نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی گتسبی بزرگ - اسکات فیتز جرالد
4.3
25 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب هرچند پایان زیبایی نداشت ولی بیان حقیقتی زیبا را دربر داشت انسانهایی مثل تام مثل دیزی لایق هیچ عشقی نیستن اینها انسانهای کثیفی هستن که دل را مثل هرکالایی خرید و فروش میکنن و کثافتهای خود را با پول پاک میکنن به این آدمها نباید دلخوش بود نباید برای رسیدن به این آدمها تلاش کرد اینها سرابند اگر در را رسیدن به این آدمها قدم برداری مثل این است که در سراب بیابان قدم گذاشتهای هرچه بیشتر پیش روی بیشتر تشنه میشوی و سرانجام تشنه و خسته نا امید سرگشته به مرگ محکوم میشوی این مرگ چه مرگ جسم باشد چه مرگ روح
این رمان اگر توسط مشاهده فیلم و یا خلاصههای اینترنتی اسپویل نشده باشد میتواند یکی از مهیجترین و تکان دهندهترین رمانهای عاشقانهای باشد که هرکسی خوانده باشد. گتسبی و دیزی نمادهایی هستند که هرفرد در طول زندگیاش میتواند برای مدتی نقش آنها را بازی کند. و بنا بر شرایط میتواند هر نقش را مدتی بازی کند و سپس دیکری را بر عهده گیرد. البته خوانش این کتاب زیبا چندان قوی نبود همچنین ترجمه و حذفیات نیز بر جذابیت اثر نیز تاثیر منفی گذاشته بود
وقتی کتاب رو تموم کردم، حسهای خیلی زیادی رو به طور همزمان داشتم! قصه خیانتهای زیادی رو از آدمهای مختلف به تصویر کشید، ولی به نظر من بدترینشون خیانت دیزی به گتسبی بود. دلم برای گتسبی خیلی سوخت! شخصیت باوقار و سنجیده نیک رو تحسین میکردم. ایدهال گرا بودن گتسبی و جلالی که داشت، چشم نواز بود، البته که تنهاییش هم بزرگ بود! دیزی منو یاد کلمهی انگلیسی dizzy مینداخت که به معنی گیج وسردرگم بود. این شخصیت واقعا بین زندگی یکنواختش با تام و عشق نافرجام جوونیش با گتسبی گیج شده بود. (خودش هم نمیدونست چی میخواد!) اون بین هوس خودش و عشق واقعی گتسبی سردرگم بود، و نهایتا هم آخر قصه به نظر من سیاهترین شخصیت، حتی سیاه تر از قاتل گتسبی و یا تام شوهرش بود! گتسبی توی جوونی از جنگ جهانی دوم ضربه خورد و با غیبتش دیزی رو از دست داد و پایان قصه هم از شوهر دیزی و دیزی ضربه خورد. تنها کسی که واقعا باهاش دوست و صادق بود نیک بود، پدرش هم برای اون سوگواری نکرد و به فکر منفعت خودش بود.