معرفی و دانلود کتاب نجات از زندگی شیرین

معرفی کتاب نجات از زندگی شیرین

آیا تا به حال به زندگی روزمره و یکنواخت خود نگاهی انداخته‌اید و از خود پرسیده‌اید که آیا چیزی بیشتر از این وجود دارد؟ کتاب نجات از زندگی شیرین نوشته‌ی سعید بازرجانی، با زبانی ساده اما عمیق، به این موضوع می‌پردازد. این داستان نه‌تنها روایتی از زندگی معمولی و تکراری یک مرد 39 ساله را به تصویر می‌کشد، بلکه تلاش‌های او برای یافتن معنا و مفهوم در زندگی را نیز بازگو می‌کند.

درباره‌ی کتاب نجات از زندگی شیرین

در این کتاب، مرد 39 ساله هر روز با همان برنامه‌ی تکراری و بدون هیچ تغییری به اداره می‌رود و برمی‌گردد. دختر کوچکش با مکعب‌های چوبی بازی می‌کند و همسرش سیب‌زمینی خرد می‌کند. اما یک روز، در آستانه‌ی سالگرد ازدواجشان، این مرد تصمیم می‌گیرد برخلاف معمول، هدیه‌ای را که برای همسرش خریده، به او بدهد. این هدیه که یک ساعت طلایی زیباست، نمادی از تلاش او برای فرار از یکنواختی زندگی و بیان احساسات واقعی‌اش است.

سعید بازرجانی در نجات از زندگی شیرین با دقت و ظرافت، به جزئیات کوچک زندگی روزمره می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این جزئیات می‌توانند درک عمیق‌تری از زندگی به ما بدهند. هر کلمه و جمله در این داستان با دقت انتخاب شده‌اند تا حس و حال روزمرگی و تلاش برای فرار از آن را به خوبی منتقل کنند.

اما این کتاب تنها به توصیف زندگی معمولی این مرد نمی‌پردازد. در بخشی از داستان، مرد در خواب به دنیای دیگری وارد می‌شود؛ دنیایی که در آن زنی زیبا بر روی شاخه‌های درخت تاب می‌خورد. این زن، که نمادی از چیزی فراتر از زندگی روزمره است، مرد را به چالش می‌کشد تا به سوالات عمیق‌تری در مورد زندگی و وجود خود فکر کند. این بخش از داستان با استفاده از عناصر خیال‌پردازی، به خواننده کمک می‌کند تا به دنیای درونی و افکار مرد نگاهی بیندازد.

نجات از زندگی شیرین به قلم سعید بازرجانی، نثری روان و دلنشین دارد که به راحتی خواننده را به دل داستان می‌کشاند. او با بهره‌گیری از زبانی ساده اما تاثیرگذار، توانسته است احساسات و افکار شخصیت‌هایش را به خوبی به تصویر بکشد. هر پاراگراف از این کتاب، خواننده را به تامل در مورد زندگی و معناهای پنهان آن دعوت می‌کند.

کتاب نجات از زندگی شیرین توسط انتشارات آبانگان ایرانیان منتشر شده است.

کتاب نجات از زندگی شیرین برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب نجات از زندگی شیرین نویسنده‌ی سعید بازرجانی برای تمام افرادی مناسب است که به داستان‌های ساده و دلنشین علاقه دارند.

در بخشی از کتاب نجات از زندگی شیرین می‌خوانیم

شب، مرد زمینی و همسرش در آشپزخانه، دور میز نشسته‌اند و مرغ سرخ‌کرده می‌خورند. مرد زمینی جناغ سینه‌ی مرغ را برمی‌دارد و به همسرش می‌گوید؛ بیا جناغ بشکنیم. همسر مرد زمینی می‌گوید؛ سر چه چیزی؟ مرد زمینی با زبانش بین دو تا از دندان‌هایش را پاک می‌کند و می‌گوید؛ سر شستن ظرف‌ها. بعد از شکستن جناغ، همسر مرد زمینی می‌گوید، بیا این استخوان شکسته را بگیر و توی آن بشقاب بگذار. مرد زمینی به محض این که استخوان را می‌گیرد، همسرش با فریاد و خوشحالی می‌گوید؛ یادم تو را فراموش!

مرد زمینی آهی از حسرت می‌کشد و می‌گوید؛ این بار هم. ولی خوشحالم همسر زیرک و باهوشی مثل تو دارم. و بلند می‌شود تا بشقاب‌ها را برای شستن جمع کند.

همسر مرد زمینی از جایش بلند می‌شود و دست او را می‌گیرد و می‌گوید؛ نه عزیزم، تو خسته‌ای، من خودم ظرف‌ها را می‌شورم. مرد زمینی با مهربانی همسرش را نگاه می‌کند و می‌گوید؛ ولی آخر ما شرط بستیم. همسرش می‌گوید؛ بین ما این حرف‌ها نیست. و بشقاب‌ها را جمع می‌کند و به طرف ظرف‌شویی می‌رود.

مرد زمینی بعد از پوشیدن لباس داخل خانه، به توالت می‌رود و بعد از آن مسواک می‌زند و بعد از آن روی تخت خود دراز می‌کشد. کمی بعد همسرش نیز به روی تخت می‌آید و کنار او دراز می‌کشد و می‌گوید؛ وقتی دیدم یادداشتی که روی در یخچال گذاشته‌ای با ماژیک نارنجی نوشته‌ای، فهمیدم که خیلی هوس مرغ کردی. برای همین، مرغ امشب را با یک دستور پخت مخصوص که از برنامه‌ی آشپزی‌ی سه روز پیش تله‌ویزیون یاد گرفته بودم درست کردم. مرد زمینی می‌گوید؛ واقعاً خوشمزه شده بود. واقعاً... واقعاً... واقعاً...

و آرام به خواب می‌رود.