نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی دختر شینا - بهناز ضرابی زاده
4.7
284 رای
مرتبسازی: پیشفرض
یاسمین خلفی
۱۴۰۱/۸/۲۹
31
کتابهایی که در شرح تاریخِ استواری، ایستادگی و خودباوریِ میهن نگاشته میشوند را نمیشود نخوانده گذاشت و به سادگی از آنها گذشت.. این کتاب روایتگر عشق، استواری، شجاعت، روحیه شهادت محوری و صحنههای جنگ هشت ساله را به تصویر میکشد.. قدم خیر محمدی کنعان یادآور بانوانی است که نه سوادی داشتند، نه سیاست میدانستند، نه جنگ، نه با دشمن جنگیدند ونه اسلحه به دست گرفتند اما با صبوری و استواری تمام عاشقانه و شجاعانه پای سختیهای زندگی جنگ زده خویش ایستادند؛ این کتاب روایت رشادتهای شهید سردار حاج ستار ابراهیمی هژیر در طول دوران جنگ تحمیلی است خواندن این کتاب خالی از لطف نیستبا این حال یک ستاره کم کردم چون به تقویت ایدئولوژیهایی میپردازد که ذهنیت را به سمت شهادت پروری و ستایش جنگ سوق میدهد درست که جنگ خالی از رشادت و قهرمان نیست اما پرداختن به چنین مضمونی کاملا یک طرفه به توصیف جنگ میپردازد و سختیها ناملایمات فقر نبود بهداشت گرسنگی برباد رفتن امید ارزوها و شکسته شدن دلها رو نادیده میگیرد و از آن بدتر زحمات مطالعات روابط بین الملل از زمان تاسیس تا کنون به دنبال این است که بداند چرا جنگ رخ میدهد و چگونه میتوان از ان جلوگیری کرد؟؛ را نابود میکند! نباید جنگها را چه پیروز چه بازنده ستایش کرد نباید افتخار کرد جنگ افتخار ندارد جنگ یک شکست مطلق است و حتی در شرایط پیروزی نیز ضرله مهلکی به اقتصاد میزند!
خیلی کتاب قشنگ و جذاب و دلنشینی بود. اول از همه بگم که داستان عالی.... بود ولی صدای گوینده و راوی فوق العاده بود. زیبایی داستان چند برابر کرده بودند، شاید اگه این کتاب متنی میخوندم آنقدر لذت نمیبردم. تُن و آهنگ صداشون دلنشین و آرامش بخش، مسلط به همه متن، داستان با صداقت روایت میکردند، مخاطب را کاملا میبردند در فضای داستان و این حس واقعی بودن به مخاطب القا کُنند و آنقدر توانایی بالایی داشتند که صداشون برای هر کارکتر تغییر بدهند، به موقع مکث میکردند، خلاصه عالی...... و انتخابشون برای راوی داستان خیلی برازنده و مناسب. چقدر داستان قشنگ بود. واقعا چقدر شهدا و خانوادشون صبور بودند و چه روح بزرگی داشتند. ایمانشان زبانزد بود. چقدر با خنده هاشون و گریه هاشون حس خوبی داشتم و خودم به جای اعضای داستان میگذاشتم. خیلی لذت بردم و واقعا خوشحالم که این کتاب هم جز کتابهای آرشیو مطالعه دارم و به همه مطالعه این کتاب توصیه میکنم. من شخصا خیلی استفاده کردم و چیزهای زیادی از این داستان آموختم. سپاس فراوان از کتابراه و کلی انرژی مثبت برای ادامه و برقراری کارشون.
واژهای برای وصف حالم پس از شنیدن این داستان پیدا نکردم... نمیدانستم خود را جای فرزندان شهید تصور کنم یا همسر ایشان... لحظهای هم نمیتوانم خود را جای انها بگزارم... فقط اشک میریختم و برای نویسنده و گوینده و تمام عواملی که باعث آشنایی بیشترم با رنج و خون دل خوردنهای همسر شهدا شدند دعای خیر کردم... اجرشان با شهدا.
ان شاالله شهدا برای عاقبت بخیری مان دعا کنند و بیش از این شرمنده خون پاک آنها و دل داغ دیده خانواده شان نشویم.
آمین.
ان شاالله شهدا برای عاقبت بخیری مان دعا کنند و بیش از این شرمنده خون پاک آنها و دل داغ دیده خانواده شان نشویم.
آمین.
با سلام. فقط میتونم بگم شهدا شرمنده ایم.. شرمنده ایم بابت اینکه شما از جوونی و خونواده با عشق گذشتید که ماها آسوده باشیم ولی در عوض ما (من نوعی) آن طور که باید راهتون رو ادامه ندادیم.. شنیدن زندگی نامه این شهید بزرگوار اونقدر شرمسارم کرده که دست و دلم به کار نمیره و همه فکر و ذهنم رو به خودش مشغول کرده. از خدا وند میخوام که از این به بعد جوری رفتار کنم که اون دنیا بتونم شهدا رو واسطه شفاعتم کنم
چقدر از شنیدن این کتاب لذت میبرم،
تشکر میکنم از خانم مهرخ افضلی با این بیان عاااالی،
در تمام طول داستان خودم رو در گوشهای از قصه تصور میکردم، چقدر بیان گوینده عالی بود، چقدر نثر کتاب عالی بود، از خانم ضرابی زاده واقعا تشکر میکنم..... و درود میفرستم به روح شهید ستار ابراهیمی و سرکار خانم قدم خیر محمدی..... درود به شما قهرمانان واقعی..
تشکر میکنم از خانم مهرخ افضلی با این بیان عاااالی،
در تمام طول داستان خودم رو در گوشهای از قصه تصور میکردم، چقدر بیان گوینده عالی بود، چقدر نثر کتاب عالی بود، از خانم ضرابی زاده واقعا تشکر میکنم..... و درود میفرستم به روح شهید ستار ابراهیمی و سرکار خانم قدم خیر محمدی..... درود به شما قهرمانان واقعی..
اینکه شهدا به گردن ما خیلی حق دارن رو من حسابی قبول دارم و دست و پاشون رو هم میبوسم. ولی خدا وکیلی یکی نبود به اینا بگه شما که میدانستید میخواید شهید بشید آخه انقدر بچه تولید کردنتون چی بود. بابا کاه از خودتون نبود کاه دون که از خودتون بود. آخه پیش خودشون نگفتن این زن بیچاره چطور میخواد این همه بچه رو تک و تنها بزرگ کنه. حالا اون هیچی. اون بچههایی که به دنیا اومدن چقدر باید اذیت بشن و بی بابا بزرگ بشن. شاید اونا اصلا دلشون نمیخواسته فرزند شهید باشن.
ترخدا هرکی اینجا پست من رو میخونه و توی سرش هوس شهادت زودرس داره به این چیزاش هم یکم فکر کنه.
ترخدا هرکی اینجا پست من رو میخونه و توی سرش هوس شهادت زودرس داره به این چیزاش هم یکم فکر کنه.
خیلی قشنگه ولیی عیبی داره، کتاب نوشته سردار ستار ابراهیمی اما تو داستان اسم همسرش صمده و اسم برادر همسرش ستاره، من ک همش ذهنم درگیر این بود تا فصل دوازده تا بلاخره رفتم سرچ کردم دیدم اسماشون جابجاییه، وای تا دوازده تا فصل فک میکردم صمدی طوری میشه بعد قدم خیر با برادر صمد ک ستار هس ازدواج میکنه، اما همش میگفتم مگه میشه، ب نظرم نویسنده تو مقدمه بایدی توضیحی راجب اسمش میداد
خیلی دلم برای قدم خیر سوخت و همیشه این سوال برایم پیش میآید که آیا جهاد همسرش مورد قبول درگاه حق هست یا نه؟؟!!! چرا که قدم خیر با آن سن کم و بدون شوهر چه مسئولیت سنگینی بر دوشش بود که سال به سال با به دنیا آمدن فرزندی دیگر به آن همه سختی و مشقت اضافه میشد. تا اینکه در اثر آن همه فشار و سختی، در سن کم از دنیا رفت. واقعاً ظلم بزرگی بود.
آدم مذهبی و کسی که خیلی به دین پایبند باشه نیستم ولی این کتاب یک حس خاصی به آدم میداد یک پاکی خاصی داشت که دوست داشتی تجربش کنی 😀🤝🏻 همسر شهید که چه بسیار سوخت و ساخت قلب آدم رو به درد و آدم رو به وجد میاره واقعا اینکه بدونم چنین بانویی زندگی میکرده برام یک جور افتخاره که در چنین زمانی به دنیا اومدم
کتاب خیلی عالی و خوبیه اما یه ضعف بزرگ داره که در مورد خود ستار و اینکه چه انسان شجاع و دلیری بوده در جبهههای جنگ نمیپردازه و فقط زندگی خود دختر شینا هست. اگه از رشادتهای خود ستار هم نقل داستان میشد خیلی کتاب مهیج تری میشد. یه کتاب دیگه هم این نویسنده داره به اسم گلستان یازدهم که اون هم عالیه
کتاب بسیار خوبی بود. خدا به خانم ضرابی زاده توفیقات روزافزون بده... حقیقتا باید همواره با مطالعه این کتابها به خودمان یادآوری کنیم که شهدا برای دفاع از نظام مقدس ج. ا. ایران چقدر خالصانه از خودگذشتگی کردند و خانواده هایشان زینب وار سختیها را تحمل کردند. درود بر تمامی خانوادهای شهدا و جانبازان. التماس دعا
از بچگی فکر میکردم که قراره کار خاصی انجام بدم یا فداکاری انجام بدم، خلاصه یه کاری که بعدا بتونم بهش افتخار کنم.
اما حالا میبینم که کار خاص و فداکار و امثال ستار و قدم خیرها انجام دادن.
من فقط غر زدم و ناله کردم از کوچیکترین گرفتاریها.
چه کردیم با خودمون زندگیمون تموم شد و رفت اما ما.......
اما حالا میبینم که کار خاص و فداکار و امثال ستار و قدم خیرها انجام دادن.
من فقط غر زدم و ناله کردم از کوچیکترین گرفتاریها.
چه کردیم با خودمون زندگیمون تموم شد و رفت اما ما.......