نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی کدو قلقله زن - فضل الله مهتدی صبحی
4.4
1229 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Fatemeh Rezaee
۱۴۰۳/۱۱/۱۵
00
کتاب کدو قلقله زن از روستای شروع میشه که پیر زنی که دختری داشت که به شوهر داد وبه تنهای به زندگی ادامه دا بعد مدتی دلش خواست به خونه دختر بره ولی در راه به گرگی رسید که گفت اهای پیر زن میخوام بخورمت پیرزن گفت من لاغرم بذار برم خونه دختر چلو بخورم وچاق بشم بعد میام منو بخود. رفت و به پلنگ گرسنه رسید گفت پیر زن میخوام بخورمت گرسنمه. پیرزن به اونم گفت من لاغرم بزار برم خونه دخترم چلو بخورم چاق بشم بعد میام منو بخور و رفت رسید به شیر گرسنه شیر گفت پیرزن میخوام بخورمت پیرزن گفت من لازم بذار برم خونه دخترم چلو بخورم چاق بشم بعد میام منو بخور. و رسید خونه دختر و داماد عزیزش. بعد از مدتی مهمانی و خوشگذرانی تصمیم گرفت برگردد و کدوی بزرگ رو برداشت و توش رو خالی کرد خودش نشست توی مدو به دخترش گفت حالا قل بده و ول بده. قل خوران رسید به شیر گرسنه که منتظر پیرزن بود شیر گفت اهای کدو قلقله زن ندیدی پیرزن؟ کدو گفت والا ندیدم بلا ندیدم قلم بده ولم بده بزار برم که کار دارم و رفت و رسید به پلنگ اونم منتظر پیرزن بود و گفت کدو قلقه زن ندیدی پیر زن کدو گفت والا ندیدم بلا ندیدم قلم بده ولم بده ذار برم که کار دارم و رفت ورسید به گرگ گرسنه اونم گفت اهای کدو ندیدی پیرزن کدو گفت والا ندیدم بلا ندیدم قلم بده بزار برم اما گرگ صدای پیرزن رو شناخت و از به طرف کدورفته داخل کدو و پیرزن سریع از طرف دیگه بیرون اومد در کدورو پست و قلش داد رفت. و پیرزن اومد به خونه خودش
داستان در مورد یک پیرزن بود که میخواهد به خانه دخترش که شوهر کرده بود برود راه جنگل با حیواناتی روبرو میشود اول با گرگ روبرو میشود گرگ میخواست او را بخورد و پیرزن گفت بگذار اول به خانه دخترم بروم چاق و چله شوم بعد تو بیا منو بخور گل پذیرفت پس از او با پلنگ روبرو شد به پلنگ نیز همین حرفها را زد بعد از آن با شیر روبرو شد به او نیز همین حرفا را زد وقتی به خانه دخترش رفت خورد و خوابید هنگام بازگشت شده بود او به دخترش گفت که برود کدویی را بیاورد او داخل کدو را خالی کرد که وارد آن شود و یک در بالای آن درست کرد که از آن وارد و خارج شود دخترش گفت که اینها را برای چه میخواهد و پیرزن تمام ماجرا را برای او تعریف کرد وقتی پیرزن وارد کدو شد دخترک کدو را هول داد به داخل جنگل شیر با دیدن کدو گفتای کدو تو پیرزن را ندیدهای پیرزن از داخل کدو گفت والا ندیدم بلا ندیدم کدو قل خورد و به پلنگ رسید ه او هم همین حرفها را زد وقتی به گرگ رسیدن گرگ صدای او را از داخل کدو تشخیص داد من را نمیتوانی فریب دهی او کدو را سوراخ کرد که وارد کدو شود پیرزن نیز از در آن طرف آن بیرون آمد و در آن را بست و هولش داد و فرار کرد اولین باری که من این قصه را شنیده بودم بسیار کوچک بودم اکنون پس از سالهای طولانی دوباره به این کتاب رسیدم و باعث یادآوری دوران کودکییم شد اینکه موقع گوش دادن به این داستان بعضی از جاهای آن با ریتم شعر دارد همین جاها را نیز در کودکی حفظ بودم
قصهی کدو قلقله زن گردآوری فضل الله مهتدی صبحی داستانی زیبا و جذاب برای کودکان است که دربارهی پیرزنی است که میخواهد به خانهی دخترش برود و در راه با حیوانات درندهای روبرو میشود و با استفاده از فکرش از شر این حیوانات خودش را نجات میدهد و به خانهی دخترش میرسد و فردا موقع برگشت از دخترش میخواهد کدوی بزرگی بیاورد و او داخل کدو میرود و قل میخورد و پایین میآید و با این ترفند از دست شیر و پلنگ فرار میکند ولی وقتی به گرگ میرسد گرگ صدای او را میشناسد و میخواهد پیرزن را بخورد که او زرنگی میکند و از دستش فرار میکند و به خانه میرود. این داستانی آموزنده برای کودکان است و به آنها یاد میدهد که چگونه با مشکلاتی که با آنها روبهرو میشوند از فکر خود استفاده کنند و مشکلات را از پیش پای خود بردارند و برای رسیدن به اهدافشان مبارزه کنند. با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک برای تهیهی رایگان این قصهی زیبا و آموزنده برای کودکان.
بسیار اقدام جالبی است آوردن قصههای اصیل ایرانی در کتابراه و از اون بهتر که این کتابها به صورت صوتی و رایگان در دسترس کودکان ما قرار میگیرند، داستانهایی که برای ما والدین هم میتونه خیلی خاطره انگیز باشه و روزهای کودکی مان را دوباره برایمان کمی زنده کند، کودک در این داستان میآموزد که در همهی موقعیتها لازم نیست راست بگوید، با کمی زیرکی میتوان از خطرناکترین موقعیتها با خونسردی گذر کرد، اما نکتهای که من ازش به شخصه خوشم نیومد این بود پیرزن هنوز حرکت نکرده به فکر شکمش هست و فلان رو بپزید و بهمان را بپزید و فرهنگ مهمانی رفتن رو کلا زیر سوال برده این داستان، و کمی ادبیات به کار برده در بعضی جمله بندیها جالب نبود مثلا پیرزنه و دخترشو به شوهر داده بود و …
شروع داستان با این مضمون که داستان دانهی انسان است و... این تشبیه خیلی برای بچهها جالبه و بعد به معرفی نویسنده میپردازه. راوی و صداپرادزها خیلی خوب ایفای نقش میکنن. داستان کدوی قلقله زن یکی از داستانهای زیبا قدیمی به جا مانده از دوران کهنه. توی این داستان زیبا پیرزن برای تسلیم نشدن و خورده نشدن توسط گرگ و پلنگ و شیر، دست به ابتکار عمل جالبی میزنه و جون خودش را نجات میده. که خیلی ایده پردازی جالبی و بچهها برای بازی هم خیلی دوستش دارن و هیچوقت قدیمی نمیشه از زمان ما تا حالا و بعد از ما
این داستان قشنگ قدیمی، منو به کودکیام برد. حتی هنوز نقاشیهای زیبای کتابم رو به خاطر دارم. این داستان معروف، استفاده از هوش و شجاعت را در موقعیتهای حساس زندگی نشان میدهد و همچنین میگوید که لزوما همیشه هر کسی که زور بازوی بیشتری دارد، برنده نیست. ترکیب شعر و قصه به نظر من یک ترکیب برنده هست و طرفداران بیشتری داشته و کتاب را از یکنواختی خارج میکند. خیلی خوب است که بچههای امروز هم از داستانهای زمان کودکی بزرگترهاشون استفاده کنند. بدین گونه حرفهای مشترک بین والدین و فرزندانشان بیشتر شده و رابطه بهتری هم خواهند داشت.
داستان خوبی بود بچهها قصههای خیال انگیز رو دوست دارن. ولی بنظر من بهتره کلا توی همهی کتابهای صوتی که برای کودکان هست اسامی و مشخصات و فلان رو بذارن آخر قصه بچهها حوصله شون نمیکشه و اصلا ربطی به بچهها نداره این اطلاعات، اگر برای اطلاع بزرگترها هست بهتره آخر داستان گفته بشه
اگرچه بهتر بود پیرزن با درایت و تجربهش این بحران رو رد کنه نه با حقه فک کنم میخواد بگه بعضی مشکلات فقط با دوز و کلک حل میشه؟!
اگرچه بهتر بود پیرزن با درایت و تجربهش این بحران رو رد کنه نه با حقه فک کنم میخواد بگه بعضی مشکلات فقط با دوز و کلک حل میشه؟!
مرا به یاد ایام کودکی برد
همراهبا برادرم که کوچک ایت لحظه به لحظه داستان را گوش دادم
حس خوبی به این کتاب گرفتم 👍🏻🥲
اگر میخواهید خاطراتی از ان دوره زیبا
دورهای که بی درد سر تر از الان مان است به یاد بیاورید سفارش میکنم حتما گوش کنید...
از نظرم بچههای امروزی هم باید خاطراتی از ان افسانههایی که ما داشته ایم
بدانند
برای بچه هایتان یا کودکان اقوام ان را سفارش میکنم
همراهبا برادرم که کوچک ایت لحظه به لحظه داستان را گوش دادم
حس خوبی به این کتاب گرفتم 👍🏻🥲
اگر میخواهید خاطراتی از ان دوره زیبا
دورهای که بی درد سر تر از الان مان است به یاد بیاورید سفارش میکنم حتما گوش کنید...
از نظرم بچههای امروزی هم باید خاطراتی از ان افسانههایی که ما داشته ایم
بدانند
برای بچه هایتان یا کودکان اقوام ان را سفارش میکنم
حداقل فهمى که کسانى که میخوان کار براى کودکان بکنند اینه که معرفى و روده درازى رو به پایان داستان موکول کنن چون بچهها نه میفهمن چى میگید نه حوصله این همه اسامى رو دارن که براى چند دقیقه ناقابل پشت سر هم قطار کردید بگذریم که گرگ صداى شیر میده و پلنگ صداى موش و شیر صداى گرگ
یک داستان بسیار زیبا و خاطره انگیز که میتونه به کودکان در عین سادگی داستانی زیبا و جالب رو بازگو کنه ممنونیم که این کتاب رو در اختیار شنونده و کودکان و نوجوانان قرار دادید... من واقعاً به گذشته سفرکردم به سالهای دیرین کودکی وقتی این داستان رو مادربزرگم برای من میخوند..... امیدوارم داستانهای اصیل زیبایی مثل این جاشون رو به داستانهای ابتدایی و بی معنی دوران حاضر بدن... سپاس از کتابراه
من عاشق جملهی اول داستانم که میگه داستان دانهای انسان است... تا انسان هست این دانه سبز خواهد شد و سنگ را خواهد شکافت و به سوی تو سر برخواهد کشید..... بچههای من عاشقشن... صدای گوینده رسا و متناسب با هر قسمت هست و یک نوستالژی هست که باید برای بچه هامون به یادگار بمونه و دست به دست بشه..... مچکرم از کتابراه ❤️😍😍😍🌹
قصه کدوی قلقه زن. قصه کودکی های ما نسل دهه۶۰ است. خیلی خوشحالم که قصه های عامیانه ما ازبین نرفته بلکه تکامل پیداکرده و بصورت صوتی در دسترس کودکان عزیز میهن قرارگرفته. آموزه این قصه استفاده از فکر است ازدواج جوانان و رفت و آمد فامیل است که متاسفانه این روزها ازمیان برچیده شده است. ممنونم از عزیزان کتابراه