معرفی و دانلود کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند!

معرفی کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند!

در کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! به قلم جان کلوپفر، مخاطب داستان خواندنی فردی لیدل و دوستانش خواهید بود. در کتاب حاضر مطالعه می‌کنید که شاگرد تازه‌ای به مدرسه‌ی آن‌ها آمده که عاشق حشره‌هاست؛ فرقی هم نمی‌کند چه حشره‌ای، از پروانه گرفته تا سوسک و ملخ علاقه دارد! اما زمانی که فردی تصویر یک حشره را برای او نقاشی می‌کند، نقاشی جان می‌گیرد و زنده می‌شود. حالا فردی و دوستانش باید قبل از آنکه‌ همه‌ی شهر را حشره بردارد، راهی برای این دردسر پیدا کنند.

درباره‌ی کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند!

اگر کتاب «هشدار:هیولاها آزاد می شوند!»، مجلد اول از مجموعه کتاب‌های هیولاهای آزادشده را مطالعه کرده باشید، حتماً اکنون با فِردی لیدل آشنایی دارید. پسر نوجوانی که پدر و مادرش به‌تازگی از یکدیگر جدا شده‌ بودند و او به‌ همراه پدرش به نیومکزیکو اسباب‌کشی کرده‌ بود. راستش را بخواهید، فردی خیلی تنها بود و گاهی احساس می‌کرد که در جهنم گرفتار آمده! علاوه بر این، در مدرسه‌ی جدیدی ثبت‌نام کرده بود و در آنجا تقریباً تازه‌وارد به حساب می‌آمد که این امر نیز دوچندان به احساس تنهایی‌اش اضافه می‌کرد. بااین‌حال، این همه‌ی ماجرا نبود؛ بدتر از هر چیزی، قلدرهای مدرسه بودند که انگار بر این کره‌ی خاکی هیچ کار دیگری نداشتند، جز آن که فردی را آزار دهند.

همه‌ی این مسائل دست به دست هم داده و باعث شده بود فردی آرزو کند که ای کاش اصلاً هیچ‌ وقت به آن مدرسه پا نمی‌گذاشت؛ یا ای کاش می‌شد از آنجا فرار کند و دیگر هرگز باز نگردد. حالا در مجلد دوم این مجموعه، کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! (Monsters Unleashed #2: Bugging Out) همه چیز فرق کرده است...

ماجرا از کمی قبل‌تر آغاز شد؛ از آن روزی که فردی به همراه تنها دوستش، مانی واسکز، سر کلاس هنر شروع کردند به نقاشی کشیدن، اما نه آن نقاشی که معلم از آن‌ها خواسته بود؛ بلکه فردی و مانی سه‌تا هیولا با الهام از سه‌تا از بدجنس‌ترین و قلدرترین بچه‌های کلاس نقاشی کردند؛ یعنی جردن کراس ورزشکار، نینا گرین محبوب و در آخر، کوئینسی مورهد، آقای همه‌چیزدان! بعد، آن دو پسر بازیگوش، بی آن که خود بخواهند، با با پرینتر سه‌بُعدی معلم هنرشان سه تا هیولا ساختند. هیولاهایی گنده‌بک که زنده شدند، جان گرفتند و بعد قبل از آن که مانی و فردی بتوانند کاری کنند، همه‌ی شهر را به هم ریختند. بااین‌همه، اتفاقی باورنکردنی رخ داد. این اتفاق باعث شد فردی با بچه‌هایی که یک زمانی به او زور می‌گفتند، رفیق شود.

جان کلوپفر در کتاب پیش‌رو برایتان تعریف می‌کند که فردی، مانی، جردن، کوئینسی و نینا با هم قرار گذاشتند تا هرچند وقت یک‌بار دور هم جمع شوند و به هیولاهایی که ساخته‌اند، سر بزنند. اوضاع به همین منوال ادامه پیدا کرد، تا این که سروکله‌ی ترور کلسو، هم‌شاگردی تازه‌ی آن‌ها در مدرسه پیدا شد. از ترور همین اندازه بگوییم که عاشق حشره‌هاست. آن‌قدر که پیژامه‌اش پر است از تصویر ملخ‌های آبی و پروانه‌های نارنجی. روتختی و کاغذدیواری اتاقش هم پر از سوسک و عنکبوت و حشره است. اگر شما هم مثل او عاشق حشره‌ها باشید، اتاق ترور شبیه به بهشت شماست، اگر هم نه، بدون شک دل‌تان از او و اتاقش به هم می‌خورد. ماجرای اصلی کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! از آنجایی آغاز شد که ترور از فردی خواست تا یک حشره برایش نقاشی کند. امان از فردی بیچاره که هیچ خبر نداشت این حشره هم قرار است جاندار شود و حسابی آن‌ها را به زحمت بیندازد. حالا دوباره فردی، مانی، جردن، کوئینسی و نینا، البته به همراه ترور، باید با یکدیگر متحد شوند و به جنگ حشره‌ای بروند که از صفحه‌ی کاغذ برخاسته و جان گرفته...

مارک اولیور (Mark Oliver) همچون مجلد اول این مجموعه، تصویرگری کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! را برعهده داشته است. رضا احسانگر این اثر را به زبان فارسی ترجمه کرده و انتشارات پرتقال عهده‌دار انتشار آن بوده است. نسرین‌نوش امینی ویرایش ادبی کتاب حاضر را بر عهده داشته و سوده حجازی و سپیده پاشایی ویراستاران فنی آن بوده‌اند.

درباره‌ی مجموعه کتاب‌ کودک هیولاهای آزادشده

مجموعه کتاب‌های هیولاهای آزادشده (Monsters Unleashed) که در ایران با نام «هشدار» ترجمه شده است، آثاری در ژانر فانتزی برای کودکان هفت تا دوازده‌ساله‌ هستند. جان کلوپفر در کتاب‌هایی که ذیل این مجموعه به انتشار رسیده‌اند، داستان فِردی لیدل و دوست صمیمی‌اش، مانی واسکز را روایت می‌کند که به مشکل هیولایی دچار شده‌اند! ماجرا از این قرار است که فردی احساس تنهایی زیادی دارد؛ جردن، نینا و کوئینسی، هم‌کلاسی‌های قلدرش، او را دست می‌اندازند و حسابی مسخره‌اش می‌کنند. سرانجام، کاسه‌ی صبر فردی لبریز می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا هم‌کلاسی‌هایش را به‌صورت هیولا روی کاغذ نقاشی کند، اما مسأله‌ی مهم‌تری به وجود می‌آید: هیولاهای نقاشی‌شده روی کاغذ، به‌یک‌باره جان می‌گیرند و به هیولاهای واقعی تبدیل می‌شوند. حالا این سه هیولا در شهر به راه افتاده و حسابی خراب‌کاری کرده‌اند.

تاکنون دو مجلد ذیل این مجموعه کتاب‌های هیولاهای آزادشده منتشر شده که هر دو اثر با نام‌های هشدار:هیولاها آزاد می شوند! و هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. رضا احسانگر ترجمه‌ی این کتاب‌ها را بر عهده داشته و انتشارات پرتقال آن‌ها را روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

نکوداشت‌های مجموعه کتاب‌های کودک هیولاهای آزادشده

• این [مجموعه کتاب] به پرینتر سه‌بعدی مفهوم کاملاً تازه‌ای بخشیده است! (نقد کتاب Kirkus)

• این کتاب‌ها خوانندگانی را که رغبت چندانی [به مطالعه] ندارند نیز مجذوب خود خواهد کرد. اثری آسان‌خوان و سرگرم‌کننده، به همراه جوک و کنایه. (اسکول لایبرری ژورنال)

• یک مجموعه کتاب جدید و فوق‌العاده سرگرم‌کننده از جان کلوپفر، نویسنده‌ی محبوب طرفداران مجموعه‌ی «شکارچیان زامبی (The Zombie Chasers)». (وب‌سایت آمازون)

نکوداشت‌های کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند!

• همانطور که فردی اشاره می‌کند، بسیار چندش‌آور و درعین‌حال، بسیار هم باحال بود! (نقد کتاب Kirkus)

• به قلم نویسنده‌ی محبوب مجموعه کتاب‌های شکارچیان زامبی... دومین جلد از مجموعه‌‌ی خنده‌دار و اکشن هیولاهای آزادشده منتشر شد. (وب‌سایت آمازون)

کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! می‌تواند هر کودک اهل مطالعه‌ای را، با هر سلیقه‌ی ادبی، شیفته‌ی خود سازد. کودکان 7 تا 12 ساله مخاطبان اصلی این اثر هستند؛ با این وجود، مخاطبان نوجوان و حتی بزرگسالی که به رمان‌های مصور، طنز و فانتزی علاقه‌مند هستند، از کتاب نامبرده لذت و بهره خواهند برد.

با جان کلوپفر بیشتر آشنا شویم

جان کلوپفر نویسنده‌ی محبوب ادبیات کودک و نوجوان است. از او دو مجموعه‌ی پرطرفدار با نام هیولاهای آزادشده و شکارچیان زامبی منتشر شده که هر دو مجموعه با استقبال گسترده‌ی خوانندگان و تحسین منتقدان مواجه شده‌اند. از جان کلوپفر تنها دو کتاب هشدار: هیولاها آزاد می‌شوند و هشدار: حشولاها آزاد می‌شوند به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. همانطور که از عنوان کتاب‌ها پیداست، هر دو ذیل مجموعه‌ی هیولاهای آزادشده به انتشار رسیده‌اند.

جان کلوپفر این روزها به همراه جنی، همسرش و دوزی، سگش در لس‌آنجلس زندگی می‌کند.

در بخشی از کتاب هشدار: حشولا‌ها آزاد می‌شوند! می‌خوانیم

تمام مدت که فردی نقاشی می‌کشید، ترور از پشت‌سر بهش زل زده بود. فردی تمام تلاشش را کرد که انتومون تا جای ممکن باحال و ترسناک به نظر برسد. بدن حشره را یک چیزی بین سوسک و مورچه کشید. رنگش آبی‌مشکی بود. پوست سفت و براق و پنجه‌های گازاَنبری داشت. آرواره‌های گنده‌اش هم تقریباً دوبرابر کله‌اش بودند. اگر فردی آن را روی دیوار اتاق‌خوابش می‌دید، احتمالاً از ترس شلوارش را خیس می‌کرد. ترور گفت: «خیلی باحال شده! دمت گرم!» فردی که از کمک به ترور خوشحال بود، گفت: «قابلی نداشت، رفیق.»

زنگ خورد و ترور نقاشی را از روی میز قاپید. چشم‌هایش از خوشحالی برق می‌زد. بعد همان‌طور که با عجله از کلاس می‌زد بیرون، به فردی چشمک زد و گفت: «از همکاری باهات لذت بردم، استاد.» فردی و مانی به ترور که داشت می‌رفت، نگاه کردند. فردی گفت: «تو فکرم که چرا این‌قدر عجله داره.» مانی که وسایلش را جمع می‌کرد، جواب داد: «لابد می‌ترسه دیر به انجمن بازنده‌ها برسه!» بعد ساعتش را نگاه کرد و گفت: «ای‌وااای! باید خودم رو برسونم باشگاه، وگرنه آقای فلزر مجبورم می‌کنه کلی دور سالن بدوئم.» بعد مثل فرفره پرید و رفت توی راهرو.

آن‌طرف کلاس جردن، نینا و کوئینسی وسایلشان را جمع کردند و آمدند سمت فردی. کوئینسی پرسید: «قضیه چی بود؟» نینا با سر، جایی را که ترور نشسته بود، نشان داد و گفت: «اون پسره یه نَموره عجیب‌غریبه. توی کلاس علوم من هم هست.» بعد موهای بافته‌شده‌اش را کنار زد و دماغش را یک‌وری کرد: «پسره عشق حشره‌ست. روی کلاسورش هم پر از عکس هزارپائه.» جردن که یک لکه رنگ روی گونه‌ی قهوه‌ای‌اش بود، گفت: «می‌دونم! یه دونه دیگه هم داره که پر از عکس عنکبوته.» فردی گفت: «بی‌خیال دیگه بچه‌ها. گیر ندین بهش. شماها نمی‌دونین تنها بودن چه حالی داره.» کوئینسی گفت: «راست می‌گه. ما هم واسه همین تو رو همیشه نزدیک خودمون نگه می‌داریم. خب، می‌شه بعد از مدرسه همه‌مون بیاییم خونه‌تون هیولاهامون رو ببینیم؟ اگه تا ساعت چهار به مگاکیو خوراکی ندم، اعصابش می‌ریزه به هم.»