معرفی و دانلود کتاب و در مراسم تدفین صداقت
برای دانلود قانونی کتاب و در مراسم تدفین صداقت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب و در مراسم تدفین صداقت
کتاب و در مراسم تدفین صداقت نوشتهی احمد خوشوقتی، روایتیست از عشق شورانگیز جواد نسبت به بدری زیبا، که مشکلاتی مانع وصال این دو میشود.
از زمانهای گذشته، حتی شاید از ازل، بین راستی و ناراستی و حق و باطل، جدالِ پایان ناپذیری وجود داشته است، ولی هرگز توفیق کامل نصیب هیچ یک از آنان نگردیده، گاه غلبه از آن حق بوده است و گاه باطل. ولی یک چیز را نمیتوان انکار کرد که هر قدر زمان پیش رفته و زندگی مادی ارتقاء یافته است، به همان نسبت معنویت و ارزشهای اخلاقی تنزل یافته، به همین سبب در زمان ما گروهی در آسایش و در قدرت و جمعی در رنج و عسرت روزگار میگذرانند.
در واقع میتوان گفت: در این عصر، زندگی به نوعی زیستنِ «بیولوژیکی» تبدیل شده است. این روایت هم در همین راستا پیش میرود و حوادثی هم که در آن اتفاق میافتد، در رابطه با راستی و ناراستی است.
در بخشی از کتاب و در مراسم تدفین صداقت میخوانیم:
لرزش شدیدی سراسر بدنم را فراگرفته بود، بدون شک اگر تا سپیدۀ صبح در کوچه میماندم نزدیکانم با جَسَد یخ زدۀ من مواجه میشدند. با این همه، دل به دریا زدم و در کوبۀ منزل عمو را به صدا درآوردم به فاصلۀ چند لحظه لنکۀ در گشوده شد و عمو عبا بر دوش و شب کلاه سفیدی که بر سر داشت، مقابلم ظاهر شد و گفت: «کی هستی با کی کار داری، چیزی لازم داری، غذا میخواهی؟ حرف بزن جوان» جواد از شدت سرما و گرسنگی به زمین افتاد، عمو خم شد که بازویش را بگیرد، بناگاه، نگاهش با نگاه او تلاقی کرد، تا چند لحظه نگاههایشان به هم قلاب شد، نه جواد و نه او قادر به حرف زدن نبودند،
سرانجام عمو به حرف آمد و گفت: «جواد این توئی، عوضی نمیبینم، تو همان جواد پسرِ برادر منی؟ با سر اشاره کردم، یعنی بله، اشتباه نمیکنید، من همان جواد پسر برادر شما هستم.» عمو چند لحظه ساکت و بیحرکت نگاهش را به سوی دیگر معطوف کرد و بعد گفت: «همه چیز برایم روشن است، میدانم کار چه کسی است، متأسفانه برادر من، دهن بین است، الان وقت این حرفها نیست تو به مراقبت احتیاج داری، زهرا کمک کن او را از زمین بلند کنیم.» جواد را به یکی از اطاق خوابهایی که بخاریش روشن بود بردند، رختخوابش را روی قالی مجاورِ بخاری پهن کردند. جواد به یک پشتی کنارِ بخاری تکیه داد، چند دقیقه نگذشته بود که زن عمو با یک لیوان شیر داغ وارد اطاق شد و گفت: «پسرم حالت چطور است بهتری؟» جواد گفت: «به مرحمت شما بهترم ولی هنوز سرما از تنم خارج نشده» گفت: «درست است شاید تا فردا هم حالت جا نیاید، این شیر داغ را بخور تا بروم برایت غذا بیاورم.» گفتم: «دیگر زحمت نکشید، همین برای من کافیست، خواب برای من از همه چیز بهتر است.» گفت: «باشد هرطور که میل تواست.» بعد هم شب بخیر گفت و اطاق را ترک کرد. به محض اینکه پلکهایش روی هم افتاد، صحنههای وقایع چند ساعت قبل در ذهنش منعکس شد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب و در مراسم تدفین صداقت |
نویسنده | احمد خوشوقتی |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 413 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-00-0138-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |