داستانی کوتاه درباره کودکی است در پرورشگاه که هرشب کابوسی مشابه شبهای قبل میبینه و در کابوس همیشه در حال دویدن به سمت خواهری در نزدیکی خونهشون هست که با هر قدم ازش دورتر میشه و وقتی کاملا محو شدن از خواب میپره.
واقعا غم انگیز بود و با وجود کوتاه بودنش، برام تاثیرگذاری بالایی داشت.
واقعا غم انگیز بود و با وجود کوتاه بودنش، برام تاثیرگذاری بالایی داشت.