معرفی و دانلود کتاب شورآب
برای دانلود قانونی کتاب شورآب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شورآب
کتاب شورآب، رمانی ایرانی به قلم کیوان ارزاقی است که دربارهی مهاجرت، عشق، خیانت، دلتنگی، زندگی و مرگ خودخواسته میگوید. خسرو، قهرمان این رمان، مثل همهی ما دلتنگ و زخمی و تنهاست اما متفاوت نیز هست. او نمیخواهد به هر طریقی زنده بماند. حالا که زندگی به او پشت کرده، با آغوش باز به استقبال مرگ میرود و در انتظار مرگ، قصهی پرفراز و نشیب زندگیاش را دوره میکند.
دربارهی کتاب شورآب
زندگی همهی ما پر از روابط پیچیدهای است که ممکن است اتفاقات ساده را به فجایعی وحشتناک تبدیل کند. این روابط است که به دنیای ما معنای عمیقتری میبخشد و زندگی ما را رنگ میکند؛ گاهی سفید، گاهی آبی، گاهی قرمز و گاهی سیاه؛ آنقدر سیاه که دیگر نمیشود پاکش کرد یا رنگ دیگری رویش زد و رد سیاهی تا ابد باقی میماند. رمان شورآب هم دربارهی همین است. دربارهی انسانی که در اتفاق سادهای غرق میشود. او سالها جان کنده است تا بتواند زندگی بهتری برای خود بسازد. سالها بهصورت حرفهای ورزش کرده. در ایران کوشیده است زندگی خانوادگی و حرفهایاش را سامان دهد. سپس برای ساختن زندگی بهتر برای خود، راهی آلمان شده. حالا، در میان وسایلی که از ایران برایش آمده، عکسی قدیمی میبیند که مثل جرقهای کوچک در انبار کاه، زندگی آرامش را به آتش میکشد.
کیوان ارزاقی، در این کتاب، با هنرمندی، شخصیتی متفاوت خلق میکند. شخصیتی که در ابتدای کتاب، با وسواس جلوی آینه میایستد و مثل یک داماد، اصلاح میکند، بهترین کت و شلوارش را میپوشد، کراواتی زیبا میزند و برای مرگ خودخواسته آماده میشود. اما نویسنده کار عجیبتری هم انجام میدهد؛ شخصیت اصلی در همان خط اول، اعتراف میکند که گلرخ را کشته است. در نتیجه، شما از انتهای قصه خبر دارید. اما کشش داستانی از بین میرود؟ به هیچ وجه. با شخصیتهای خاص، داستان ماجرامحور و گفتگوهای عمیقی که در رمان ایرانی شورآب وجود دارد، دانستن انتهای داستان، از کشش آن کم نمیکند.
گرچه ممکن است کیوان ارزاقی را با رمانهایش دربارهی مهاجرت، نظیر سرزمین نوچ، بشناسید، اما کتاب شورآب موضوعات بیشتری دارد. این کتاب نه تنها دربارهی آدمی است که با مشکلات مهاجرت دست و پنجه نرم میکند، دربارهی تضادی که سنت و مدرنیته در وجود انسانهای امروز به وجود میآورد سخن میگوید، معنای عشق و خیانت را میکاود، و از مفهوم مرگ و زندگی میگوید. موضوع اتانازی، یکی از مضامین محوری رمان شورآب است. همهی این مضامین انسانی و فلسفی، طوری در داستان مطرح میشوند که ممکن است ذهن مخاطب را برای مدتها درگیر خود کنند؛ چیزی که از یک رمان خوب انتظار میرود.
نثر و زبان رمان شورآب، ساده و روان است. تصاویر و صحنهها، با توصیفاتی روشن و رنگی، جان میگیرند و در مقابلتان ظاهر میشوند. شخصیتها جاندار و متفاوتند و دانستن عاقبت و افکارشان خیلی زود به هدف مخاطب تبدیل میشود. زاویهی دید، دانای کل است و داستان در رفت و آمدهای پیوسته به گذشته و حال، به پیش میرود و روایت میشود. این گذشته و حال، نرم و منعطف روی هم سر میخورند و باهم ترکیب میشوند و در نهایت، تصویری منسجم میسازند. ریتم داستان با وجود توصیفات زیاد، آنچنان کند نیست، با این حال، اگر از طرفداران پروپاقرص داستان با ریتم بسیار بالا هستید، ممکن است مجبور باشید بخشهایی از این کتاب را رد کنید. بهطورکلی میتوان گفت کتاب شورآب، یکی از رمانهای خوبی است که نشر افق به چاپ رسانده است.
کتاب شورآب برای چه کسانی مناسب است؟
داستان شورآب برای خوانندگان رمانهای ایرانی جذاب خواهد بود.
در بخشی از کتاب شورآب میخوانیم
ماهخاتون وسط اتاق روی فرش دوازدهمتری لاکی دستباف کاشان خوابیده بود و شمدی سفید روی خودش کشیده بود. عادت داشت روی زمین درازبهدراز بخوابد و شمد را جوری روی خودش بکشد که زیر جفت پاهایش قرار بگیرد و سر دیگر شمد را هم زیر سرش میگذاشت. بارها هوشنگخان سرِ این موضوع دادوبیداد کرده بود. یک بار که از بیرونِ خانه آمده و بیهوا در را باز کرده بود، وقتی میّت را روی زمین دیده بود، نزدیک بود از ترس قالب تهی کند. حالش بد و مجبور شد قرص زیرزبانی بخورد تا تپش قلبش آرام بگیرد. ماهخاتون روزهای گرم تابستان تا وقتی شمد یا پارچهای روی صورتش نمیکشید خوابش نمیبرد.
خسرو توپ والیبالش را زیر بغل زده و به حیاط رفته بود. وسط حیاط، حوضی بزرگ بود که روی آن تختی چوبی قرار داشت، عصرها فرشی روی آن پهن میکردند و بساط چای، فالوده و هندوانه بهراه بود. معمولاً تابستانها از وقتی آفتاب غروب میکرد، ماهخاتون بعد از آنکه حیاط را آبوجارو میکرد تدارک عصرانه و شام را همان جا روی تخت میدید. سماور را روی تخت میگذاشت و چای را در استکانهای کمرباریک میریخت و معمولاً سروته شام را با نون و پنیر و انگور هم میآورد. هوشنگخان عاشق حیاط و تختِ روی حوض بود. تنبل بود و کاری به حیاط و باغچه نداشت، اما روزهایی که زودتر به خانه میآمد، بعد از آنکه دست و صورتش را کنار حوض میشست، پاچههای شلوارش را تا زانو بالا میزد و پاهایش را حالی میداد، سر شیلنگ را میگرفت و خاک باغچه را خیس میکرد. هر چقدر ماهخاتون از نیازهای متفاوت آبی هر گل و گیاه میگفت، هوشنگخان به حرفش توجه نمیکرد و میخندید و میگفت: «نیاز آبی چیه زن؟ گل و گیاه هر روز آب میخوان. این گلها رو هم مثل خسرو قرتی بار نیار!»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شورآب |
نویسنده | کیوان ارزاقی |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 248 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-353-399-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ایرانی |