معرفی و دانلود کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم
برای دانلود قانونی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم
جوردی سییرا ای فابرا در کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم داستان پسر نوجوانی به نام فلیپه را به تصویر میکشد که مامان و بابای او دست به اعتصاب زدهاند. به این معنا که دیگر هیچکدام از وظایف پدری و مادریشان را انجام نمیدهند. متعجب شدهاید، مگر نه؟! با فلیپه همراه شوید و ببینید چرا و چگونه چنین چیزی رخ داده است...
دربارهی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم
کتابی که پیش روی شماست، به نام پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (Querido Hijo: Estamos En Huelga) نوشتهی جوردی سییرا ای فابرا (Jordi Sierra I Fabra) رمانی برای نوجوانان است. این اثر ذیل مجموعهای به نام پسر عزیزم منتشر شده که در آن، داستان پسری نوجوان به نام فلیپه و چالشهای او با خانواده، دوستان و مدرسهاش روایت میشود.
پیش از آن که به شما بگوییم ماجرای کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم چیست، اجازه دهید ابتدا شما را با فلیپه آشنا کنیم. فلیپه پسر نوجوانی است که پدر و مادرش از دست کارهای او ذلّه شدهاند! راستش را بخواهید، فلیپه نه در کارهای خانه کمک میکند، نه حتی به امور شخصی خودش رسیدگی میکند. هر سال در درسهایش تجدید میآورد و با همهی اینها سربههوا و بیمسئولیت هم هست!
داستان کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (We Are on Strike) از آن جا آغاز میشود که پدر و مادر فلیپه تصمیم میگیرند اعتصاب کنند و کاری به کار پسرشان نداشته باشند. با توجه به این اعتصاب، فلیپه و پدر و مادرش دیگر حقی نسبت به یکدیگر نداشتند؛ فلیپه فقط حق غذا، تختخواب و گاهی یک بوس داشت (چون به هر حال پسرشان بود!)، اما نه هیچ چیز بیشتر...
راستش را بخواهید، داستان از چند روز قبل شروع شده بود. درست از همان روزی که پدر و مادر فلیپه با او چنان دعوایی کردند که بیا و ببین. ماجرا همان باید و نبایدهای همیشگی بود. اینکه چرا فلیپه از فرصتهایش استفاده نمیکند، چرا نمیفهمد که اگر همینطوری پیش برود، به هیچ جا نخواهد رسید، چرا با بال زدن یک مگس هم حواسش پرت میشود. که باید درس بخواند، که فرصتها را از دست ندهد، که همهی کارها را نگذارد برای لحظهی آخر، که تابستان در یک چشم به هم زدن تمام میشود و از اینجور حرفها. حرفهایی که هر سال میزدند، اما امسال به خاطر دوتا تجدید شدَّتَش بیشتر بود. اما همانطور که احتمالاً خودتان حدس میزنید، گوش فلیپه به این حرفها بدهکار نبود که نبود. سه ماه تا امتحانات سپتامبر مانده بود. نمیخواست از همین الآن بنشیند سرِ درس و مشق، آخر تازه مدرسهاش تمام شده بود. به استراحت نیاز داشت!!...
به هر روی، مامان و بابای فلیپه که متوجه شدند او قرار نیست از کارهای بدش دست بردارد، تصمیم گرفتند اعتصاب کنند. میپرسید اعتصاب پدر و مادرها دیگر به چه شکل است؟ خب، ما به شما میگوییم. اعتصاب یعنی این که دیگر مامان رأس ساعت نُه صبح، فیلیپه را با این بهانه که «اگر زیاد بخوابی، همهی ساعتهای روزت را از دست میدهی» از خواب بیدار نکرد. بعد هم که فلیپه تصمیم گرفت برود فوتبال بازی کند، هیچ مخالفتی با او نداشت. وقتی هم که دید تیشرت فلیپه کثیف، چروک و پُر از لکه است و بوی وحشتناکی هم میدهد، خم به ابرو نیاورد. در واقع، قرار بود که مامان تیشرت ورزشی فلیپه را بشوید، اما از آن جا که در اعتصاب به سر میبرد، این کار را انجام نداده بود و به نظر نمیرسید اهمیتی به این موضوع بدهد.
البته باید به شما بگوییم که فلیپه هنوز نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده. گمان میکرد مادرش دچار زوال عقل شده که این چنین نسبت به کارهای فلیپه بیتفاوت رفتار میکند! فلیپه آنجایی متوجه شد اتفاقی عجیب در حال رخ دادن است که موقع بیرون آمدن از خانه، مادرش هیچ صحبتی با او انجام نداد. در حالت عادی باید با مادرش بحث میکرد، تعهد میداد که سروقت برمیگردد، قسم میخورد که خوب رفتار میکند، که خودش را توی دردسر نمیاندازد، که اگر چراغ راهنمایی برای عابران سبز بود، از خیابان رد میشود و یک عالم چیز دیگر. اما این بار زمانی که فلیپه جلوی در و خطاب به مادرش گفت «من رفتم!» مادرش با یک «بسیار خُبِ» ساده و مختصر جوابش را داد. نه هیچ ممانعتی، نه هیچ درس اخلاقی، هیچیِ هیچی. خلاصه این که پدر و مادر فلیپه داشتند در حد المپیک به او بیمحلی میکردند. فلیپه که در ابتدا از شرایط تازه راضی بود، کمکم متوجه شد که قضیهی پیشآمده چندان هم مطلوب نیست. همین شد که سعی کرد راهی برای شکستن اعتصاب پدر و مادرش بیابد. دوست فلیپه، آنجل، به او گفته بود آنهایی که اعتصاب میکنند، اول تحت فشار قرار میدهند تا بتوانند حقوقشان را مطالبه کنند، ولی در نهایت مذاکره میکنند، اما به نظر نمیرسید که پدر و مادر فلیپه قصد مذاکره داشته باشند... پس آن روز کی میرسید؟ طاقت فلیپه طاق شده بود...
بد نیست اشاره کنیم که زیمنا مایر تصویرگری کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم را بر عهده داشته است. مجموعهی پسر عزیزم به چندین زبان ترجمه شده؛ این کتاب را در ایران، زهرا سادات جدغریب به فارسی برگردانده و نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) آن را ذیل مجموعهی داستانهای ونوشه به انتشار رسانده است. گفتنیست چاپ نخست این کتاب در زمستان 1398 صورت گرفته است.
دربارهی مجموعهی پسر عزیزم
پسر عزیزم (Querido hijo)، مجموعه داستانی به قلم جوردی سییرا ای فابرا، نویسندهی پرافتخار اسپانیایی است. کتابهای این مجموعه برای گروه سنی نوجوان به رشتهی تحریر درآمدهاند و در آنها داستان زندگی پسری نوجوان به نام فلیپه روایت میشود. به عنوان مثال، در مجلد دوم این مجموعه مطالعه میکنیم پدر و مادر فلیپه که از دستِ رفتارهای پسرشان به ستوه آمدهاند، تصمیم میگیرند اعتصاب کنند و هیچ کاری به کار پسرشان نداشته باشند. چیزی که در ابتدا حتی خوشایند مینماید، اما بعدتر حسابی مایهی دردسر فلیپه میشود. گفتنی است این مجموعه کتاب که در اصل به زبان اسپانیایی نوشته شده بود، به زبانهای دیگری، از جمله انگلیسی و فارسی نیز برگردانده شده. نسخهی انگلیسی این مجموعه با نام "Dear Son" به مخاطبان عرضه شده است.
آنچه در ادامه مطالعه میکنید، نام برخی از مجلدهای منتشرشده ذیل مجموعهی پسر عزیزم میباشند: «پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم»، «پسر عزیزم، تو اخراجی»، «پسر عزیزم، تو چهار پدر و مادر داری» و «پسر عزیزم، تو با پدربزرگ و مادربزرگت میروی».
تاکنون دو مجلد نخست مجموعهی پسر عزیزم (پسر عزیزم، تو اخراجی و پسر عزیزم ما اعتصاب کردیم) در ایران توسط زهرا سادات جدغریب به زبان فارسی ترجمه شده و نشر چشمه آنها را ذیل مجموعه کتابهای ونوشه روانهی بازار کتاب کرده است. هر دو مجلد یادشده را میتوانید از سایت یا اپلیکیشن کتابراه دریافت کنید.
کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم برای چه کسانی مناسب است؟
جوردی سییرا ای فابرا کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم را برای نوجوانان بالای 13 سال به رشتهی تحریر درآورده است. با این وجود افرادی که به داستانهای طنز علاقه دارند نیز از مطالعهی این اثر لذت و بهره میبرند.
در بخشی از کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم میخوانیم
«مصالحه کردن.»
«آره، ولی چهطور؟»
«خلبانها رو نمیدونم، ولی کارخونه رو میدونم. کارگرها صد درصد سهم رو میخواستن، ولی رئیسها بیست درصد پیشنهاد دادن. بعدش یه عده گفتن هفتادتا و رئیسها گفتن سیتا. وقتی عدهای از کارگرها گفتن از هشتادتا پایینتر نمیآن و رئیسها گفتن از چهلتا بالاتر نمیرن، مذاکرات به بدترین شکل ممکن متوقف شد. بعد از اینکه روزهای بیشتری رو تو اعتصاب سپری کردن، دوباره پای میز مذاکره برگشتن و اون موقع همهچی پنجاه - پنجاه ختمِ بهخیر شد. این درست همون چیزی بود که همه از اول دنبالش بودن.»
فلیپه با تعجب گفت: «خُب اگه همون چیزی بود که از اول دنبالش بودن، چرا از همون جا شروع نکردن؟ اینطوری مشکل زودتر هم حل میشد.»
«فکر کنم اگه همون اول به توافق برسن، دیگه براشون مزه نداره. هر گروهی باید قدرت خودش رو نشون بده و قدمبهقدم ببینه گروه مقابل امتیازی واگذار میکنه یا نه. بعدش همه میگن که برنده خودشون بودن، طبقهی پایین لبخند میزنن، چون ممکن بود حتی تا چهلتا هم پایین بیان و طبقهی بالا افسوس میخورن، چون ممکن بود بتونن به شصتتا هم برسن، اما در نهایت پنجاه - پنجاه عادلانهترین حالت ممکنه.»
فهرست مطالب کتاب
اولین روز
خانم ژیمناست
اولین زنگ خطر
مادرها، مادرها، مادرها...
یک صبح چندشآور
سفارش پیتزا
جنگ با مریخیها
راز بزرگ
آخرین مدرک
دومین روز
اعتصاب!
راههای بنبست
تنها در خانه
فاجعه گسترش مییابد
سومین روز
درس لاورئانو
قرار
فهرست
چهارمین روز
لحظهی سرنوشتساز
شروعی جدید
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم |
نویسنده | جوردی سییرا ای فابرا |
مترجم | زهرا سادات جدغریب |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب چ |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 135 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-95874-3-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان آموزنده کودک |