معرفی و دانلود کتاب راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی: چگونه تبهکار را دستگیر کنیم!

معرفی کتاب راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی: چگونه تبهکار را دستگیر کنیم!

کتاب راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی: چگونه تبهکار را دستگیر کنیم! نوشته‌ی دومینیک بارکر، داستان طنز و ماجراجویانه‌ی خواهر و برادر دوقلویی را به تصویر می‌کشد که همیشه در حال دردسر درست کردن هستند، اما در نهایت خودشان آن‌ها را با راه‌حل‌هایی بامزه حل می‌کنند.

موضوع کتاب راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی: چگونه تبهکار را دستگیر کنیم! چیست؟

در داستان چگونه تبهکار را دستگیر کنیم! (How to Catch a Criminal) برادر و خواهری کنجکاو و ماجراجو به نام‌های مکس و مالی همیشه در خراب کاری هستند، اما برای این دردسرهایشان راه‌حل‌هایی جالب پیدا می‌کنند تا از مخمصه نجات پیدا کنند. آن‌ها در این داستان به شما نشان می‌دهند که چطور به صورت تصادفی، می‌توان دزدی واقعی را دستگیر کرد.

درباره‌ی مجموعه راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی:

مکس و مالی برادر و خواهری دوقلو هستند که همیشه در حال شیطنت و کنجکاوی هستند. داستان‌های مجموعه راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی (Max and Molly's Guide to Trouble)، هیجان انگیز، خنده‌دار و ماجراجویانه است. آن‌ها با کنجکاوی و کارآگاه بازی‌های کودکانه خودشان، دوست دارند سر از همه چیز در بیاورند که این کارهایشان همیشه با دردسر همراه است اما خودشان راه‌حل‌هایی خلاقانه پیدا می‌کنند تا از مخمصه فرار کنند. کودکان با داستان‌های جذاب، مهیج و طنزآمیز دومینیک بارکر (Dominic Barker)، به خوبی جذب این مجموعه می‌شوند و در تخیل خود با شخصیت‌های مکس و مالی همراه شده و لحظات مفرح و لذت‌بخشی را تجربه خواهند کرد.

کتاب راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی: چگونه تبهکار را دستگیر کنیم! مناسب چه کسانی است؟

داستان‌های مفرح و سرگرم کننده این کتاب برای کودکان سنین 7 تا 12 سال دوست داشتنی خواهد بود.

در بخشی از کتاب راهنمای خل بازی‌های مکس و مالی: چگونه تبهکار را دستگیر کنیم! می‌خوانیم:

بابا ادامه داد: «طلا و جواهر خانم لینچ رو هم بردن. دزده خودش رو جای مأمور شرکت بیمه جا زده. سراغ پیرمردها و پیرزن‌ها می‌رفته و بهشون می‌گفته که پول برنده شدن و اگه کارت شناسایی نشون بدن، می‌تونن جایزه رو بگیرن. اون بیچاره‌ها هم دنبال مدارک می‌رفتن و آقا دزده هم توی خونه گشتی می‌زده و هر چیز با ارزشی می‌دیده کش می‌رفته»

بعد بی آن که سرش را از روی روزنامه بلند کند، یک قاشق پر از معجون برداشت و توی دهانش گذاشت.