نقد، بررسی و نظرات کتاب برگ باد - گابریل گارسیا مارکز

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Behnamakhondi
۱۴۰۳/۰۹/۱۵
برگ باد" روایتگر داستانی پیچیده و چند لایه است که در آن مفاهیم زمان، حافظه و مرگ به شیوه‌ای شاعرانه و عمیق بیان شده‌اند. داستان از زبان سه راوی مختلف - یک کودک، پدرش و مادربزرگش - بیان می‌شود و هر یک از دیدگاه‌های مختلف خود به ماجراهای زندگی یک پزشک و خانواده‌ای که او را پناه داده‌اند، می‌پردازند. این ساختار روایی چندگانه، به خواننده این امکان را می‌دهد تا از زوایای مختلف به رویدادها نگاه کند و به فهم بهتری از عمق و پیچیدگی شخصیت‌ها و داستان برسد.
مارکز با توانایی ویژه‌اش در خلق فضا و شخصیت‌پردازی، توانسته است دنیایی پر از احساسات و تضادها را به تصویر بکشد. نثر او روان و شاعرانه است و خواننده را به عمق تفکرات و احساسات شخصیت‌ها می‌برد. هر جمله به دقت و با جزئیات توصیف شده، و این دقت در توصیف به خواننده کمک می‌کند تا به دنیای درونی شخصیت‌ها نزدیک‌تر شود و با آن‌ها ارتباط برقرار کند.
در "برگ باد"، مارکز به موضوعات فلسفی و اجتماعی مختلفی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه قدرت، سیاست و مسائل خانوادگی می‌توانند زندگی افراد را تحت تأثیر قرار دهند. این رمان نه تنها یک داستان جنایی یا خانوادگی بلکه یک مطالعه عمیق از روابط انسانی و نقش قدرت در زندگی ماست. مارکز با ترکیب عناصر واقع‌گرایی جادویی و واقع‌گرایی اجتماعی، توانسته است اثری خلق کند که همزمان هم واقعی و هم خیالی به نظر می‌رسد.
**تجربه‌ی شخصی من از خواندن "برگ باد"**:
خواندن "برگ باد" برای من یک تجربه فوق‌العاده بود. احساس کردم که به دنیای خاصی پا گذاشته‌ام که پر از زیبایی و درد است. شخصیت‌ها به شکلی عمیق و دقیق به تصویر کشیده شده بودند که گویی هر کدام را شخصاً می‌شناختم. ماکوندو به گونه‌ای به تصویر کشیده شده بود که حس می‌کرد
F.Namazi
۱۴۰۲/۰۶/۰۹
حاوی اسپویل
مهم‌ترین شخصیت داستان، دکتر است، چرا که نه تنها ماجرای دفن او رخداد اصلی داستان است، بلکه غرایب رفتاری او باعث شده است شخصیت‌اش کاملا تشخص بیابد. او سال‌های سال در خانه‌اش می‌ماند و بیرون نمی‌آید. تنهایی عظیم و خاص دکتر و ایستادگی‌اش در برابر خواسته‌های جامعه، از ویژگی‌هایی است که به خواننده غریب بودن آن را القا می‌کند. دکتر انسانی نامتعارف است که انگار از اعماق تاریخ به ماکوندو پرتاب شده است. از طرفی رفتار او انتقام جویانه و کینه توزانه است. هنگامی‌که با ورود دکترهای شرکت موز بیماران ماکوندو دیگر به او مراجعه نمی‌کنند، او هم تصمیم می‌گیرد طبابت را رها کند و طوری بعدها روی این موضعش پافشاری می‌کند که وقتی مردم شهر زخمی‌هایشان را که دم مرگ‌اند نزد او می‌آورند، او باز در به روی کسی نمی‌گشاید و از آن زمان دشمنی مردم شهر را نسبت به خود ایجاد می‌کند. مرگ او نیز جالب است. به گفته سرهنگ او زمانی خود را به دار می‌آویزد که دیگر مدت‌هاست ظاهرش مانند مردگان شده است.
محمدرضا مولاءی
۱۴۰۲/۰۱/۱۷
کتاب در مورد فرهنگ و عقاید کلمبیای دههٔ ۴۰ میلادی است. که تو قرن بیستم در بعضی جامعه‌ها مشاهده می‌شود، که چگونه با آبروی خانواده‌ای می‌توانند بازی کنند. یا به کسی که تو لاک خودش است انواع تهمت‌ها را بزنند. یا بچه‌ای را در مجالس ترحیم یا مهمانی‌ها که حضورش نیاز نیست و حتی برایش مضر است شرکت می‌دهند. (برداشتم از برک باد، اگر خیلی شخصی کنم اینکه امتیازاتی که از طرف شخص یا شرکت و... برایمان داده میشود اگر با درایت و آینده نگری برخورد نکنیم زود از دست خواهیم داد. چون همه در پی منفعت خود هستند وقتی کارشان تمام شد. پشت سر خود نگاه نکرده می‌روند. بخصوص شرکتهای پیمانکار) در آخر اینکه وقتی محل زندگی یا کسب و کارمان از رونق افتاد بایستی جرات کنیم برای یافتن محل مناسب ترک دیار کنیم و به نشانه‌ها یا یادگاری‌های پدرانمان وابسته نباشیم.
Sepid Mmm
۱۴۰۲/۰۱/۱۹
کتاب خوبی بود و سبک نگارشش نیز بسیار روان بود و البته این را می‌توان از مهارت مترجم در ترجمه کردن دید
ولی از چند جهت ایراد داشت:
اول اینکه در سر فصل‌های مشخص شده نگفته شده بود که هم اکنون چه کسی حرف می‌زند چون داستان سه تا راوی داشت که ناگهانی حرف می‌زدند و آدم گیج میشد و بعد از اندکی متوجه میشد که دیالوگ‌ها برای چه کسی است
ایراد دوم اینکه سادگی زیاد کتاب باعث شده بود کسل کننده شود
نویسنده هر چند زیاد سعی کرده بود که داستان معمایی باشد ولی باز هم جذابیت آنچنانی نداشت
گاها ابهام‌هایی به وجود می‌آمد که منتظر بودی رفع شوند ولی همچنان افزوده می‌شدند کتاب، کتابی با انتهای باز نبود که بتوانیم خودمان تکمیل کنیم بنابراین استفاده از اینگونه مسائل از جذابیت کتاب کاسته بود
مهرداد
۱۴۰۳/۰۶/۰۴
کتابی که دیدگاه جدیدی (حداقل به من) نداد پیام هایی که کتاب میرسوند، جوری سطحی بود که به درد زمانه نگارش خودش میخورد. توصیف های طولانی و گاها بی مفهوم که مجبور میشی از روش بگذری و بخشی از نوشته رو جدی نگیری. خط داستانی کسل کننده که فقط با سوال هایی که تو ذهن ایجاد میکرد، خواننده مجبور به ادامه خوندن داستان میشد، خود داستان جذابیتی نداشت. عوض شدن ناگهانی صحنه ها و همچنین راوی ها بدتر باعث گیجی مخاطب میشد. احساس میکنم نویسنده تو نگارش این داستان خواسته بگه قدرت دست منه و خواننده هرچی مینویسم باید قبول کنهولی یه نکته ی جالبی که داشت توصیف یک صحنه توسط سه راوی مختلف بود و این یکم کسل کنندگی داستان رو کم میکرد درکل کتابی نیست که بخوام دوباره بخونمش
ali mahroghi
۱۴۰۲/۰۱/۲۵
کتاب برگ باد کتابی با یک نگرش تلخ و تاریک به گوشه‌ای از تاریخچه شهر ماکاندوست. یک اتفاق ساده که خاکسپاری دکتری مرده ست رو واکاوی میکنه و این مرگ رو از زاویه دید سه نفر نگاه می‌کنه. بی نهایت سوال در این کتاب بی پاسخ می‌مونه و پایان باز کتاب هم به نظر من چندان جذاب نیست. نقطه قوت کتاب قلم بسیار زیبای پائولو کوئیلو و البته کوتاه بودن داستانه. خواننده شاید دوست داشته باشه لااقل تکلیف بعضی از معماها داده بشن اما متاسفانه اکثر اونها بی پاسخ می‌مونند. در پایان خوندن این کتاب رو به کسانی که چیز دیگه‌ای واسه خوندن ندارن اما مثله من اعتیاد به مطالعه دارند پیشنهاد می‌کنم.
رضا میری
۱۴۰۲/۰۴/۰۶
با سلام و درود و تشکر از کتابراه بابت ارائه این اثر
این اولین کتاب بود که از گابریل گارسیا مارکز مطالعه کردم و البته انتظارم از مطالب و جذابیت کتاب خیلی بالا بود ولی خیلی به دلم ننشست. چون خیلی زیاد به جزئیات بی اهمیت پرداخته بود. بیان از زبان راویان مختلف خواننده را گیج می‌کرد و یکباره از یک راوی به راوی دیگر می‌پرداخت و در اثنای مطالعه دیر متوجه میشوی که نقل قول تغییر کرده است. مطالب داستان حس نا امیدی و بدون هدف خاصی رو القاء می‌کنه. البته ممکنه بعضی از عزیزان از این سبک آثار استقبال کنند و دوست داشته باشند که مطالعه کنند. با سپاس فراوان.
محمد مهدی مظفری
۱۴۰۲/۰۴/۰۷
کتاب برگ و باد  استعاره‌ای از فساد جامعه است و عنوان داستان اشاره‌ای به انبوه جمعیتی دارد که در دوران کوتاه رونق اقتصادی به ماکوندو هجوم می‌آوردند و به دنبال تلخکامی و رکود اقتصادی آن جا را ترک می‌کنند ولی این کتاب از گابریل گارسیا مارکز به نظر من یکی از ضعیف‌ترین کار‌های این نویسنده معروفه و داستان خالی از هیجان و کسل کننده پیش میره و نباید با نگاه به نویسنده کتاب را انتخاب کرد و صرفا این داستان یک اثر ادبی است. در کل اگه تا الان هیچ کدوم از آثار گابریل گارسیا مارکز رو نخوندید پیشنهاد نمیکنم که از این اثر شروع کنید
محمدعلی احمدپور
۱۴۰۲/۰۱/۱۸
شاید بعضی از خوانندگان به این داستان امتیاز کامل بدهند...
اما بنظر من که 4 ستاره به این داستان بیشتر تعلق نمی‌گیرد!!
این داستان در همان دهکده سرهنگ بوئندیا در رمان صد سال تنهائی اتفاق میافتد و به دیدگاه هر جامعه و مخصوصا بعضی از افراد سرشناس به زندگی می‌پردازد
و دیگر اینکه اخلاق تا چه اندازه در خانواده‌های قرن ۱۹ و اوایل قرن 20 ارزش و اعتبار دارد....
اما در هر صورت داستان زیبائی از احساسات جنسی و پایبندی به قول و قرار و مهمان نوازی به گونه‌ای متعصبانه می‌باشد. ا
منکه لذت بردم.
ebrahim akrami
۱۴۰۳/۰۱/۱۱
اگر با نوع نگارش نویسنده آشنا باشید میدونید که توصیف‌های دقیق و بعضا طولانی از ویژگی‌های کتاب‌های گابریل گارسیا مارکز هست، داستان توسط چند راوی تعریف میشه که ممکنه گیج کننده باشه. از این دو مورد که بگذریم، داستان پر مفهوم و عمیقی داریم که هرچند درمورد جامعه کلمبیا دهه ۵۰ مطرح شده اما انگار برای همین روزها نوشته شده. اینکه چطور راحت به دیگران تهمت می‌زنیم، قضاوت میکنیم و آبروی یک نفر رو تحت شعاع قرار میدیم
mersedeh dadjou
۱۴۰۲/۰۸/۱۰
من کتابهای دیگه‌ای هم از مارکز خوندم و این کتاب هم با توجه به اینکه کلا مارکز سبک نوشتاری به شدت توصیفی (گاهی حوصله سر بر) داره مثل بقیه‌اش بود. ولی داستانی که توی این کتاب روایت شده بود خیلی خاص نبود. نوشته‌های بهتری هم از مارکز وجود داره. کلا اگر حوصله توصیف و جزئیات بیش از اندازه رو ندارید سراغ این یکی نرید حتی اگر مارکز خوندید
شهنام گرجی
۱۴۰۲/۰۲/۲۲
اول کتاب متوجه نبودم که چهار راوی داستان را تعریف می‌کنند هر چه جلوتر رفتم برایم جالب شد و می‌خواستم جلوتر رفتن راویان را بخوانم و بدانم.
داستان برگ باد که توفان برگ هم نام دارد از شهری در خیال مارکز و هجوم صنعت و بعد رخت بر بستن آن از شهر و اتفاقاتی که بر سر مردم و یک خانواده خاص می‌آید صحبت میکند
جالب است🌸
کاربرA.Z
۱۴۰۳/۰۲/۲۷
متاسفم... ندیدم توی نظرها هیچکسی به این موضوع اشاره کنه، به ناچار خودم دست بکار شدم شاید راه برای خواننده‌های متاخر کتاب روشن تر بشه! دکتر و کشیش در هنگام ورود اشتباه گرفته میشن و به نوعی جا به جا میشن، به رفتارهای دکتر در مقام کشیش بیشتر توجه کنید، داستان زیباتر و برخی ابهام‌ها مرتفع میشه.
Masi
۱۴۰۳/۰۱/۰۶
"توفان برگ" (برگ باد) در رمان گابریل گارسیا مارکز، استعارهای از فساد و تغییرات اجتماعی است که با هجوم و سپس خروج جمعیت از ماکوندو در پی نوسانات اقتصادی همراه است. تنهایی و فساد اخلاقی، که از طریق شخصیت پزشک نمایان می‌شوند، در تک گویی‌های راویان و خاطرات دوران شکوفایی و رکود شهر تأثیر میگذارند.
مهسا تبریزی
۱۴۰۲/۰۷/۰۴
من این کتاب رو بخاطر سبک و نوع نوشتن داستان از نگاه شخصیت‌های مختلف خیلی دوست داشتم، برخلاف بقیه برای من کسل‌کننده نبود چون همین نوع تعریف داستان باعث شد بیشتر لذت ببرم.
فهمیدن اینکه الان داستان از نگاه کدوم راوی هست اصلا سخت نبود به نظرم از هوشمندی نویسنده بود
علیرضا طیبی
۱۴۰۲/۰۵/۰۵
خوب بود فقط کتاب از زبان سه شخصیتی که توی داستان هست، داستان رو نقل میکنه ولی اصلا نشونه‌ای برای جدا کردن اون‌ها نیست و باید خودت حدس بزنی کدوم شخصیت داره صحبت میکنه.
در کل پیام قشنگی داشت کتابهای گابریل خیلی پیام‌های ساده و قشنگی توی خودش داره..
HamidReza Abedi
۱۴۰۲/۰۳/۱۶
خوشم نیومد
گرچه میدونم خیلیها عاشق مارکز هستند و دوستش دارند
لاجرم چند دفعه خودمو واذار کردم که تعدادی از کتابهای مارکز رو بخونم
و گرچه میدونم عاشقان مارکز از نظر من بدشون میاد و احتمالا منو تکفیر میکنن ولی من هیچوقت از نثر کسالت آور مارکز خوشم نیومد
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
کتاب سه تا راوی داشت که یهو میدیدی عوض شدن. داستان کتاب جذاب نبود، فقط داستان فقط فرهنگ و اخلاق مردم منطقه رو بیان کنه. علت افسردگی و خودکشی دکتر بیان نشد. و همچنین ابهامات دیگه‌ای داشت. انگار هرچی نویسنده‌ها خواننده رو گیج تر کنند معروف تر میشن
مریم نیک روز
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
اولین اثر مارکزه نمیشه ازش انتظار بالایی داشت... میشه روند پیشرفت مارکز تو کار نویسندگی رو با مطالعه آثار بعدیش ببینیم این نویسنده از همون ابتدا رو سکوی نخست نبوده و امیدواری به نویسندگانی که قلم شون تازه س رو میده که بنویسند و بنویسند...
س س
۱۴۰۲/۰۲/۰۱
من رمان رو دوست داشتم داستان تو مکانی اتفاق افتاده که رمان صد سال تنهایی بوده ماکوندو شخصیت دکتر هم جالب بود اول فکر میکنی چه آدم سنگدلی هست ولی آخر داستان میفهمیم که این جور نبوده آدم مهربانی بوده و داماد کلاهبردار که رفت
بهاره
۱۴۰۳/۰۱/۰۹
کلا برای خوندن کتاب‌های مارکز باید خیلی حوصله داشت چون هم متنش سنگینه هم اسامی و جزییات زیادی بکار میره که باید دایما در طول داستان تمامی اینها رو بخاطر اورد، این کتاب خیلی مجذوبم نکرد، با وجود اینکه ترجمه خوبی داشت.
Mohammad Bagheri
۱۴۰۲/۱۰/۱۲
شاید در وهله نخست مطالعه داستان برای خیلی از خوانندگان گیج کننده بوده و جذاب نباشد، اما بررسی موضوع داستان که در معرفی کتاب بیان شده کمک قابل توجهی به درک بهتر داستان و جذابیت اون می‌کنه.
داستان روایت خوب و عمیقی داره.
فاطمه حاج نوروزی
۱۴۰۲/۰۲/۲۰
هر چی سعی کردم نتونستم با کتابش ارتباط بر قرار کنم. برام جالب بود چون کتابهای دیگری از گابریل هم خونده بودم مثل صد سال تنهایی و همچنان جذابیت این کتابها که باعث میشه کلی جایزه برنده بشه رو نفهمیدم در کجاست
فاطمه کافی
۱۴۰۲/۰۱/۱۳
بعضی قسمت‌های داستان کسل کننده میشه ولی به طور کلی دید خوبی درمورد مسائل اجتماعی و انحطاط اخلاقیات در جامعه میده و خب ارزش یکبار خوندم رو داره
فاطمه منتظرقائم
۱۴۰۲/۰۴/۱۳
امکان نداره این خواننده رو بشناسید و یه کتاب ازش خونده باشید و نخواهید بقیه کتابهاشو بخونید.
برگ باد رو دقیقا تو شرایطی شروع کردم که خیلی کمک کرد به بهبود حالم.
ممنون از پیشنهادها و کتابهای خوبتون
افسانه
۱۴۰۳/۰۱/۱۳
کتاب‌های آقای مارکز واقعا قشنگ هستن من به شخصه واقعا لذت بردم دوبار خوندم و مطمئنم حتما بچندبار دیگه هم میخونم خیلی دوستشون دارم. کتاب صد سال تنهایی رو هم پیشنهاد میدم
ا.د.
۱۴۰۲/۰۶/۲۰
حقیقتا خیلی گیج کننده بود چون نمیتونستم تشخیص بدم کدوم شخصیت داره صحبت میکنه و تا اخر کتاب همین مشکل رو داشتم.
ولی میشه گفت که داستان جالب بود.
از زحمات شما قدردانم.
Parastoo Nahad
۱۴۰۲/۰۲/۰۶
من نتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم و متاسفانه نیمه راه از خواندنش انصراف دادم... اصلا چیز جذاب و گیرایی نداشت مخصوصا نوع نگارش درهم و مشخص نشده اش
مجتبی شکرانی
۱۴۰۲/۰۲/۰۲
نوع نگارش کتاب یا شاید نوع ترجمه باعث شده داستان خیلی بی سر وته دیده بشه زاویه روایت داستان به یکهو بین سه شخصیت جابه جا میشه و نمیشه مرز بین هر روایت رو فهمید
ساناز ابراهیمی
۱۴۰۲/۰۱/۳۰
من اصلا نمی‌تونستم با این کتاب ارتباط خوبی بگیرم و نصفه نیمه رها کردم البته همون نصفه را هم که خواندم خیلی با سلیقه‌ی من هماهنگ نبود
بازم ممنون از کتابره
محمدرحیمی
۱۴۰۲/۰۱/۱۳
تو این کتاب با یکسری وقایع آشنا میشویم که ممکنه تو زندگی هر فردی تکرار شده باشد
خواندنش یه طرف آدم را به تخیل وا میدارد ولی با وجود همه اینا بازم قشنگیش به همونه
حامد جامه بزرگی
۱۴۰۳/۰۱/۰۳
گابریل گارسیا مارکز، کتاب این نویسنده از دیدگاه هاشو دوست دارم، نگاهی دوست داشتنی جذاب این نویسنده بوی جالبی به ادبیات میده، امیدوارم لذت ببرید.
فیروزه ابراهیمیان
۱۴۰۲/۰۱/۲۸
همیشه سطح کتابهای مارکز برام بالا بوده و به سختی باهاشون ارتباط برقرار کردم، خیلی حوصله میخواد و درک و تمرکز زیادی که فهمید دقیقا چه چیزی داره روایت میشه.
پونه
۱۴۰۲/۰۱/۲۸
قشنگ بود، آروم و لذت بخش
اولین کتابیه که از گابریل گارسیا مارکز می‌خونم
البته که لذت بردم، اما بستگی به سلیقه و حال و هوا داره که بتونید بخونیدش
مینو رحمتی
۱۴۰۲/۰۱/۱۷
جالب بود درگیر می‌کنه آدمو که همه شو بخونه و از رازهاش سر در بیاره
اولش آدم فکر می‌کنه دکتر خیلی آدم بد جنسی بوده ولی آخر داستان ورق بر می‌گرده..
سیدنعیم احمدی
۱۴۰۳/۰۱/۰۵
ادامه کتاب صدسال تنهایی یا درواقع برای فهمیدن بهتر ان کتاب خواندن این در ابتدا توصیه میشود و حاوی مطلب یا موضوع مهمی نیست
یاسمین کشتکاران
۱۴۰۲/۱۲/۰۷
مثل تمام آثار گابریل گارسیا جذاب و گیج کننده از ان کتاب ها هست که باید به نظر من ۲ بار خونده بشه تا به معنای درونش پی ببری
مهران رشیدی
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
گابریل یه نویسنده معمولی نیست اون به درجات بالایی از نویسنده گی رسیده همه کتاب هاش مثل برگ باد بسیار عالیه واقعا لذت بردم
م.ع
۱۴۰۲/۰۱/۲۷
در مورد مرگ و اندوه و فقر است. اگه یکم حوصله کنید شاید کتاب بتونه جذبتون کنه و در فضای داستان پیش بروید و سفری به آن زمان داشته باشید
ندا فضلی
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
من عاشق کتابهای مارکز و سبک نوشتن او هستم از خواندن کتاب برگ باد هم لذت بردم و آن را توصیه می‌کنم به همه‌ی دوست داران ادبیات
حسین محمدی
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
شخصا باسبک رئالیسم جادویی که سبک مارکزاست ارتباط برقرارنمیکنم ولی البته کتاب عشق درسال وبای مارکزفوق العاده است وداستان خطی دنبال میشود
لیلی فرجام
۱۴۰۲/۰۱/۱۳
اولین کتابی که از این نویسنده بزرگ‌ خوندم
دوست نداشتم قلم روان که صحنه‌ها به تصویر کشیده شده من همراه کرد با فضای محتوا
م.ح
۱۴۰۲/۰۱/۱۳
کتاب متوسطی بود. البته چون سلیقه افراد درخواندن کتاب، متفاوت است، ممکن است عده‌ای واقعا ازخواندن این کتاب، لذت ببرند.
Debora
۱۴۰۳/۰۱/۰۷
مگر میشه درباره آثار مارکز نظر منفی داد. قطعا آثار ایشان شاهکارهای ماندگار ادبیات هستند و باید از آن‌ها مشق گرفت
📚 احسان نظری 📚
۱۴۰۳/۰۱/۰۷
خواندن این کتاب بهم بسیار انگیزه داد برا داستان نوشتن، چون فهمیدم غول‌هایی مثل مازکز هم اثار متوسط داره.
حمید
۱۴۰۲/۰۳/۰۳
کتاب برگ باد من در مورد این کتاب نظری دارم چون این کتاب مورد علاقه من هست و نظر دادن برای این کتاب مشکل است
مهدی عزتی
۱۴۰۲/۰۱/۱۴
به نظر من متن خیلی کسل کننده‌ای داشت و نتونستم زیاد درگیر ماجرا بشم درکل زیاد خوشم نیومد ولی برای یکبار خوب بود
🌱Hany Joon🌱
۱۴۰۳/۰۱/۱۱
رمانش دوست نداشتم یکی از دلایلش تعدد راوی توی داستان بود که خواننده رو کاملا گیج می‌کرد.
Sahar
۱۴۰۲/۰۲/۲۰
اووووف خیلی خسته کننده و سیاه نمایی شده،
من که پیشنهاد نمیکنم و حتی نتونستم تا انتها بخونم
Nouri
۱۴۰۲/۰۱/۲۳
کتاب به سبک خاصی نگارش شده که شاید برای همه جذاب نباشد و مخاطب خاص خودش را جذب کند
1 2 >>