نقد، بررسی و نظرات کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق - آگاتا کریستی
4.5
40 رای
مرتبسازی: پیشفرض
فاطمه رحیمی
۱۴۰۱/۱۱/۰۶
50
داستان به نوعی شخصیتهای حاضر در صحنه جنایت را معرفی میکند وسر نخهایی را میدهد تا وقتی که جنایت بوقوع بپیوندد مخاطب به همه شخصیتها شک کند و در آخر هم از نتیجه بهت زده شود شخصیت اصلی پوآرو بطور اتفاقی در صحنه حاضر و مغزش مثل کامپیوتر کار میکند تو گویی ساخته شده برای تحلیل داده و هیچ فکر مزاحمی بر آن تاثیر نمیگذارد پوآرو بطور اتفاقی مجبور است برای پروندهای بفوریت به انگلیس برود حرفهای مشکوکی که از سرهنگ و مری میشنود حرفی که مدیر شرکت راجع به تنوع مسافرها در آن وقت سال میزند چهره عجیب آن پرنسس زشت پر حرفیهای خانم هابارد یا کنت و کنتس که اصلا شک بر انگیز نیستند ولی اینجا اول شک است و.... وجود دکتر کنستانتین که مشخص نیست چرا در قطار حضور دارد و بارش برف سنگین مسدود کننده و البته پوآرو که خودش به دلیل اینکه کارآگاه زبر دستی هست فنهایی را هم بلد است که به مددش میآیند مثل استفاده از سیمهای کلاه که توانست در واقع کلید واژه داستان را مشخص کند وآن آرمسترانگ بود وطبیعی است که پوآرو همه چیز را در مورد پرونده آرمسترانگ بداند البته اینکه مقتول، مظنون یا عامل آن پرونده هست حدس قویست که با رفتار خود مقتول و گفتار منشی قوت میگیرد بهر حال پوآرو با اعتماد به نفس به کشف معمای قتل از روی کنار هم گذاشتن آنچه دیده و شنیده و رد فرضیات خود میپردازد که خوب اینجور مواقع روانشناسی افراد مظنون به رد یا قوت فرضیات کمک میکند از عوامل کشف پلیسی جرم فقط تحلیل جراحات و تعیین محدوده زمانی از ناحیه دکتر در محل حضور دارد سرانجام اینکه مشاهدات افراد همدیگر را هم پوشانی میکنند و تناقضات موجود در خصوص زمان دقیق قتل و عدم امکان خروج قاتل از قطار ذهن پوآرو را در مسیر کشف راز قتل قرار میدهد
الحق و انصاف لقب ملکهی جنایت برازندهی آگاتا کریستی هست و این کتاب بدون شک یه شاهکاره. داستان به صورت جذاب نوشته شده بود، به طوری که دوست داشتم کتاب رو زودتر تموم کنم و از طرفی دوست داشتم کتاب تموم نشه. با وجود اینکه جزئیات ریز و دقیق و بی شماری داشت، ذهن رو درگیر میکرد و نه تنها حوصله سر بر نبود بلکه بر جذابیت داستان اضافه هم میکرد. از اول تا آخر داستان اینکه حدس بزنی قاتل واقعی چه کسیه واقعا سخت بود و هدف نویسنده هم همین بود و به زیبایی از پسش بر اومد. - من خودم حدس میزدم آقای بوک قاتله، مخصوصا اونجایی که اصرار داشت که پوآرو پرونده رو حل کنه (یعنی از همان فصول ابتدایی) و از طرفی لحظه به لحظه به بعضی از مسافرین شک میکردم تا جایی که از خودم پرسیدم، امکان نداره این موقع سال انقدر واگن استانبول-کاله شلوغ باشه و اتفاقی افرادی که با پرونده دیزی آرمسترانگ مرتبطاند کنار هم جمع شده باشند و حدسم درست بود، همهی اینها از قبل برنامه ریزی شده بود ولی با این همه تفاسیر پایانش منو غافلگیر کرد.
بی شک کارکتر هرکول پوآرو یکی از کارکترهای محبوب و به یاد ماندنی و بسیار باهوش در ضمینه جنایی است و با تکنیکهای خاص خودش در هر زمان و مکانی توانسته معماها رو به طرز خارقالعادهای حل کنه و از خانم کریستی عزیز بابت خلق این شخصیت داستانی ممنونم.
بی شک کارکتر هرکول پوآرو یکی از کارکترهای محبوب و به یاد ماندنی و بسیار باهوش در ضمینه جنایی است و با تکنیکهای خاص خودش در هر زمان و مکانی توانسته معماها رو به طرز خارقالعادهای حل کنه و از خانم کریستی عزیز بابت خلق این شخصیت داستانی ممنونم.
به نظر من یکی از بهترین داستانهای آگاتاکریستی میباشد و پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید و لذت ببرید. داستان در مورد قتل فرد ثروتمندی است که در کوپه خود با ضربات متعدد چاقو به قتل میرسد و در نهایت پوآرو مثل همیشه با بررسی صحنه قتل و شواهد موجود پی به راز قتل میبرد. نویسنده بسیار خود ویژگیهای تک تک مسافران را تشریح کرده و هر چند که با مشخص شدن هویت مقتول انگیزه قتل همان ابتدا مشخص میشود ولی با توجه به شواهد و اظهارات مسافرین قاتل به راحتی قابل شناسایی نیست و این بیانگر هنر نویسنده است که توانسته تا پایان داستان خوانتده را همراه کرده و در نهایت پایان غیر منتظرهای را رقم بزند. نکته جالب طراحی نقشه قتل و هماهنگی بین قاتلین میباشد که طبیعتا اگر کاراگاه باهوشی مثل پوآرو حضور نداشت راز این قتل برملا نمیشد.
کتاب خوب و روونی بود، با ترجمه روون
کلا سبک نوشته کریستی یه مدلیه که دوست داری زودتر تمومش کنی و از هر فرصتی هم استفاده میکنی که این کارو انجام بدی و پیش بینی پایانش هم خیلی دشواره.
فقط من هنوز یه چیزی رو متوجه نشدم از سبک نوشته نویسنده، ترس خیلی در شخصیت هاش هویدا نیست؛ یعنی طرف میدونه یه قاتل پیششه و احتمال دوباره قتل وجود داره، ولی شخصیت هاش فقط دنبال حل مسئله و قاتل میگردن و همه چی منطقی و بدون احساس ترس پیش میره، با این قضیهش مشکل دارم بیشتر
در کل عالی
کلا سبک نوشته کریستی یه مدلیه که دوست داری زودتر تمومش کنی و از هر فرصتی هم استفاده میکنی که این کارو انجام بدی و پیش بینی پایانش هم خیلی دشواره.
فقط من هنوز یه چیزی رو متوجه نشدم از سبک نوشته نویسنده، ترس خیلی در شخصیت هاش هویدا نیست؛ یعنی طرف میدونه یه قاتل پیششه و احتمال دوباره قتل وجود داره، ولی شخصیت هاش فقط دنبال حل مسئله و قاتل میگردن و همه چی منطقی و بدون احساس ترس پیش میره، با این قضیهش مشکل دارم بیشتر
در کل عالی
سلام... به نظر من که کتاب فوق العاده ای بود، وقتی شروع به خوندن می کنی بشدت جذبش میشی و دوستداری زودتر تمومش کنی... نویسنده قشنگ با کارکترا بازی میکنه و بعد از هر استدلال توپ میره تو میدون یه نفر که واقعا هیجان انگیزه... ولیی با تمام این خوبی ها بازم می تونست پایان قشنگتر و پرهیجانی داشته باشه... در مجموع کتاب خوبیه توصیه میکنم حتما مطالعه کنین
بنظرم آگاتا کریستی اصلا جای صحبت و حرف نداره و همه کارهاش بی نظیره من تقریبا تموم آثارش رو خوندم و این اثر یکی از یهترین کتاب هاییه ک نوشته
تشکر از کتابراه ک کتاب خونی رو دوباره تو من زنده کرد
در ضمن فیلم این کتاب هم در سال ۲۰۱۷ شاخته شده با همین نام ک بازیگر محبوب سینمای جهان یعنی جانی دپ در اون ایفای نقش میکنه
پیشنهاد میکنم ببینید
تشکر از کتابراه ک کتاب خونی رو دوباره تو من زنده کرد
در ضمن فیلم این کتاب هم در سال ۲۰۱۷ شاخته شده با همین نام ک بازیگر محبوب سینمای جهان یعنی جانی دپ در اون ایفای نقش میکنه
پیشنهاد میکنم ببینید