معرفی و دانلود کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر
برای دانلود قانونی کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر
آیرین تریمبل در کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر داستان انیمیشنی به همین نام را به تصویر میکشد. ماجرا از این قرار است که شاهدخت مریدا حاضر نمیشود به یک رسم دیرینه در باب ازدواج تن دهد. وقتی مادر شاهدخت دچار یک نفرین وحشتناک میشود، او همهی تلاشش را به کار میبندد تا هرطور شده مادرش را از مخمصه بیرون بیاورد. گفتنیست انیمیشن دلیر برندهی جایزهی بهترین فیلم بلند پویانمایی در هشتادوپنجمین دورهی جوایز اسکار شده است.
دربارهی کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر
روزی روزگاری، پرنسس کوچولویی به نام مریدا همراه با مادرش، ملکه الینور و پدرش پادشاه فرگوسن و برادران سهقلویش زندگی میکرد. شاهدخت رها بود و خودسر. شادمان در دشت میدوید و موهای فرفری قرمز بلندی داشت که پشت سرش در هوا به پرواز درمیآمدند. خلاصه اینکه پرنسس کوچک داستان ما کوچکترین توجهی به امنیتش نمیکرد! در مقابل، مادر و پدرش با دلی نگران، همهی تلاششان را میکردند تا مگر شاهدخت دست از شیطنت و بازیگوشی بردارد و کمی مراقب خودش و اوضاع باشد؛ اما دخترک داستان ما اصلا گوشش به این حرفها بدهکار نبود که نبود.
شاهدخت هیچ شباهتی به پرنسسهای دیگر نداشت؛ میپرسید چگونه؟ راستش مریدای دوستداشتنی داستان ما به جای آنکه به قول مادرش «کمی شبیه به پرنسسها رفتار کند»، در جنگل میدوید، عاشق تیراندازی بود و بهتازگی کمانی از پدرش هدیه گرفته بود و تا مدتها سرش به سلاح جدید دوستداشتنی و عزیزش گرم بود! او تلاش میکرد زه کمان را با نیروی کافی عقب بکشد و با تمام نیرویش تیر پرتاب کند. خلاصه بگوییم؛ مریدا به جای آنکه دلنگران شکوه و وقارش باشد، عاشق بلندبلند خندیدن بود و دوست داشت به ماجراجوییهای پدر پرحرف و شجاعش گوش بسپارد. او مقابل پدرش مینشست و پادشاه فرگوسن کوچکترین جزئیات را هم از قلم نمیانداخت و دلاوریهایش را برای دخترکش روایت میکرد. هرچقدر که ملکه به او میگفت شاهدخت نباید اینطور بخندد، قهقهه بزند و خرناس بکشد، مریدا اهمیتی نمیداد!
یک روز عصر، ملکه الینور رو به دخترش کرد و خبری به او داد که باعث شد همه چیز عوض شود: «لُردها مایلاند پسرهاشان را بفرستند خواستگاری تو!». با مختصر توصیفی که از شخصیت مریدا برایتان داشتهایم، حتماً میتوانید حدس بزنید که او روی خوشی به این خبر نشان نداد. در عوض، به اتاقش رفت و در را محکم کوبید؛ شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و همهی حرص و عصبانیتاش را بر سر پردههای بیچارهی تخت بزرگ چارستونهاش خالی و همهشان را ریشریش کرد...
با همهی اینها، مریدا زورش به مادرش نرسید و نتوانست مانع از آمدن خواستگارها شود. ماجرا از این قرار بود: جشنی به راه انداخته بودند که در آن خواستگارهای شاهدختخانم گرد هم میآمدند و هرکدام لیاقت و شایستگی خود را برای ازدواج با او نشان میدادند. اما مریدای جوان ما تحت هیچ شرایطی حاضر نبود به ازدواج با هیچکدامِ آنها تن دهد؛ حتی اگر برای رسیدن به مقصود خود، مجبور میشد کمی حیلهگری به خرج دهد و دست به دامنِ کارهایی عجیبوغریب شود. مریدا هیچ چیز را به آزادیاش ترجیح نمیداد، اما این آزادی بهایی داشت. اگر انیمیشن دلیر را دیده باشید، به خوبی با سکانسی که در ادامه برایتان تعریف میکنیم آشنا هستید: مریدا زل زد به موجودی که زیر ملافهها بود و بزرگ و بزرگتر میشد. بعد ملافهها افتادند و مریدا با دهانی باز زل زد به خرسی بزرگ. جانور چرخید و روی دیوار سایهی خرس را دید. در واقع سایهی خودش را. بنا کرد به فریاد کشیدن. خرس که جا خورده و سردرگم بود، به گلویش اشاره کرد و فهمید که به جای دست، پنجه دارد! مریدا معترضانه گفت: «تقصیر من نبود! من که نخواستم تو رو خرس کنه. فقط ازش خواستم تو رو... عوض کنه!» بله، بهای آزادی مریدا، طلسم شدن یکی از عزیزترین افراد زندگیاش و تبدیل شدنش به یک خرس بود...
آنچه مطالعه کردید، خلاصهای از فیلمِ دلیر (Brave) یا شجاع است که توسط استودیو انیمیشن پیکسار تولید و توسط والت دیزنی پیکچرز به انتشار رسیده است. آیرین تریمبل (Irene Trimble) در کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر داستان این انیمیشن پرطرفدار را در اختیار شما گذاشته است. مارک اندروز و برندا چپمن مشترکاً کارگردانی انیمیشن دلیر را بر عهده داشتهاند و داستان آن نیز توسط چپمن نوشته شده است. جان لستر، اندرو استنتون و پیت داکتر تهیهکنندگان اجرایی آن بودهاند و از میان صداپیشگان آن میتوان به کلی مکدونالد، بیلی کانلی، اما تامپسون، جولی والترز، رابی کالترین، کوین مککید و کریگ فرگوسن اشاره کرد. گفتنیست انیمیشن دلیر بارها در بسترهای متفاوت، از جمله سینما، تلویزیون و بازیهای ویدئویی مورد اقتباس قرار گرفته است. از میان آنها، به دو مورد اشاره میکنیم:
- در نوزدهم ژوئن سال 2012، یک بازی ویدئویی بر اساس انیمیشن دلیر توسط استودیو دیزنی اینتراکتیو ساخته شد.
- شخصیت پرنسس مریدا در فصلِ پنجم سریال «روزی روزگاری» (Once Upon a Time) حضور یافت.
همچنین بد نیست اشاره کنیم که این انیمیشن افتخارات زیادی را از آن نویسندگاناش کرده است:
- برندهی جایزهی بفتا برای بهترین فیلم بلند پویانمایی
- برندهی جایزهی بهترین فیلم بلند پویانمایی در هشتادوپنجمین دورهی جوایز اسکار
- برندهی جایزهی بهترین فیلم بلند پویانمایی در هفتادمین مراسم گلدن گلوب
- برندهی جایزهی آنی (Annie)
- و ...
کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر را نیلوفر امنزاده به زبان فارسی برگردانده و انتشارات پرتقال آن را روانهی بازار نشر کرده است.
دربارهی مجموعهی دیدنیهای خواندنی
در مجموعه کتاب دیدنیهای خواندنی، مخاطب داستان انیمیشنهایی خواهید بود که هم بسیار پرطرفدار و مشهور هستند و هم فروش بالایی داشتهاند. در گردآوری مجلدهای این مجموعه تلاش بر این بوده تا داستان انیمیشنهایی با موضوعات مختلف به رشتهی تحریر درآیند. ازاینرو، این داستانها مضمونهای متنوعی را در بر میگیرند؛ از داستانهایی با موضوعات شخصی و آرزوهای درونی گرفته تا اسطورهها و افسانههای قدیمی.
گفتنی است این مجموعه به همت انتشارات پرتقال روانهی بازار کتاب شده است. آنچه در ادامه ملاحظه میکنید، نام برخی از مجلدهایی است که ذیل مجموعه کتاب دیدنیهای خواندنی به انتشار رسیدهاند: «رنگو» (Rango)، «کوکو» (Coco)، «زوتوپیا» (Zootopia) و «روح» (Soul).
در نکوداشت کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر
- سیزدهمین انیمیشن استودیوی پیکسار، دیزنی/پیکسار، یعنی انیمیشن دلیر، یک ماجراجویی حماسی است که در ارتفاعات ناهموار و مرموز اسکاتلند اتفاق میافتد؛ جایی که تیرانداز ماهری به نام پرنسس مریدا از یک رسم قدیمی مقدس سرپیچی میکند. (وبسایت آمازون)
کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر طرفداران انیمیشن دلیر را شیفتهی خود خواهد کرد. ردهی سنی این کتاب برای کودکان بالای 10 سال مشخص شده است.
در بخشی از کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر میخوانیم
مریدا سوار بر اسب از دروازه گذشت و از کنار روستای آنسوی دیوارهای قلعه عبور کرد. از انگس پرید پایین و او را برگرداند به آخورش. به او گفت: «دارم از گرسنگی میمیرم! تو هم؟» قبل از آنکه به قلعه برود، یک سطل جو گذاشت جلوی اسب.
بعد، درحالیکه هنوز از ماجراجوییاش هیجانزده بود، کمانش را روی شانهاش انداخت و از در آشپزخانه وارد قلعه شد. چندتا از مافینها و بیسکویتهای تازهای را که روی میز دراز آشپزخانه چیده بودند قاپید. گاز گندهای به یکی از مافینها زد و بیصدا از پلههای آشپزخانه بالا رفت و وارد تالار بزرگ شد، به امید آنکه کسی متوجه تأخیرش نشده باشد. اعضای خانواده دور میزی وسط آن اتاق بزرگ و گِرد نشسته بودند. مریدا صدای پدرش، پادشاه فرگس، را میشنید که ماجرایی را برای سهقلوها تعریف میکرد. خوشبختانه سر الینور به تودهای طومار و پوست گرم بود و اصلاً متوجه مریدا نشد.
مریدا بیصدا سر جایش نشست و کمانش را روی میز گذاشت. عاشق شنیدن ماجراهای پدرش بود، هرچند بارها و بارها شنیده بودشان. سهقلوها با چشمهای ازحدقهدرآمده زل زده بودند به فرگس که مشهورترین ماجرایش را تعریف میکرد. «بعد، بزرگترین خرسی که تا حالا دیدین از ناکجا ظاهر شد! تنش پر بود از تیر جنگجوهای شکستخورده؛ صورتش پر از زخم بود و یه چشمش کور!» داستان فرگس به لطف وجود خرسهای خشکشدهای که دیوارهای تالار بزرگ را پوشانده بودند و دندانهایشان در نور مشعلها میدرخشید، باورپذیرتر میشد. فرگس ادامه داد: «شمشیرم رو کشیدم، بعد...»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دیدنیهای خواندنی: دلیر |
نویسنده | آیرین تریمبل |
مترجم | نیلوفر امن زاده |
ناشر چاپی | انتشارات پرتقال |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 104 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-274-392-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی نوجوان |