نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین دختر؛ سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی (داعش) - جنا کراجسکی
4.7
285 رای
مرتبسازی: پیشفرض
صدیقه محمدی
۱۳۹۸/۲/۱۸
136
این کتاب از چند جنبه قابل بررسیه. اگه بخوای بدون قضاوت کردن نادیا نظر بدی، باید تحسینش کنی که تونسته سرگذشت پر رنجش رو با وجود تعصبات خانوادگی و مذهبیش به گوش دیگران برسونه تعصباتی که حتی نادیا مجبور شد تا مدتی بلاهایی که سرش اومده رو از بقیه پنهان کنه. ولی اگه بخوای از نظر جنبههای منفی کتاب رو نقد کنی چند موضوع قابل ذکره. اول انفعال زیاد نادیا دربرابر داعشیها (برعکس بقیه دختران داعشی یا حتی هر دختر نجیب دیگری) دوم تطهیر کامل عقاید ایزدی (چون نمیشه دین حسابش کرد) و تقبیح مسلمانان (شیعیان رو باعث ظلم به سنیها در نتیجه ظلم سنیها به ایزدیها) و طرفداری و تحسین غربیها و آمریکاییها و نجات بخش دونستن این دولتها. من هنوز هم در تعجب نوشته شدن این کتاب توسط دختری هستم که آبرو داری از هرچیزی براش مهمتر بود برا نجابتشون در مقابل داعشیها تلاش نمیکرد ولی آبروش رو دو دستی میچسبید براهمین کتابش هم زیاد شفاف نبود و نکات مبهم زیاد داشت
بالاخره تونستم این کتاب رو بخونم. این کتاب به طور مختصر راجع به زندگی نامه یه دختر وبه طور مفصل راجع به زندگی او در میان داعش پرداخته است. همه اتفاقات خیلی سریع و در لحظه اتفاق افتاده و علی رغم رنجهای زیادی که به این دختر تحمیل شده اما به نظرم این دختر بیشتر از اینی که توضیح داده میتونسته مقاومت کنه و از خودش و خانوادش دفاع کنه و میتونسته امید بیشتری در دل داشته باشه اما به واسطه این که دینشون رو در ظاهر ازشون میگرفتن و دقیقاً تحت تاثیر همین موضوع خودش رو باخته و نا امیدی همه وجودش رو فرا گرفته انقدر که خدای درونش رو گم کرده و ذهنش برای مقابلهای سخت تضعیف شده. این دقیقاً همین کاریه که داعش با جمعیت اقلیتهای مذهبی کرده. توصیه من به نویسنده و راوی کتاب: تجمیع قدرت دین و مذهب (الهی) دردل، ذهن و استفاده از داشتن آن در لحظههای سخت و تکان دهنده زندگی است.
هم این کتاب هم کتابهای مشابه مثل دختری که از چنگ داعش گریخت، کتابهای بسیار تکان دهندهای از واقعیت جنگ هستند و چهرهی منحوس جنگ رو تمام رخ به تصویر کشیدن. هم نوشتن کتاب و هم خواندن کتاب واجب در هر جنگیه تا شاید روزی برسه انسانها، دست از هم نوع کشی به هربهانه و با هرهدفی بکشن.
ولی با تمام این اوصاف، به نظر من کمی مغرضانه داره به مذهب و دین خاصی در این جنگ هولناک داعش پرداخته میشه تا هر چه بیشتر اسلام رو مهجور و منفور نگه دارن.
توی این جنگ، فقط ایزدیان نبودن که خانمان سوز شدن. ولی نه کتابی، نه جایزه ای، نه صلح نوبلی. جنگ اگر زشته، برای تمام افراد اون جامعه زشته. منصفانه نیست به گروهی اینچنین پرداخته بشه و گروهی فراموش شده، از حافظهی تاریخ پاک بشه.
ولی با تمام این اوصاف، به نظر من کمی مغرضانه داره به مذهب و دین خاصی در این جنگ هولناک داعش پرداخته میشه تا هر چه بیشتر اسلام رو مهجور و منفور نگه دارن.
توی این جنگ، فقط ایزدیان نبودن که خانمان سوز شدن. ولی نه کتابی، نه جایزه ای، نه صلح نوبلی. جنگ اگر زشته، برای تمام افراد اون جامعه زشته. منصفانه نیست به گروهی اینچنین پرداخته بشه و گروهی فراموش شده، از حافظهی تاریخ پاک بشه.
کتاب تأثر بر انگیز و خوبی بود. هر صفحه ش رو که خوندم احسنت گفتم به شرف کسانی که خون دادند تا دختران ایرانی به این سرنوشت دچار نشوند. هنوز هم این خونها جاری هست تا نه فقط دختران ایران، بلکه دختران عراق و سوریه و... هم در امان باشند.
تاسف میخورم که چرا بعضیها این قدر ناسپاس و کوته بین هستند و خرده میگیرند به شیرمردان باغیرتی که برای دفاع از ناموسشون حاضرند کیلومترها دورتر از مرزهای کشورمون جونشون رو کف دست بگیرند و با این تفالههای دست ساز آمریکا و انگلیس بجنگند.
تاسف میخورم که چرا بعضیها این قدر ناسپاس و کوته بین هستند و خرده میگیرند به شیرمردان باغیرتی که برای دفاع از ناموسشون حاضرند کیلومترها دورتر از مرزهای کشورمون جونشون رو کف دست بگیرند و با این تفالههای دست ساز آمریکا و انگلیس بجنگند.
بحدی تحت تاثیر این سرگذشت قرار گرفتم که از انسان بودنم خجل و در دلم گریستم. انگار این سبعیت انسان تمامی نداره، انگار همون فراعنه و یا چنگیز خان مغول یا اسکندرمقدونی یا....... انگار شیاطین به نامهای مختلف در ادواری متفاوت ظهور میکنن تا با صدای بلند و گریه شون نه تنها، در مقابل خالق بایستند، بلکه در مقابل انسانیت سجده نکرده و برخلاف انسانیت قدم بزنن و سبعیت به خرج دهند، واقعا از هیچ انسانی این رفتارها برنمیآید که نمیآید، افسوس و صد افسوس از این دنیای زیبا که با این زشتیها آلوده و زجرآور میشه، و خوشا به احوال کسانی چون ناجیهای، نادیا خانوم که انسانیت رو زندگی میکنن و درود بر صلابت و استواری نادیا خانوم.
بعد از اینکه صحبتهای ایزدیهای دیگه رو دیدم، متوجه شدم نادیا خیلی حساسه روی دینش. درصورتی که مصاحبهی یک خانم ایزدی رو دیدم که خانوادش رو رها کرده بود و میگفت میخوام مسلمون بمونم چون اون خانم فرزندی داشت که پدر اون داعشی بود و همسرش و پسرانش نمیپذیرفتند و اون بچه رو با سن کم به پرورشگاه سپرده بودند... و این اتفاق واسه خیلی از خانمهای ایزدی افتادی که به دلیل داشتن فرزندانی از داعش، به خانواده هاشون برنگشتند یا اینکه فرزندان شون رو رها کردند چون ایزدیها اون فرزندان رو نمیپذیرفتند درصورتی که بچهها همیشه معصوماند... اما در کل اگر تمرکز نکنیم روی اتفاقات ناخوشایند، چندین برابرش به سمت مون برنمی گرده
سلام
در حال مطالعه کتاب هستم سرگذشت دردناک نویسنده واقعاً جانگداز بوده است چند نکته به نظرم رسید اولاً مترجم محترم به خود زحمت نداده است که کلمه صبایا یا صبیه را بررسی نماید چون کلمه مذکور اشتباه است و درست آن با سین نوشته میشود سبایا و سبی در عربی به معنای زنانی است که به اسارت گرفته و جزء اموال جنایتکاران شمرده میشوند از سوی دیگر وقتی زنی که اسیر شده مسلمان میشود احکام زن مسلمان بر او بار میشود و نمیتواند جزشوهر خود با کس دیگری رابطه داشته باشد معلوم نیست نویسنده محترم سرکار خانم نادیا چگونه با این که به ظاهر مسلمان شده بود ولی بین سربازان داعش دست به دست میشده
در حال مطالعه کتاب هستم سرگذشت دردناک نویسنده واقعاً جانگداز بوده است چند نکته به نظرم رسید اولاً مترجم محترم به خود زحمت نداده است که کلمه صبایا یا صبیه را بررسی نماید چون کلمه مذکور اشتباه است و درست آن با سین نوشته میشود سبایا و سبی در عربی به معنای زنانی است که به اسارت گرفته و جزء اموال جنایتکاران شمرده میشوند از سوی دیگر وقتی زنی که اسیر شده مسلمان میشود احکام زن مسلمان بر او بار میشود و نمیتواند جزشوهر خود با کس دیگری رابطه داشته باشد معلوم نیست نویسنده محترم سرکار خانم نادیا چگونه با این که به ظاهر مسلمان شده بود ولی بین سربازان داعش دست به دست میشده
شاید خواندن این کتاب برای من که پدر دختری ۷ ماهه هستم درس عبرتی باشد تا اگر داعش یا هر متجاوز دیگری به وطنم حمله کرد خودم را در مقابل رگبار گلولههای آنان قرار دهم تا سرنوشت دخترم و دختران دیگر کشورم به سرنوشت نادیا و امثال نادیا دچار نشود؛ همچنان که رزمندگان ما در هشت سال دفاع مقدس از جان و مال خود گذشتند تا وطن و ناموسشان به دست صدامیان و داعشیان زمانه نیفتد. از همین جا به نادیا میگویم که خیلی دوسش دارم چرا که هیچ جای سرگذشتش به حقیقتی که ایمان داشت شک نکرد چون کسی که بایستی خود را عوض یا اصلاح کند داعش و داعشیان هستند نه نادیا و هم کیشانش.
کتابی تلخ ولی آموزنده، در طول مطالعهی کتاب بارها سعی میکردم خودم را جای نادیا بگزارم، اینکه چیکار میکردم و اینا دوام میآوردم؟؟ ولی هر دفعه این کار سخت تر میشد و ترس وجودم را فرامیگرفت. ترس از دست دادن خانوادهام، خانه ام، دوستانم، معصومیتام و میفهمیدم نادیا قهرمانی است که شاید هیچکس نتواند مانند او با این همه سختی مبارزه کند و تبدیل به جنگجو شود. رو حساب همین اگر به دنبال تجربه احساسات نفرت، ترس، تحسین، و غبطه هستید پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را مطالعه کنید.
کتاب خیلییی خوبیه و باعث میشه ارزش امنیت کشورمون رو حس کنیم و دردناکه وقتی که میفهمی مردانی بودن که خوب دفاع نکردن از کشورشون و منتظر دیگران موندن و ناموسشون از دست رفت. گرچه داعش هزاران مسیحی و مسلمان شیعه و سنی به طرز وحشیانهای شهید کرد و این نشون میده اونا کاری به دین و مذهب نداشتن و انسان نبودند. اینجاست که ارزش دلاوریهای شهید سردار سلیمانی و مدافعان حرم پی میبریم که نذاشتن ناموسشون دست اجنبی بیفته و همینطور ناموس کشورهای همسایه
همیشه خوندن زندگینامهها برام جالب بوده و هست، دیدن تقلا و تلاش یک انسان برای مقابله با سختیها و تغییر دادن زندگی به سمت چیزی که میخوان واقعا به عنوان یک الگو و کاتالیزگر برام محسوب میشن اما این کتاب علیرغم اینکه این دختر واقعا ناامیدی براش معنی نداشت و تمام تلاشش رو برای بهتر شدن میکرد خیلی خیلی برام غمگین کننده بود و درک اینکه این چنین جنایاتی در این وسعت درست کنار کشور خودمون و انقدر نزدیک به ما اتفاق افتاده چیزی بود ورای تصورم...
منو در خودم فشرد از ناراحتی
از اینکه اون موقع که از اطراف میشنیدم که دختران ایزدی رو داعش میگیره و اونها رو بعنوان برده میفروشه
من مثل یک حمله خبری ساده بهش نگاه کردم و کاری انحام ندادم واسشون
حتی یک شیر کوچک در فیسبوک
کلا دلم گرفت واسشون
اما امید هم بهم داد
امید زیاد واس اینکه دنیا تو رو با خودش میبره
هیچ غم و اندوهی پایدار نیست
فقط باید امیدت رو از دست ندی
نادیا تو این کتاب منو گریوند اما بهم امید داد..
از اینکه اون موقع که از اطراف میشنیدم که دختران ایزدی رو داعش میگیره و اونها رو بعنوان برده میفروشه
من مثل یک حمله خبری ساده بهش نگاه کردم و کاری انحام ندادم واسشون
حتی یک شیر کوچک در فیسبوک
کلا دلم گرفت واسشون
اما امید هم بهم داد
امید زیاد واس اینکه دنیا تو رو با خودش میبره
هیچ غم و اندوهی پایدار نیست
فقط باید امیدت رو از دست ندی
نادیا تو این کتاب منو گریوند اما بهم امید داد..
کتابی بسیار عالی... متاسفانه درد ناک از سرنوشت نه تنها یک دختر بلکه یک خوانواده... یک قوم.... ویک مذهب.... . با هر برگ خوندنش قلبم به درد اومد از بیپناهیها مظلومیت ها... از دست دادن.... و دوباره سر پاشدن ها.... . ایا بعد از گذشت چند سال نادیا میتونه این خاطرات درد اور رو فراموش کنه؟ایا جوامع بین الملل از حقوق اقلیتها زنها و دخترانی مثل نادیا دفاع میکنه.... به امید صلح.... انسانیت.... وعطوفت جهانی
به شدت زیبا و تاثیر گذار همین بس که برنده نوبل شده و بیان شیوا و خیلی سرنوشته حزن انگیزی داره و اینکه یه ماجرایه واقعیه که باعث میشه که همزادپنداری کنی با نویسنده و کاملا در اون حال و هوا قرار بگیری و اینکه همه جزییات و صحنه رو توصیف کرده و انگار داری همزمان یه فیلم با ترجمه سوم شخص میبینی و به نظره من کتابه بینظیریه و خوندنشو به همه عزیزان پیشنهاد میکنم. فداتون بشم. ببخشید طولانی شد.
متن کتاب ساده و روان است، وقایع خیلی مخاصر بیان شدن و توصیفات طولانی و خسته کننده در آن دیده نمیشه. اندک توصیفاتی وجود داره که با توجه به حجم و محتوا قابل قبول هستند. مسائل تکراری هم وجود نداره. دغدغههای مردمی است که رنج زیادی را دز حملات داعش متحنل شدن. در کل کتاب خوبی است.
به نظرم خوبه که یک اتفاق مهم که در سالهای اخیر و در کشور همسایه ما رخ داده از زبان کسی که لمسش کرده بشنویم. مهمترین نکتهای که دوباره به من یادآوری شد این بود که کسانی که به بهانه هر دینی جنگافروزی میکنن، این کارو مغرضانه و برای منافع شخصیشون انجام میدن. متاسفانه همیشه یه عده از سر ساده لوحی و تعصب و بعضی هم غرض ورزانه با اونها همراه میشن و فجایعی رو به بار میارن.
درنوع خودش ستودنیه... شهامت و شجاعت یه زن که بتونه اینقدر با جسارت تمام اتفاقات وحشتناکی که براش افتاده رو بعنوان صلاح برای نابودی کسایی که آزارش دادن استفاده کنه تحسین برانگیزه.... ودراخر خدایا شکرت بخاطر بزرگترین نعمتی که به ما ارزونی کردنی وانم حس امنیت وآرامشه... ودرود به تمام مدافعان حرم که با خوندن این کتابها ارزش واقعیشون برام مشخص شد
فعلا در فصول ابتدایی کتاب هستم کلا این مدل مضامین برای من جذاب هستن وقتی توشون میتونیم یک فرهنگ یا اقلیت قومی یا مذهبی رو بهتر بشناسیم اما باید بگم داستان با ترتیب زمانی نقل نمیشه مدام جریان به عقب و جلو میره که با توجه به اینکه راوی اون یک نویسنده حرفهای نیست قابل چشمپوشی هست اما ممکنه همین مسئله خواننده رو اذیت کنه
به نظر من این کتاب بهتر میتونست نوشته بشه البته باید درک کرد چون نویسنده نویسنده حرفهای نیست اما ارزش خوندن داره صدرصد وقتی این کتاب رو میخوندم به این فکر میکردم واقعا وقتی این اتفاقات میافتاد سازمانهای بین المللی کجا بودن و چرا به قول خود نادیا هیچ کس صدای اونا رو نشنیده! و اینکه چقدر تو دنیایی با چهره خشن زندگی میکنیم متاسفانه
احساس میکنم یه دختر پرحرف نشسته روبروم و داره یه ریز نکات تکراری و یا نچسب رو تعریف میکنه. اگرچه بعضی کاربرها ازین کتاب خوششون اومده اما با احترام به بقیه من خوشم نیومد چون هجو و حاشیه زیاد داشت. به بعضی جزییات و یا سلایق خیلی پرداخته شده بود و گاهی حوصله بر میشد و این از جذابیت کلی کتاب کم کرده
کتاب بسیار تکاندهنده و متاسفانه ناراحت کنندهای بود. و حتما خبر این اتفاقات در زمان وقوع کم و بیش شنیده ودیده ایم اما عمق واجعه تا این حد هیچ گاه با شنیدن یک خبر ساده درک نمیشود. و عجب از انسانیت انسانهایی که به نام دین عقده گشاییهای میکنند که زندگی هم نوعان خود را فدای نفسهای حقیر کنند
باسلام و عرض خداقوت به کتابراهیان و خوانندگان عزیز. کتاب پیش روعمق جنایات یک فرقه منحرف و متعصب مذهبی را نشان میدهد و تعصف بارتر اینکه کردها عراق و حتی نیروهای نظامی حاضر در عراق هیچ اقدامی برای جلوگیری از این نسل کشی و جنایت را به انجام نرساندند. که این موضوع جای بسی تامل دارد.
کتاب فوق صرفا سرنوشت نادیا مراد است که گرچه تلخ است که جنایتهای داعش را بازگو میکند ولی کلیات تمامی آنها را همه میدانند لذا مورد جدیدی برای ارائه ندارد. از طرفی نویسنده از دانش کافی برخوردار نیست که بتوان کتاب را از منظر تاریخی یا جغرافیایی با ارزش تلقی کرد. در کل کتاب را توصیه نمیکنم.