نقد، بررسی و نظرات کتاب بازگشت به خانه - تولگا گوموشای
4.2
130 رای
مرتبسازی: پیشفرض
📚 طاها احمدی 📚
۱۴۰۴/۰۳/۰۳
00
سلام و با عرض خسته نباشید خدمت شما کتاب دوستان و همکاران برنامهٔ کتابراه. کتاب بازگشت به خانه راجب بازگشت بچه ایست که خانوادهاش او را تک و تنها در پرورشگاهی گذاشتهاند و رفتند؛ اکنون او کابوسهای پشت سر هم میبیند و معلمش از نقاشیهای آن بچه میتواند بفهمد که او کابویس میبیند، در اینجا به نقش مهمی که نقاشی کشیدن بچهها برای فهمیدن ناراحتی قلبی شان داره اشاره کرده، سپس معلمش جوری همدم آن بچه میشود که گویی به پیش خانوادهاش بازگشته، در اینجا هم به نکتهٔ نقش مثبت افراد همدل و همیار مثلِ معلمهای پرورشگاهها اشاره کرده. داستانی کوتاه با شخصیت پردازی نسبتاً خوب بود که حداقل تاثیر زیادی رو در قلب مخاطب ایجاد میکرد. متنِ کتاب ۷ صفحه بود و در صفحه آخر یک کلمه «جلو در» باید به «جلوی در» تغییر کنه. در آخر سپاس گذارم از خداوند و همچنین از شما دوستان خوب پاک من. 🌹🌹🌹
داستان در مورد یک پسر بچه پرورشگاهی بود که هر شب کابوس میدید کابوس او خانوادهاش را میدید اما هرچه راه میرفت به آنها نمیرسید وزها نیز آن را نقاشی میکرد معلم از او پرسید چرا همیشه نقاشیاش این است کودک گفت زیرا ر شب همین کابوس را میبینم معلم با مهربانی او را در آغوش گرفت هر دو گریستند کودک احساس متفاوتی به او دست داد آن شب خواب دید که در هنگام راه رفتن ه خانوادهاش رسیده است مادرش او را در آغوش میگیرد و پدرش او را نوازش میکند و بوی غذا در خانه میپیچد دیگر از اون کابوسها خبری نبود و فردا نقاشیاش متفاوت بود و آن را با ذوق معلمش نشان داد در واقع نویسنده یک کودک پرورشگاهی را درک کرده و حالت آن را دقیق بیان کرده که گاهی اوقات یه محبت کوچک حال کودک را متفاوت میکند.
چقد زیبا با وجود کوتاه بودن از دید کودکی که خانوادهاش رو گم کرده بیان کرد واقعا قلبم تپش گرفت حالم دگرگون کرد ترس وحشتناکی هست برای کودک و بعد پرورشگاه و نقاشیهایی که تلخ بود اما واقعی تنها با محبت معلم کل دیدش به دنیا تغییر کرد 😔😔😔😔😔
معلم کودک را رها نمیکند. بلکه بیشتر و بیشتر بخود میفشاردش. هر دویشان هق هق میکنند. گونههای کودک از اشک گرم گرم میشود.
آسفالت خیابان دیگرکودک را به عقب نمیکشد و به جلو میراند. کودک در آغوش معلم به خانهشان نزدیک میشود؛ نزدیک نزدیک و در آخر به در خانه میرسد
معلم گونههای کودک را میبوسد. و قلب پژمرده و کوچک کودک مثل جوانهای شکفته میشود.
معلم کودک را رها نمیکند. بلکه بیشتر و بیشتر بخود میفشاردش. هر دویشان هق هق میکنند. گونههای کودک از اشک گرم گرم میشود.
آسفالت خیابان دیگرکودک را به عقب نمیکشد و به جلو میراند. کودک در آغوش معلم به خانهشان نزدیک میشود؛ نزدیک نزدیک و در آخر به در خانه میرسد
معلم گونههای کودک را میبوسد. و قلب پژمرده و کوچک کودک مثل جوانهای شکفته میشود.
با اینکه کوتاه بود اما بسیار زیبا و تاثیر گذار بود و البته غمگین من واقعا دوست داشتم داستان در مورد کودکی پرورشگاهی بود که هر شب خواب خانواده اش رو می دید و هر وقت به مدرسه می رفت همین کابوس را نقاشی می کشید یک روز معلم شأن از او پرسید چرا مدام این نقاشی را می کشی کودک همه چیز را برای معلم تعریف کرد و معلم او را بغل کرد و کودک احساس کرد در خانه است از آن روز به بعد کودک نقاشی خودش و معلم شأن را می کشید که جلوی یک خانه ایستاده آمد و دیگر کابوس ندیدپیشنهاد می کنم بخونید خیلی تاثیر گذار و زیباست اشک منو در آورد
کوتاه، غمگین و به شدت تاثیر گذار. هنر نویسنده هست که فقط در عرض ۳ صفحه به عمق درد یک کودک سفر کنی و با جان تازه ای که معلم فرشته صفت به کودک میده بازگشت دوباره کودک به زندگی رو ببینی. درد بچه های پرورشگاهی خیلی بزرگه خیلی بزرگتر از توان تحملشون. کاش در گزینش معلم ها و مسئولان پرورشگاه دقت بیشتری بشه چون این بچه ها تشنه محبت هستن همون محبتی که مردم اسراف گونه به بچه های خودشون میکنن اونها برای قطره ای از اون در عطش هستن
خیلی قشنگ اما غمانگیز بود. کودک گمشده در حسرت دیدار دوباره خانه و خانواده هر شب خوابهای بدی میبیند. زمانی که معلمش ماجرا را میفهمد، تنها او را در آغوش میگیرد. همین محبت هر چند کوتاه از این انسان فرشتهوار، کابوسهای کودک را از بین میبرد و معلم مهربان مادر، خواهر و پدر او میشود. داستان بسیار هنرمندانه غم تنهایی و ناامنی کودک را به تصویر میکشد و واقعا ناراحت کننده اما زیباست.
داستانی کوتاه درباره کودکی است در پرورشگاه که هرشب کابوسی مشابه شبهای قبل میبینه و در کابوس همیشه در حال دویدن به سمت خواهری در نزدیکی خونهشون هست که با هر قدم ازش دورتر میشه و وقتی کاملا محو شدن از خواب میپره.
واقعا غم انگیز بود و با وجود کوتاه بودنش، برام تاثیرگذاری بالایی داشت.
واقعا غم انگیز بود و با وجود کوتاه بودنش، برام تاثیرگذاری بالایی داشت.
این کتاب عالی بود
نویسندهی این کتاب سعی کرده است که به ما خوانندگان این کتاب بفهمانند که میشود حتی با یک لبخند و یک خوبی کوچک هم میتوان انسان بود و انسانیت داشت و البته هم موفق شد. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب آموزنده را مطالعه کنید. ممنون از کاربران که این کتاب عالی رو رایگان گذاشته. 🌹🌹
نویسندهی این کتاب سعی کرده است که به ما خوانندگان این کتاب بفهمانند که میشود حتی با یک لبخند و یک خوبی کوچک هم میتوان انسان بود و انسانیت داشت و البته هم موفق شد. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب آموزنده را مطالعه کنید. ممنون از کاربران که این کتاب عالی رو رایگان گذاشته. 🌹🌹