نظر Fatemeh Rezaee برای کتاب صوتی کدو قلقله زن

کدو قلقله زن
Fatemeh Rezaee
۱۴۰۳/۱۱/۱۵
00
کتاب کدو قلقله زن از روستای شروع میشه که پیر زنی که دختری داشت که به شوهر داد وبه تنهای به زندگی ادامه دا بعد مدتی دلش خواست به خونه دختر بره ولی در راه به گرگی رسید که گفت اهای پیر زن میخوام بخورمت پیرزن گفت من لاغرم بذار برم خونه دختر چلو بخورم وچاق بشم بعد میام منو بخود. رفت و به پلنگ گرسنه رسید گفت پیر زن میخوام بخورمت گرسنمه. پیرزن به اونم گفت من لاغرم بزار برم خونه دخترم چلو بخورم چاق بشم بعد میام منو بخور و رفت رسید به شیر گرسنه شیر گفت پیرزن میخوام بخورمت پیرزن گفت من لازم بذار برم خونه دخترم چلو بخورم چاق بشم بعد میام منو بخور. و رسید خونه دختر و داماد عزیزش. بعد از مدتی مهمانی و خوشگذرانی تصمیم گرفت برگردد و کدوی بزرگ رو برداشت و توش رو خالی کرد خودش نشست توی مدو به دخترش گفت حالا قل بده و ول بده. قل خوران رسید به شیر گرسنه که منتظر پیرزن بود شیر گفت اهای کدو قلقله زن ندیدی پیرزن؟ کدو گفت والا ندیدم بلا ندیدم قلم بده ولم بده بزار برم که کار دارم و رفت و رسید به پلنگ اونم منتظر پیرزن بود و گفت کدو قلقه زن ندیدی پیر زن کدو گفت والا ندیدم بلا ندیدم قلم بده ولم بده ذار برم که کار دارم و رفت ورسید به گرگ گرسنه اونم گفت اهای کدو ندیدی پیرزن کدو گفت والا ندیدم بلا ندیدم قلم بده بزار برم اما گرگ صدای پیرزن رو شناخت و از به طرف کدورفته داخل کدو و پیرزن سریع از طرف دیگه بیرون اومد در کدورو پست و قلش داد رفت. و پیرزن اومد به خونه خودش
هیچ پاسخی ثبت نشده است.