هستم اما نتونستم کتاب رو تا آخر گوش بدم. بیشتر امتیاز رو به صدا پیشگان هنرمند میدم.
Uyscuti
۱۴۰۳/۰۱/۱۵
کتاب بدی نیست، مخصوصا برای کسانی که از مرگ یا تجربه کردن چیزهای جدید میترسند کتاب الهام بخشیه، همچنین صدا گذاری خوبی هم برای این کتاب در نظر گرفته شده بود. اما خب بنظرم کتاب ریتمی نداشت و خسته کننده بود مخصوصا که از همان اول اخرش معلوم بود و هیچ هیجانی نداشت، البته خب هدف کتاب چیز دیگه ایه و دلیلی هم نداره دنبال هیجان بگردیم ولی خب در مقایسه با کتابخانه نیمه شب این کتاب واقعا چیز زیادی برای گفتن نداشت و بطبع ارزش این همه تعریف و معروفیت رو هم نداشت
فریماه انصاری
۱۴۰۲/۰۷/۱۷
کاملاً زیبا بود و ارزش خوندن داشت و حتی جذابیت برای پیش بردن کتاب وجود داشت. اما پایان بازداشت و خب من به شخصه از پایان باز خوشم نمیاد، ولی بازم با این حال میگم کتابی بود که از خوندنش راضیم
انگار هدف نویسنده این بود که بهمون بگه اینطوری نباشید که دوست دارید یه کاری رو انجام بدید ولی چون مردم هستند و از ترس قضاوت اون‌ها و اینکه چی راجع بهم فکر می‌کنند اون کارو انجام نمی‌دید.
این درسی بود که می‌شد به طور ملموسی توی کل کتاب درک کرد.
مطهره
۱۴۰۳/۰۸/۳۰
وقتی یه کتاب قوی باشه تا مدتها تو ذهن ادمی میمونه انگار با اون زندگی کردی و روزها و شبها باهاش گذروندی از بهترین کتابهایی که میتونست منو به خودم بیاره و در طول مسیر زندگیم با متن‌های این کتاب فقط داشتم میگفتم من چه چیزهایی برای این زندگی کم گذاشتم یا به چه چیزهایی که میخواستم یا ارزوشو داشتم رسیدم و ایا انجام اون کار‌ها ارزششو داشت
یکی از تجربیاتی که واقعا ارزششو داشت خوندن این کتاب بود
ممنون از برنامه حرفه‌ای کتابراه
Fereshte Akbari
۱۴۰۳/۰۱/۰۳
کتاب الهام‌بخش و جذابی بود اما‌ نمیدونم‌چرا فقط آخراش واسم‌جذاب شد اولاش و وسطاش یکم‌خسته کننده بود. کل داستان درمورد اینکه قدر زندگیمونو بدونیم‌و هر کاری ک دوس داریمو انجام بدیم‌و همیشه‌هوای همدیگه رو داشته باشیم. واس سرگرمی خوب بود و بیشتر بدرد سن زیر ۲۲ سال‌میخورد شاید منیکه ۲۷ سالمه یکم واسم پرمحتوا نبود. اما در کل ارزش وقت‌گذاشتن داش پشیمون‌نیستن واس شنیدنش. و راوی‌ها صدا گذاری خیلی عالی بود اشکمو درآورد دو فصل آخر. ممنون از کتابراه
Rose
۱۴۰۲/۰۹/۰۵
کتاب جالبیه ایدش متفاوت و جالب بود وادار میکرد هی بخونی و بخونی تا برسی اخرش و ببینی چه ساعتی قراره بلاخره اتفاق بیوفته میگن کتاب خیلی سانسور شده ولی من نسخه انگلیسی اصلیشو هم کنارش میخوندم بعد قسمت اهنگ خوندن اونا به عشقشون اعتراف کردن ولی تو نسخه سانسور شده فقط دوست بودن. در اون حدم سانسور نشده بود و از زیباییش کم نمیکرد.
لحن و نحوه بیان گوینده‌ها و موسیقی‌های ابتدا و پایان پارت هارو هم خیلی دوست داشتم.
مبینا
۱۴۰۲/۰۸/۰۹
گویندگی عالی که هر نقش داشت حرفه‌ای بود. کتاب هم واقعا ارزش خوندنو داره دوستان به نظرم زمانی که از زندگی خیلی نا امیدین بخونیدش البته که من برای فصل پایانیش خیلی غصه خوردم ولی بهترین پایان همین بود که بفهمیم معجزه‌ای قرار نیست اتفاق بیوفته این ماییم که باید طوری زندگی کنیم که انگار همان روز قرار است بمیریم، شخصیت‌های داستان هرکدوم به طور مجزا بسیار تاثیر میزارن. بخونیدش بشنویدش عالیه♥️
فاناز حسین زاده
۱۴۰۲/۰۸/۰۲
کتابیکه با خوندنش حسرت انجام ندادن‌ها، عشق نورزیدن‌ها و... (بطور خلاصه زندگی نکردن) و یا بالعکس لذت تجربه هر کدام از موارد بالارو تو لحظه‌های اخر زندگی و با تمام وجود حس میکنی. یاد میده که هر یه روز میتونه یه زندگی کامل باشه و چقد مهمه ازین فرصت بظاهر کوتاه بیشترین استفاده رو ببری و در کنار عزیزانت بهترین خودت باشی
تلنگری میزنه و میگه مرگ بالاخره می‌رسه مهم اینه که چطور زندگی کنیم
سیما داوری
۱۴۰۳/۰۶/۰۲
واقعا کتاب عالی بود ودر نهایت غمناک وچقدر بده اگر ما هم قاصد مرگ داشتیم و روز مرگمون‌مسخص میشد همچی برامون فقط رنجو عذاب بود ولی از یه لحاظ هم اگر ادم از مرگ خودش خبر داشت شاید یه عمر در حسرت چیزی که دوست داشت ادامه نمیداد ودلا به دریا میزد هرکاری دلش میخواس انجام میدادن مثل روفوس ومتیو چقدر زیبا و دلنشین بود ممنونم از کتابراه عزیز وصدا گذاری هم عالی بود منکه عاشق صدای روفوس شدم شیطنت از صداش میبارید
اسماعیل رجبی فلاح نژاد
۱۴۰۳/۰۵/۱۷
این کتاب خیلی برام جالب بود حس اینکه بدونی امروز رو آخر زندگیته رو کاملاً به خواننده و شنوده انتقال میده چیزی که برام جالب تر ازهمه بود این موضوع بود که حتی اگه به ما گفته بشه که چه روز میمیریم باز دوست داریم بدونیم که دقیقاً چه ساعتی و چطوری میمیریم موضوع خود کتاب و نویسنده یه طرف واقعاً از گوینده کتاب سپاسگزارم که خیلی عالی دقیق و ظریف اصل مطلب رو به شنوده میرسونه ممنون از زحمات شما.
samira dehghani
۱۴۰۳/۰۳/۱۰
واقعا کتاب عالی بود با داستان جالب و متفاوت درباره‌ی ارزش زندگی. گاهی اوقات فکر کردن به اینکه چقدر زندگی کوتاهه و مرگ هر لحظه ممکنه رخ بده می‌توانه کمک کنه تا ارزش تک تک لحظات زندگی را بیشتر بدانیم و بیشتر لذت ببریم. این کتاب داستانی جالب در مورد دو پسر نوجوان را بیان میکنه که تماسی از قاصد مرگ دریافت کردند و آخرین روز زندگیشون را سپری می‌کنند با تمام حسرتها و آرزوهاشون. برای من بسیار جالب و تاثیر گذار بود
شادی شادباد
۱۴۰۳/۰۱/۲۹
ان قدر کتاب احساسات من رو درگیر کرد که در لحظه ی از دست دادن، من هم عمیقا غمگین شدم. تمام نگرانی هارو درک کردم. و نشون میداد که چقدر میشه از زندگی لذت برد و چه چیزهای کوچیکی ممکنه با اهمیت باشه که تو روزمرگی ما گم شده، تفاوت دو شخصیت که چطور باهم کنار اومدن و خواسته های متفاوتی داشتن. ممنون از کتابراه بسیار دوست داشتم کتاب رو اما باید یک بار دیگه گوش کنم چون نکات زیادی برای زندگی داره.
جواد بذری
۱۴۰۳/۰۷/۱۵
کتاب بسیار فوق العاده معرکه اصلاً هرچی بگم کم گفتم فضاسازی ها درک احساسات نشون دهنده قلم بسیار قوی نویسنده است و البته مترجم که بسیار روان و خوب ترجمه کرده. در نهایت قدرت تیم گویندگی و اجرا رو نباید دست کم بگیرم صداها احساسات در صحنه های مختلف بسیار حساب شده و دقیق بود و جوری هم نبود که احساس کنم دارم نمایشنامه صوتی گوش میدم خیلی کتاب خوب و قوی ای بود توصیه می کنم حتماً گوش کنید
F-E
۱۴۰۳/۰۵/۱۳
واقعا کتاب پرمفهوم و عالی بود و تشکر از مجموعه‌ی کتابراه و گویندگی و صداگذاری عالیشون
این کتاب مفاهیمی مثل قدر لحظه‌های زندگی رو دانستن رو بیان میکنه و به این نکته اشاره داره که در نهایت همه ما خواهیم مرد و چه خوب است که قبل از مردن حسرتی نداشته باشیم و درست زندگی کرده باشیم... چند روزی گذشته که این کتاب رو خوندم ولی هنوز ذهنم درگیر پایان غمگین این کتاب و حقیقتی که باید همه ما بدونیم هست...
Monika
۱۴۰۳/۰۳/۲۹
خب این کتاب نشون میده اگه کسی واقعا خوب باشه، با یک روز دوستی هم میتونه خودش رو ثابت کنهولی کسی که بد باشه با صد‌ها سال دوستی هم هرگز ثابت نخواهد شددر واقع روفوس و متیو کاملا برعکس هم بودن ولی ذات درستی داشتن و همین نقطه مشترک باعث شد همه چیز زیبا باشه و موجب عشق اونها بشه هرچند که این نسخه سانسور شده هست شبه هرحال کتاب بسیار جالبی بودفقط به دلیل سانسور بودن یک امتیاز کم میدم
پرنیان جاویدان
۱۴۰۳/۰۵/۱۵
در کل کتاب جالبی بود و صدا گذاری و دوبله و موسیقی پس زمینه باعث شد که گوش کردن این کتاب و مفهومی که داشت باعث شد نه فقط برای من بلکه برای دوستانی که همراهم این را گوش کردن تجربه‌ای عالی به وجود بیاد. از همه‌ی عزیزانی که برای این کتاب زحمت کشیدن تا افرادی مثل ما بتوانیم تجربه‌های جالب مثل این داشته باشیم، از تجربه مون درس بگیریم و لذت ببریم صمیمانه سپاسگزارم. 🌹🌹❤❤
Nahid Ghovanloo
۱۴۰۳/۰۲/۲۵
فصول ابتدایی واقعا خسته‌کننده بود اما بعد کم‌کم بیشتر مورد توجه‌ام قرار گرفت، در مجموع داستان خوب و قابل تاملی بود و میتونه دیدگاه متفاوتی از زندگی رو بهمون بده، اما با وجود شرایط اجتماعی امروز و اینهمه فشار روحی و روانی، این داستان به شدت من رو افسرده و مضطرب کرد به نحوی که در عین حال که دوسش داشتم دلم میخواست زودتر تموم بشه
اجرای راویان و موزیک هم خیلی خوب بود
ممنون
Hani
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
معمولا تو این ژانر کتاب نمیخونم کاملا اتفاقی این کتاب انتخاب کردم اما واقعا خوشحالم که این اتفاق افتاد.
مطمنم جز کتابای که تا سالها بهش فکر میکنم.
((مرگ)) شاید تو خلاصه کتاب و نظرات تو ذوق بزنه و با خودتون بگید نه دلم نمیخواد همچین کتابی بخونم و غمگین بشم مثل تفکر خودم وقتی نظرات خوندم اما باید بگم این کتاب در مورد مرگ نیست در مورد …عشق به زندگیه
رسول روشندل
۱۴۰۳/۰۸/۱۰
تاحالا با هیچ کتابی اشک نریخته بودم
نه برای روفوس یا متیو
برای خودم برای تمام کارهایی که باید قبل از مرگم انجام بدم
برای دلتنگی تمام عزیزانم برای فرصت‌های لمس زندگی که از دست دادم و برای این سوال که:
اگر امروز من روز اخری باشم چی؟؟ شایدم باشم
خوانش کتاب شاهکاره و جذاب افکت‌های صدایی فوق العاده س جوری که اصن نمیتونم گوش دادنش رو متوقف کنم
مبینا قدمی
۱۴۰۳/۰۶/۱۴
بر خلاف این همه نظر مثبت بنظرم کتاب واقعا خسته کنننده بود این داستان آخرین دوست و اخرین روز زندگی میتونست جذاب تر بیان بشه.
اگر دنبال جمله‌های تاثیرگذار هستید سراغ این کتاب نیاید.
اما ۳ ستاره بخاطر این درگیری ذهن که همش میگه شاید فردا و شاید هفته‌های دیگر وقتش باشه. این میتونه خیلی کمک کنه که آدم از یسری رفتارا و عادت هاش دست بکشه.
خسته نباشید
mh
۱۴۰۳/۰۵/۱۸
تا الان چند قسمت از این کتاب رو گوش کردم
صدا گذاری، ترجمه، گویش، همه چیز واقعا عالیه اگر به این نسخه‌ی صوتی از این کتاب گوش بدید، گوش دادنش رو به خوندنش ترجیح میدید.
فقط یک نکته اینکه هر دو شخصیتی که در کتاب از زبانشون گفته میشه پسرن ولی گوینده داستات خانوم هستن این یکم فضا سازی رو برای ادم سخت میکنه ولی باز هم تایمی که براش میزاری می‌ارزه
رها زند
۱۴۰۳/۰۲/۱۰
مردمی که از مرگ خود آگاه می‌شوند چگونه رفتار میکنند؟ داستانی که حال مردمانی را میگوید که از مرگ خود باخبرند، هر کدام واکنشی نشان می‌دهند و نزدیکانشان نیز. متیو و روفوس دو پسر نوجوانی هستند که با آن‌ها تماس گرفته و به آن‌ها می‌گویند بزودی می‌میرند. طی یک پیام رسان با یکدیگر دوست می‌شوند و می‌فهمند بهترین دوست یکدیگرند. این کتاب روانی ساده دارد.
1 2 3 4 5 6 >>