معرفی و دانلود کتاب روحت را از خواب بیدار کن!: چگونه این بلا را ترک کنم؟

معرفی کتاب روحت را از خواب بیدار کن!: چگونه این بلا را ترک کنم؟

کتاب روحت را از خواب بیدار کن! حاوی سرگذشت واقعی افرادی است که در دام اعتیاد گرفتار آمده اما درنهایت خود را از این مرگ تدریجی نجات داده‌اند. سید مجید حسینی در این اثر اشخاصی را که با مواد مخدر درگیرند، به مقاومت دعوت می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد امیدشان به نجات را از دست ندهند.

درباره‌ی کتاب روحت را از خواب بیدار کن!

اسمش را اعتیاد بگذاریم یا سوءمصرف مواد، سال‌هاست که میلیون‌ها نفر از مردم ایران زمین را گرفتار کرده است. این پدیده با تجربیات تلخ نشان داده زن و مرد یا سن و سال نمی‌شناسد. با این حال، درصد ابتلا به اعتیاد در میان نوجوانان و جوانان نسبت به دیگر گروه‌های سنی در حال افزایش است که این موضوع هر فرد دغدغه‌مندی را نگران می‌سازد. شهروندان یک کشور مهم‌ترین سرمایه‌های آن هستند که با مصرف مواد مخدر آرام‌آرام از بین می‌روند و خود، خانواده، اطرافیان و درنهایت وطن خود را هم به قهقهرا می‌برند. کتاب روحت را از خواب بیدار کن! نوشته‌ی سید مجید حسینی اثری است که با توجه به این مسأله تألیف شده است؛ کتابی که روایت‌هایی واقعی را با شما به اشتراک می‌گذارد تا اعتیاد را این‌بار از فاصله‌ای نزدیک مشاهده کنید.

عواملی که یک فرد را به سمت مصرف مواد سوق می‌دهند، بسیار متنوع و پیچیده‌اند و قطعاً نمی‌توان در یک اثر به تمامی آن‌ها پرداخت. اما نویسنده در این کتاب داستان‌های افرادی که طعم تلخ اعتیاد را چشیده‌اند دستچین کرده، به این امید که قصه‌ی برخاستن از خاکستر نابودی و زوال، منجی شخصی باشد که امروز با سلطه‌ی مواد مخدر مشغول مبارزه است.

کتاب روحت را از خواب بیدار کن! مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی کتاب روحت را از خواب بیدار کن به افرادی که در حال ترک اعتیاد هستند یا یکی از عزیزانشان به این بیماری مبتلاست، پیشنهاد می‌شود.

جملات برگزیده‌ی کتاب روحت را از خواب بیدار کن!

• تصمیم درست و تصمیم استوار، از دوراندیشى است.
• هر که از دگرگونی‌هاى دنیا عبرت گیرد، طمع‌هاى او کاهش پذیرد.
• هر که خودپسند باشد، نابود مى‌شود و هر که خودرأى باشد، از بین مى‌رود.
• از همنشینى با دوست بد بپرهیز که دوست بد، همنشین خود را به هلاکت مى‌افکند و یار خود را به نابودى مى‌کشاند.

در بخشی از کتاب روحت را از خواب بیدار کن! می‌خوانیم

یک بار در لبه پرتگاهی ایستاده بودم و دخترم را که سه ساله بود در آغوش گرفته بودم، فکر کردم او را بیندازم و بگذارم بر روی سنگ‌ها خرد شود و زندگی‌اش به پایان برساند.

فکر کردم این برای او بهتر است تا اینکه بزرگ شود و واقعیت را آن‌طور که من می‌دانستم بیابد. نمی‌خواستم دردی را که من حس می‌کردم حس کند و راهی را که من رفته بودم، برود. فکر می‌کردم این کار عاشقانه‌ای بود، در حالی که هنوز بچه و معصوم بود، برگشتم و او را در ماشین گذاشتم، خیس عرق شدم.

کاملا آواره شده بودم. خانه‌ام از دست رفته بود. بیش از یک‌بار طلاق گرفته، بچه‌ها‌یم را از دست داده بودم و هیچ احساس احترام به خود یا چیزهای که مردم برای به دست‌آوردن آن‌ها تلاش می‌کنند نداشتم.

تمام آنچه داشتم موادم، تنهایی و زندگی تهی‌ای بود که با آن می‌آمد. با دوست هم‌مصرفم ازدواج کردم. کمی بعد تقریبا یک پایم را هنگامی که داشتم چاله‌ا‌ی برای جاسازی موادم درست می‌کردم از دست دادم، با عصا راه می‌رفتم و بیست و دو ساعت در شبانه روز می‌خوابیدم، همسرم داروهای ضد درد مرا می‌دزدید و من از نظر فیزیکی، احساسی و روحی درد می‌کشیدم.

شاهد یک قتل با اوردوز بودم و آنچه دیده بودم را بازگو کردم. دوستان فروشنده‌ا‌ی که این کار را کرده بودند جلوی درب خانه‌ا‌م آمدند، پاسخ ندادم و آن‌ها چنان به در کوبیدند که ترسیدم در را بشکنند و مرا پیدا کنند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
به این باور رسیدم که باید تغییر کنم
کار بسیار خطرناکی انجام دادم
شما بیرونم نینداختید
احساس کردم همه همدردم بودند
الان شش ساله هستم نه سی و دو ساله!
مشکلاتم چند برابر شد
همه با هم همدردیم
نمی‌توانستم بگویم بیا ترک کن!
گذشته من چراغ آینده‌ام است
همین که پاک و سربلندم کافی است
شنیده‌ا‌م اینجا معجزه اتفاق می‌افتد
روزهای غم‌انگیز تحصیلی که گذراندم
خانواده‌ام دیگر مرا نپذیرفتند
یک راهنما مسیر زندگی‌ام را تغییر داد
وسوسه را از خودم دور کردم
کاش مغزم هم مثل بدنم پاک می‌شد
عاقبت شوهرم درس عبرتی برایم شد
در حرم عبدالعظیم نجات پیدا کردم
به خاطر سربلندی مادرم تصمیم به ترک گرفتم
با همسرم که قهر کردم تصمیم به ترک گرفت
منابع