نظر فاطمه برای کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق

قتل در قطار سریع السیر شرق
آگاتا کریستی، فاطمه قربان زاده
۴۵ رای
فاطمه
۱۴۰۱/۱۱/۰۶
داستان به نوعی شخصیت‌های حاضر در صحنه جنایت را معرفی می‌کند وسر نخ‌هایی را میدهد تا وقتی که جنایت بوقوع بپیوندد مخاطب به همه شخصیت‌ها شک کند و در آخر هم از نتیجه بهت زده شود شخصیت اصلی پوآرو بطور اتفاقی در صحنه حاضر و مغزش مثل کامپیوتر کار میکند تو گویی ساخته شده برای تحلیل داده و هیچ فکر مزاحمی بر آن تاثیر نمی‌گذارد پوآرو بطور اتفاقی مجبور است برای پرونده‌ای بفوریت به انگلیس برود حرفهای مشکوکی که از سرهنگ و مری می‌شنود حرفی که مدیر شرکت راجع به تنوع مسافرها در آن وقت سال می‌زند چهره عجیب آن پرنسس زشت پر حرفی‌های خانم هابارد یا کنت و کنتس که اصلا شک بر انگیز نیستند ولی اینجا اول شک است و.... وجود دکتر کنستانتین که مشخص نیست چرا در قطار حضور دارد و بارش برف سنگین مسدود کننده و البته پوآرو که خودش به دلیل اینکه کارآگاه زبر دستی هست فن‌هایی را هم بلد است که به مددش می‌آیند مثل استفاده از سیم‌های کلاه که توانست در واقع کلید واژه داستان را مشخص کند وآن آرمسترانگ بود وطبیعی است که پوآرو همه چیز را در مورد پرونده آرمسترانگ بداند البته اینکه مقتول، مظنون یا عامل آن پرونده هست حدس قویست که با رفتار خود مقتول و گفتار منشی قوت می‌گیرد بهر حال پوآرو با اعتماد به نفس به کشف معمای قتل از روی کنار هم گذاشتن آنچه دیده و شنیده و رد فرضیات خود می‌پردازد که خوب اینجور مواقع روانشناسی افراد مظنون به رد یا قوت فرضیات کمک می‌کند از عوامل کشف پلیسی جرم فقط تحلیل جراحات و تعیین محدوده زمانی از ناحیه دکتر در محل حضور دارد سرانجام اینکه مشاهدات افراد همدیگر را هم پوشانی می‌کنند و تناقضات موجود در خصوص زمان دقیق قتل و عدم امکان خروج قاتل از قطار ذهن پوآرو را در مسیر کشف راز قتل قرار میدهد
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟