معرفی و دانلود کتاب هدیهی آفتاب
برای دانلود قانونی کتاب هدیهی آفتاب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هدیهی آفتاب
فاطمه سرمشقی در کتاب هدیهی آفتاب داستان پسربچهای را روایت میکند که چندیست به همراه پدر و مادرش از روستا به شهر نقلمکان کرده. او حسابی دلتنگ روستا است و تابهحال نتوانسته در شهر دوستی برای خود پیدا کند. داستان به همین شکل ادامه پیدا میکند تا اینکه پسرک میتواند یک دوست پیدا کند؛ البته این دوست با آنچه شما در سر میپرورانید، تماماً متفاوت است.
دربارهی کتاب هدیهی آفتاب
فاطمه سرمشقی در کتاب هدیهی آفتاب داستان پسرکی را روایت میکند که بهتازگی همراه با پدر و مادرش به خانهی جدیدی اسبابکشی کرده است. او قبلاً در یک روستا زندگی میکرده؛ جاییکه از صبح تا غروب با بچههای همسن و سال خودش بازیهای مختلف انجام میداده. بازیهای پرهیجانی مثل قایمباشک و بالابلندی. اما راستش را بخواهید، پسربچه از زندگی در شهر اصلاً راضی نیست. شهرها شلوغاند، بچهها از ترس ماشینها جرأت ندارند پایشان را از خانه بیرون بگذارند، و همهجا پر از سروصدا است.
پسرک داستان هدیهی آفتاب دلش خیلی خیلی برای خانهشان در روستا تنگ شده. برای همین است که هر روز جلوی پنجره مینشیند و ساعتهای زیادی را درحالیکه به بیرون خیره شده است، سر میکند. مادرش از او میپرسد: «خسته نشدی آنقدر جلوی پنجره ایستادی؟» و پسرک با حسرت جواب میدهد: «منتظرم یک بچه بیاید بیرون تا با او بازی کنم.»
خانهی پسرک خیلی خیلی زیباست. حیاط دلباز و حوض دلپذیری دارد که دور تا دورش پر از گلدانهای شمعدانی است. اما پسرک انگار نه انگار! هیچ از حیاط خانه خوشش نمیآید. نهتنها جای خالی حیاطشان در روستا را برایش پر نمیکند، حتی نمیداند بابا و مامانش چطور به آن یکذره جا میگویند حیاط! آخر چه حیاطی وقتی نمیشود در آن حتی دوچرخهسواری کرد؟
پسرک کتاب هدیهی آفتاب روزهای زیادی را با اندوه گذراند. مدت زیادی نه توانست دوچرخهبازی کند و نه دوست تازهای پیدا کرد. راستش، وقتی مامان چند تا ماهی قرمز خرید و توی حوض انداخت، باز هم پسرک سرحال نشد. تازه او معتقد بود گلهای شمعدانی حیاط ذرهای بو ندارند.
چندین روز به این منوال گذشت، تا اینکه حضور یک دوست تازه حسابی پسرک را سرحال آورد و حتی میشود گفت زندگیاش را دگرگون کرد. او یک دوست تازه پیدا کرد. اشتباه نکنید! او با پسرک همسایه طرح دوستی نریخت. بلکه دوست او اصلاً آدم نیست. منظورمان این است که گوشت و پوست و استخوان ندارد. حیوان هم نیست! پس پسرک با چه کسی دوست شده که او را این چنین از تنهایی درآورده؟ فاطمه سرمشقی در کتاب هدیهی آفتاب به شما پاسخ میگوید. پیشنهاد میکنیم کتاب هدیهی آفتاب را در دست بگیرید و شروع به مطالعه کنید تا خودتان از نزدیک با دوست تازهی پسرک داستان ما آشنا شوید.
کتاب هدیهی آفتاب را فاطمه سرمشقی نوشته و انتشارات پرنده آبی (واحد کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی) روانهی بازار کتاب کرده است. همچنین تصویرگری کتاب هدیهی آفتاب برعهدهی ندا عظیمی بوده است. تصاویر زیبای این کتاب شما را مجذوب میسازد و لذت مطالعه را برایتان چندبرابر میکند.
کتاب هدیهی آفتاب برای چه کسانی مناسب است؟
فاطمه سرمشقی کتاب هدیهی آفتاب را برای کودکان 4 تا 8 ساله به رشتهی تحریر درآورده است. اگر کودک شما بهتازگی با یک تغییر مواجه شده است، این داستان میتواند برای او کمککننده باشد.
در بخشی از کتاب هدیهی آفتاب میخوانیم
کنار باغچهی خالی ایستادهام که با دوست جدیدم آشنا میشوم. وقتی صبح برای اولین بار او را دیدم فکر کردم از من کوچکتر است. قدش از من کوتاهتر بود. اما حالا که نگاه میکنم درست همقد خودم است. جلویم ایستاده و نگاهم میکند.
میپرسم: «اسمت چیست؟»
میگوید: «سایه» و با هم دوست میشویم.
دور حوض میچرخیم و بالابلندی بازی میکنیم. سایه قبول میکند همیشه گرگ باشد. من روی لبهی حوض و بین گلدانهای شمعدانی میایستم. سایه نمیتواند مرا بگیرد. اما وقتی قایمموشکبازی میکنیم سایه زرنگ میشود. هرجا قایم میشوم خیلی زود پیدایم میکند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هدیهی آفتاب |
نویسنده | فاطمه سرمشقی |
ناشر چاپی | پرنده آبی |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 25 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-121-072-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان آموزنده کودک |