منو در خودم فشرد از ناراحتی از اینکه اون موقع که از اطراف میشنیدم که دختران ایزدی رو داعش میگیره و اونها رو بعنوان برده میفروشه من مثل یک حمله خبری ساده بهش نگاه کردم و کاری انحام ندادم واسشون حتی یک شیر کوچک در فیسبوک کلا دلم گرفت واسشون اما امید هم بهم داد امید زیاد واس اینکه دنیا تو رو با خودش میبره هیچ غم و اندوهی پایدار نیست فقط باید امیدت رو از دست ندی نادیا تو این کتاب منو گریوند اما بهم امید داد..
از اینکه اون موقع که از اطراف میشنیدم که دختران ایزدی رو داعش میگیره و اونها رو بعنوان برده میفروشه
من مثل یک حمله خبری ساده بهش نگاه کردم و کاری انحام ندادم واسشون
حتی یک شیر کوچک در فیسبوک
کلا دلم گرفت واسشون
اما امید هم بهم داد
امید زیاد واس اینکه دنیا تو رو با خودش میبره
هیچ غم و اندوهی پایدار نیست
فقط باید امیدت رو از دست ندی
نادیا تو این کتاب منو گریوند اما بهم امید داد..